تاجداري کند آنکس که ز سردر گذرد شاعر : خواجوي کرماني ره بمنزل برد آنکو ز سفر در گذرد تاجداري کند آنکس که ز سردر گذرد موج طوفان سرشکش ز کمر در گذرد کوه سنگين دل اگر قلزم چشمم بيند ليک پيش لب شيرين ز شکردر گذرد نکند ترک شکر خندهي شيرين خسرو کو تواند که روان از سر زر در گذرد ديده دريا دلي از خون دلم ميبيند مگر آنکس که نخست از سر سر در گذرد نتواند که نهد بر سر کوي تو قدم بهوايت ز سر سنبل تر در گذرد باد را بر سر زلف تو اگر باشد دست دهدش...