هر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد

هر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد شاعر : خواجوي کرماني سر در ميان مجلس عشاق برنکرد هر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد ننهاد سر که همچو قلم ترک سرنکرد برخط عشق ماه رخان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد
هر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد
هر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد

شاعر : خواجوي کرماني

سر در ميان مجلس عشاق برنکردهر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد
ننهاد سر که همچو قلم ترک سرنکردبرخط عشق ماه رخان چون قلم کسي
وان يافت زندگي که ز کشتن حذر نکردآنکس شکست قلب که بيمش ز جان نبود
چون شمع هر که سرکشي از سر بدر نکردسر برنکرد پيش سرافکندگان عشق
وان سست مهر بردل سختش اثر نکردخون شد ز اشک ما دل سنگين کوهسار
دامن کشان روان شد و در ما نظر نکردگشتيم خاک پايش و آنسرو سرفراز
برديم و التفات بدان مختصر نکردملک وجود را برسلطان عشق او
رفت از قفاي محمل و ما را خبرنکردشد کاروان و خون دل بيقرار ما
تا نامه را بخون دل و ديده تر نکردننوشت ماجراي دل و ديده‌ام دبير
در خاطرم دگر غم هستي گذر نکردزان ساعتم که بر ره مستي گذر فتاد
گر گوش بر ترنم مرغ سحر نکردخواجو چگونه جامه‌ي جان چاک زد چو صبح


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط