در ديده جز آن ماه دلافروز نيامد شاعر : خواجوي کرماني آن ترک ختائي بچه آيا چه خطا ديد در ديده جز آن ماه دلافروز نيامد خورشيد چو رسمست که هر روز برآيد کامروز علي رغم بدآموز نيامد تا کشته نشد در غم سوداي تو خواجو جانش هدف ناوک دلدوز نيامد عيد آمد و آنماه دلافروز نيامد در معرکهي عشق تو پيروز نيامد نوروز من ار عيد برون آمدي از شهر دل خون شد و آن يار جگر سوز نيامد مه ميطلبيدند و من دلشده را دوش چونست که عيد آمد و نوروز نيامد ...