هر که را سکه درستست بزر باز نماند شاعر : خواجوي کرماني وانکه از دست برون رفت بسر باز نماند هر که را سکه درستست بزر باز نماند ديده بگشايد و از ره بنظر باز نماند مرد صاحبنظر آنست که در عالم معني همچو بلبل بگل و سنبل تر باز نماند طائر دل که شود صيد رخ و زلف دلارام کانکه از کوه در افتد بکمر باز نماند جان شيرين بده از عشق چو فرهاد و مزن دم ترک جان گير که پروانه بپر باز نماند گر بر افروختهئي شمع دل از آتش سودا با وجود لب شيرين بشکر باز نماند...