همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند شاعر : خواجوي کرماني از خبر رفتيم و ما را بيخبر بگذاشتند همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند همچو موي آشفته بر کوه و کمر بگذاشتند بر ميان از مو کمر بستند و اين شوريده را همچو خاک ره مرا بر رهگذر بگذاشتند بر سر راه اوفتادم تا ز من بر نگذرند طوطي شيرين سخن را بي شکر بگذاشتند شمع را در آتش و سوز جگر بگداختند طوطي شيرين سخن را بي شکر بگذاشتند بلبل شوريده دلرا از چمن کردند دور وينچنين با ريش و زخم نيشتر بگذاشتند...