ز چشم مست تو آنها که آگهي دارند

ز چشم مست تو آنها که آگهي دارند شاعر : خواجوي کرماني مدام معتکف آستان خمارند ز چشم مست تو آنها که آگهي دارند که هم بکوي تو مستم بخاک بسپارند از آن به خاک درت مست مي‌سپارم جان که ملک روي زمين را بهيچ نشمارند چرا بهيچ شمارند مي پرستان را غريب نبود اگر خاطرش بدست آرند هر آن غريب که خاطر بخوبرويان داد روا مدار جدائي که خود ترا دارند ز بيدلان که ندارند بي تو صبر و قرار اگر به فرق نپويند نقش ديوارند چو سايه راه نشينان بپاي ديوارت در آن زمان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ز چشم مست تو آنها که آگهي دارند
ز چشم مست تو آنها که آگهي دارند
ز چشم مست تو آنها که آگهي دارند

شاعر : خواجوي کرماني

مدام معتکف آستان خمارندز چشم مست تو آنها که آگهي دارند
که هم بکوي تو مستم بخاک بسپارنداز آن به خاک درت مست مي‌سپارم جان
که ملک روي زمين را بهيچ نشمارندچرا بهيچ شمارند مي پرستان را
غريب نبود اگر خاطرش بدست آرندهر آن غريب که خاطر بخوبرويان داد
روا مدار جدائي که خود ترا دارندز بيدلان که ندارند بي تو صبر و قرار
اگر به فرق نپويند نقش ديوارندچو سايه راه نشينان بپاي ديوارت
در آن زمان که مرا خاک بر سر انبارندز سر برون نکنم آرزوي خاک درت
چو بلبلان چمن در هواي گلزارندبکنج صومعه آنها که ساکنند امروز
شراب و دامن صحرا ز دست نگذارندز خانه خيمه برون زن که اهل دل خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط