مرا وقتي نگاري خرگهي بود

مرا وقتي نگاري خرگهي بود شاعر : خواجوي کرماني که قدش غيرت سرو سهي بود مرا وقتي نگاري خرگهي بود نه از سيبش مرا روي بهي بود نه از باغش مرا برگ جدائي ز مويش گر چه بيم گمرهي بود بشب روشن شدي راهم ز رويش نه از مستي ز عين روبهي بود ز چشم آهوانش خواب خرگوش مراد از عمر خويشم کوتهي بود سخن کوته کنم دور از جمالش که از نارش دمي دستم تهي بود رخم پر ناردان مي‌شد ز خوناب کسي کو جان بداد آنکس رهي بود ز مردان رهش خواجو در اين راه ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرا وقتي نگاري خرگهي بود
مرا وقتي نگاري خرگهي بود
مرا وقتي نگاري خرگهي بود

شاعر : خواجوي کرماني

که قدش غيرت سرو سهي بودمرا وقتي نگاري خرگهي بود
نه از سيبش مرا روي بهي بودنه از باغش مرا برگ جدائي
ز مويش گر چه بيم گمرهي بودبشب روشن شدي راهم ز رويش
نه از مستي ز عين روبهي بودز چشم آهوانش خواب خرگوش
مراد از عمر خويشم کوتهي بودسخن کوته کنم دور از جمالش
که از نارش دمي دستم تهي بودرخم پر ناردان مي‌شد ز خوناب
کسي کو جان بداد آنکس رهي بودز مردان رهش خواجو در اين راه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط