ترک تيرانداز من کز پيش لشکر ميرود شاعر : خواجوي کرماني دلربا ميآيدم در چشم و دلبر ميرود ترک تيرانداز من کز پيش لشکر ميرود ز آتش رخسارش آب چشمهي خور ميرود بامدادان کان مه از خرگاه ميآيد برون وز لب شيرين جانان آب شکر ميرود من بتلخي جان شيرين ميدهم فرهادوار دمبدم چون شمع مجلس دودم از سر ميرود آتشي در سينه دارم کز درون سوزناک جاي آن باشد چرا کو بر سر زر ميرود گر بدامن اشک در پايم گهر ريزي کند بسکه دود آه من در چشم اختر ميرود تيره...