مرا دليست که تا جان برون نميآيد شاعر : خواجوي کرماني تاب طره جانان برون نميآيد مرا دليست که تا جان برون نميآيد ز خيلخانه خاقان برون نميآيد چو ترک مهوش کافر نژاد من صنمي چو لعل او گهر از کان برون نميآيد چو روي او سمن از بوستان نميرويد بقصد خون مسلمان برون نميآيد نميرود نفسي کان نگار کافر دل گلي ز گلشن رضوان برون نميآيد تو از کدام بهشتي که با طراوت تو اميد وصل تو تا جان برون نميآيد برون نميرود از جان دردمند فراق که طوطي از...