نه مرا بر سر کوي تو بجز سايه جليس

نه مرا بر سر کوي تو بجز سايه جليس شاعر : خواجوي کرماني نه مرا در غم عشق تو بجز ناله انيس نه مرا بر سر کوي تو بجز سايه جليس پيش رامين نبود هيچ گل الا رخ ويس نزد خسرو نبود هيچ شکر جز شيرين که رساند بسليمان خبري از بلقيس گر نه هدهد ز سبا مژده‌ي وصل آرد باز روي چون ماه ترا مشتري آمد برجيس مهر ورزان چو جمال تو بها مي‌کردند نافه‌ي مشک ختا گر چه متاعيست نفيس پيش چين سر زلف تو نيرزد بجوي خار و خس برگ گل و لاله بود نزد خسيس باغ دور از تو بر مدعيان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نه مرا بر سر کوي تو بجز سايه جليس
نه مرا بر سر کوي تو بجز سايه جليس
نه مرا بر سر کوي تو بجز سايه جليس

شاعر : خواجوي کرماني

نه مرا در غم عشق تو بجز ناله انيسنه مرا بر سر کوي تو بجز سايه جليس
پيش رامين نبود هيچ گل الا رخ ويسنزد خسرو نبود هيچ شکر جز شيرين
که رساند بسليمان خبري از بلقيسگر نه هدهد ز سبا مژده‌ي وصل آرد باز
روي چون ماه ترا مشتري آمد برجيسمهر ورزان چو جمال تو بها مي‌کردند
نافه‌ي مشک ختا گر چه متاعيست نفيسپيش چين سر زلف تو نيرزد بجوي
خار و خس برگ گل و لاله بود نزد خسيسباغ دور از تو بر مدعيان فردوسست
کاسه آنگاه شود پر که تهي گردد کيسبر سر کوي خرابات مغان خواجو را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط