آه از آن يار که نبود خبر از يارانش شاعر : خواجوي کرماني داد از آنکس که نباشد غم غمخوارانش آه از آن يار که نبود خبر از يارانش يار بايد که بود آگهي از يارانش ياري آن نيست که آگاه نباشد از يار چه خبر باشد از احوال گرفتارانش زورمندي که گرفتار نشد در همه عمر نبود آگهي از ديدهي بيدارانش خفته در خوابگه اطلس ديبا با دوست که نباشد خبر از علت بيمارانش از طبيبي نتوان جست دواي دل ريش چه تفاوت کند از طعنهي هميارانش مي پرستي که بود بيخبر از جام الست...