وين سخن نيست خطا زانکه ز چين خيزد مشک

وين سخن نيست خطا زانکه ز چين خيزد مشک شاعر : خواجوي کرماني خون شود نافه‌ي آهوي تتاري ز حسد وين سخن نيست خطا زانکه ز چين خيزد مشک آن چه نعلست که لعل تو برآتش دارد کان مه از گوشه‌ي خورشيد درآويزد مشک گر نخواهد که کشد گرد مهت گرد عبير وين چه حالست که حالت ز مه انگيزد مشک زلف عنبر شکن از روي تو سر مي‌پيچيد از چه رو خط تو با غاليه آميزد مشک همچو خواجو نکشد سر ز خطت مشک ختا چکند ز آتش اگر زانکه نپرهيزد مشک نکهت روضه‌ي خلدست که مي‌بيزد مشک چون...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وين سخن نيست خطا زانکه ز چين خيزد مشک
وين سخن نيست خطا زانکه ز چين خيزد مشک
وين سخن نيست خطا زانکه ز چين خيزد مشک

شاعر : خواجوي کرماني

خون شود نافه‌ي آهوي تتاري ز حسدوين سخن نيست خطا زانکه ز چين خيزد مشک
آن چه نعلست که لعل تو برآتش داردکان مه از گوشه‌ي خورشيد درآويزد مشک
گر نخواهد که کشد گرد مهت گرد عبيروين چه حالست که حالت ز مه انگيزد مشک
زلف عنبر شکن از روي تو سر مي‌پيچيداز چه رو خط تو با غاليه آميزد مشک
همچو خواجو نکشد سر ز خطت مشک ختاچکند ز آتش اگر زانکه نپرهيزد مشک
نکهت روضه‌ي خلدست که مي‌بيزد مشکچون خط سبز تو بر برگ سمن بيزد مشک
خيزد از چين سر زلف تو مشک ختنييا از آن حلقه زلفست که مي‌ريزد مشک


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط