اي روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ

اي روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ شاعر : خواجوي کرماني گل برآورده ز شرم آن رخ گلرنگ رنگ اي روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ ليک دل همچون دل ريش من دلتنگ تنگ هست در زنجير زلف دلربايت دل فراخ لعل پيکاني شود فرسنگ در فرسنگ سنگ ناوک چشمت چو باد آرم ز خون چشم من تا برد ز آئينه‌ي جانم مي چون زنگ زنگ اي بت گلرخ بگردان باده‌ي گلرنگ را مطرب بلبل نوا را گو بزن در چنگ چنگ بلبل دستان سرا را گو برآر آواي ناي اي حريفان برکشيد اسب طرب را تنگ تنگ باز چون...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ
اي روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ
اي روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ

شاعر : خواجوي کرماني

گل برآورده ز شرم آن رخ گلرنگ رنگاي روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ
ليک دل همچون دل ريش من دلتنگ تنگهست در زنجير زلف دلربايت دل فراخ
لعل پيکاني شود فرسنگ در فرسنگ سنگناوک چشمت چو باد آرم ز خون چشم من
تا برد ز آئينه‌ي جانم مي چون زنگ زنگاي بت گلرخ بگردان باده‌ي گلرنگ را
مطرب بلبل نوا را گو بزن در چنگ چنگبلبل دستان سرا را گو برآر آواي ناي
اي حريفان برکشيد اسب طرب را تنگ تنگباز چون گلگون مي ساقي بميدان در فکند
زانکه باشد عشق بازانرا ز نام و ننگ ننگنام و ننگ ار عاشقي در باز خواجو در رهش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما