دلم مريد مرادست و ديده رهبر دل شاعر : خواجوي کرماني سرم فداي خيال و خيال در سر دل دلم مريد مرادست و ديده رهبر دل در آن مپيچ که دارد گذر بچنبر دل کمند زلف ترا گر رسن دراز آمد چنين که زلف تو بشکست قلب لشکر دل دلم چگونه نمايد قرار در صف عشق مرا که خون جگر ميخورم ز ساغر دل بود که ساقي لعل تو در دهد جامي ز بيم درد فراق تو اي صنوبر دل دل صنوبريم همچو بيد ميلرزد که در هواي تو پر ميزند کبوتر دل تو آن خجسته هماي بلند پروازي نرفت يکسر مو...