گر گنج طلب داري از مار مترس اي دل شاعر : خواجوي کرماني ور خرمن گل خواهي از خار مترس اي دل گر گنج طلب داري از مار مترس اي دل از طعنهي بدگويان زنهار مترس اي دل چون زهد و نکونامي بر باد هوا دادي از فخر طمع برکن وز عار مترس اي دل از رندي و بدنامي گر ننگ نميداري ور نور بدست آمد از نار مترس اي دل گر طالب ديداري از خلد برين بگذر ور زانکه شود جانت بيمار مترس اي دل چون نرگس بيمارش خون ميخور اگر مستي چون دم زني از وحدت از دار مترس اي دل گر همدم...