برآمد بانگ مرغ و نوبت بام

برآمد بانگ مرغ و نوبت بام شاعر : خواجوي کرماني کنون وقت ميست و نوبت جام برآمد بانگ مرغ و نوبت بام بدست پختگان ده باده خام چو کار پختگان بي باده خامست بگردان باده چون با دست ايام بهر ايامي اين عشرت دهد دست که کس را بر نيايد زان دهان کام لبش خواهي بناکامي رضا ده که برآتش نشايد کردن آرام من شوريده را معذور داريد بود آرام دل وصل دلارام دلم کي در فراق آرام گيرد ببوي دانه‌ئي افتاده در دام منم دور از تو همچون مرغ وحشي نه از صبح آگهي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برآمد بانگ مرغ و نوبت بام
برآمد بانگ مرغ و نوبت بام
برآمد بانگ مرغ و نوبت بام

شاعر : خواجوي کرماني

کنون وقت ميست و نوبت جامبرآمد بانگ مرغ و نوبت بام
بدست پختگان ده باده خامچو کار پختگان بي باده خامست
بگردان باده چون با دست ايامبهر ايامي اين عشرت دهد دست
که کس را بر نيايد زان دهان کاملبش خواهي بناکامي رضا ده
که برآتش نشايد کردن آراممن شوريده را معذور داريد
بود آرام دل وصل دلارامدلم کي در فراق آرام گيرد
ببوي دانه‌ئي افتاده در داممنم دور از تو همچون مرغ وحشي
نه از صبح آگهي دارم نه از شامز سرمستي برون از روي و مويت
که نبود عاشق شوريده را نامقلم در کش چو بيني نام خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما