خوشا به مجلس شوريدگان درد آشام شاعر : خواجوي کرماني بياد لعل لبش نوش کرده جام مدام خوشا به مجلس شوريدگان درد آشام که مرد پخته نگردد مگر ز باده خام چنين شنيدهام از مفتي مسائل عشق بيار باده که چون باد ميرود ايام جفا و نکبت ايام چون ز حد بگذشت چگونه شام بصبح آورند و صبح بشام خيال زلف و رخت گر معاونت نکند دل شکسته چو جيم و قد خميده چو لام مرا ز لوح وجود اين دو حرف موجودست که طلعت تو کدامست و آفتاب کدام اگر ببام برآيي که فرق داند کرد ...