تخفيف کن از دور من اين باده که مستم

تخفيف کن از دور من اين باده که مستم شاعر : خواجوي کرماني وزغايت مستي خبرم نيست که هستم تخفيف کن از دور من اين باده که مستم مي‌سوزم و مي‌سازم و با دست بدستم بر بوي سر زلف تو چون عود برآتش در دام تو افتادم و از جمله برستم در حال که من دانه‌ي خال تو بديدم زنجير کشان بردم و در زلف تو بستم ديشب دل ديوانه‌ي بگسسته عنانرا گفت از نظرم دور شو اين لحظه که مستم با چشم تو گفتم که مکن عربده جوئي چون سنبل هندوي تو خورشيد پرستم زان روز که رخسار چو خورشيد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تخفيف کن از دور من اين باده که مستم
تخفيف کن از دور من اين باده که مستم
تخفيف کن از دور من اين باده که مستم

شاعر : خواجوي کرماني

وزغايت مستي خبرم نيست که هستمتخفيف کن از دور من اين باده که مستم
مي‌سوزم و مي‌سازم و با دست بدستمبر بوي سر زلف تو چون عود برآتش
در دام تو افتادم و از جمله برستمدر حال که من دانه‌ي خال تو بديدم
زنجير کشان بردم و در زلف تو بستمديشب دل ديوانه‌ي بگسسته عنانرا
گفت از نظرم دور شو اين لحظه که مستمبا چشم تو گفتم که مکن عربده جوئي
چون سنبل هندوي تو خورشيد پرستمزان روز که رخسار چو خورشيد تو ديدم
آن لحظه که بي قامت خوبت بنشستمآهنگ سفر کردي و برخاست قيامت
گر در غمت از هر دو جهان دست نشستمشايد که ز من خلق جهان دست بشويند
کان عهد که با زلف تو بستم نشکستمهر چند شکستي دل خواجو بدرستي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط