بدانکه بوي تو آورد صبحدم بادم

بدانکه بوي تو آورد صبحدم بادم شاعر : خواجوي کرماني وگرنه از چه سبب دل بباد مي‌دادم بدانکه بوي تو آورد صبحدم بادم ولي چه سود که در دست نيست جز بادم عنان باد نخواهم ز دست داد کنون بپاي خويش چو در دام عشقت افتادم مرا حکايت آن مرغ زيرک آمد ياد اگر چه من همه از دست دل بفريادم ز دست ديده دلم روز و شب بفريادست اميد وصل درين ره چو پاي بنهادم مگر که سر بدهم ورنه من ز سر ننهم که باد صبحدم آرد نسيم بغدادم چو دجله گشت کنارم در آرزوي شبي ز پيشم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بدانکه بوي تو آورد صبحدم بادم
بدانکه بوي تو آورد صبحدم بادم
بدانکه بوي تو آورد صبحدم بادم

شاعر : خواجوي کرماني

وگرنه از چه سبب دل بباد مي‌دادمبدانکه بوي تو آورد صبحدم بادم
ولي چه سود که در دست نيست جز بادمعنان باد نخواهم ز دست داد کنون
بپاي خويش چو در دام عشقت افتادممرا حکايت آن مرغ زيرک آمد ياد
اگر چه من همه از دست دل بفريادمز دست ديده دلم روز و شب بفريادست
اميد وصل درين ره چو پاي بنهادممگر که سر بدهم ورنه من ز سر ننهم
که باد صبحدم آرد نسيم بغدادمچو دجله گشت کنارم در آرزوي شبي
ز پيشم ار چه برفتي نرفتي از يادمگمان مبر که فراموش کردمت هيهات
وگرنه گر تو توئي کي رسي بفريادممگر بگوش تو فرياد من رساند باد
که بيتو از گل و بلبل چو سوسن آزادممگو که شيفته بر گلبني شدي خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط