مدتي شد که درين شهر گرفتار توايم شاعر : خواجوي کرماني پاي بند گره طره طرار توايم مدتي شد که درين شهر گرفتار توايم که پريشان سر زلف سيه کار توايم کار ما را مکن آشفته و مفکن در پاي زانکه ما مطرب بازاري بازار توايم طرب افزاي مقيمان درت زاري ماست ترک ياري مکن اي يار که ما يار توايم گر کني قصد دل خستهي ياران سهلست هيچکس را غم ما نيست که غمخوار توايم تو بغم خوردن ما شادي و از دشمن دوست پرده بگشاي که ما بلبل گلزار توايم آخر اي گلبن نو رسته...