دلداده‌ايم وز پي دلدار مي‌رويم

دلداده‌ايم وز پي دلدار مي‌رويم شاعر : خواجوي کرماني با خون ديده و دل افکار مي‌رويم دلداده‌ايم وز پي دلدار مي‌رويم کز اين ديار بيدل و بي يار مي‌رويم ياران به همتي مدد حال ما شويد کز جور يار و غصه اغيار مي‌رويم ما را بحال خود بگذاريد و بگذريد از خانقه به خانه‌ي خمار مي‌رويم گو پير خانقاه بدان حال ما که ما ايندم نگر که چون بسردار مي‌رويم منصور وار اگر زان الحق زديم دم هر لحظه‌ئي به پرسش بيمار مي‌رويم تا چشم مي‌پرست تو بيمار خفته است درياب...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلداده‌ايم وز پي دلدار مي‌رويم
دلداده‌ايم وز پي دلدار مي‌رويم
دلداده‌ايم وز پي دلدار مي‌رويم

شاعر : خواجوي کرماني

با خون ديده و دل افکار مي‌رويمدلداده‌ايم وز پي دلدار مي‌رويم
کز اين ديار بيدل و بي يار مي‌رويمياران به همتي مدد حال ما شويد
کز جور يار و غصه اغيار مي‌رويمما را بحال خود بگذاريد و بگذريد
از خانقه به خانه‌ي خمار مي‌رويمگو پير خانقاه بدان حال ما که ما
ايندم نگر که چون بسردار مي‌رويممنصور وار اگر زان الحق زديم دم
هر لحظه‌ئي به پرسش بيمار مي‌رويمتا چشم مي‌پرست تو بيمار خفته است
درياب کز بر تو به آزار مي‌رويمآزار مي‌نمائي و بيزار مي‌شوي
زاري کنان ز خاک درت زار مي‌رويمني زر بدست مانده و ني زور در بدن
مشنو که بهر اجري و ادرار مي‌رويمبا چشم در نثار باردوي ايلخان
چون چاره رفتنست بناچار مي‌رويمگفتي که هست چاره‌ي بيچارگان سفر
ما بر اميد وعده‌ي ديدار مي‌رويمخواجو چو يار وعده‌ي ديدار داده است


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط