ترک من خاقان نگر در حلقه عشاق او شاعر : خواجوي کرماني ماه من خورشيد بين در سايهي بغطاق او ترک من خاقان نگر در حلقه عشاق او بوسه گاهي نيست الا کوکب بشماق او خان اردوي فلک را کافتابش مينهند اينهمه قتل و ستم واقع نشد در جاق او گر چه چنگز خان بشمشير جفا عالم گرفت گوئيا جور و جفا شرطست در ميثاق او ار چه در تابست زلفش کاين تطاول ميکند جن بلب ميآيدم از حسرت آياق او چون بتم آياق برلب مينهد همچون قدح مير مادر جان بود قشلاق و دل ييلاق او هر...