اي طبيب دل ريش از سر بيمار مرو شاعر : خواجوي کرماني خسته مگذار مرا وز سر تيمار مرو اي طبيب دل ريش از سر بيمار مرو بوفا از پي خصمان جفا کار مرو بجفا بر سر ياران وفادار ميا مکن اي يار ز من بشنو و زنهار مرو چند گوئي که روم روزي و ترک تو کنم همچو فرهاد بده جان و بکهسار مرو اي دل ار شور شکر خندهي شيرين داري و گرت راه غلط شد به شب تار مرو تيره شب در شکن طرهي دلدار مپيچ در پي مهره بسر در دهن مار مرو بگذر از خالش و گيسوي سياهش بگذار ور هواي...