روي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندمي

روي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندمي شاعر : خواجوي کرماني صبرم اگر مدد شدي دل ز تو واستاندمي روي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندمي بس که گهر بديدگان در قدمت فشاندمي چون تو درآمدي اگر غرقه‌ي خون نبودمي تا ز دو ديده در پيت خون جگر نراندمي کاج نراندي اي صنم توسن سرکش از برم ترک تو کردمي و خويش از همه وا رهاندمي پاي دل رميده گر باز بدستم آمدي گرنه ز ديده دمبدم آب برو چکاندمي نوک قلم بسوختي از دل سوزناک من شعله فروز چرخ را مشعله وانشاندمي ضعف...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندمي
روي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندمي
روي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندمي

شاعر : خواجوي کرماني

صبرم اگر مدد شدي دل ز تو واستاندميروي تو گر بديدمي جان بتو بر فشاندمي
بس که گهر بديدگان در قدمت فشاندميچون تو درآمدي اگر غرقه‌ي خون نبودمي
تا ز دو ديده در پيت خون جگر نراندميکاج نراندي اي صنم توسن سرکش از برم
ترک تو کردمي و خويش از همه وا رهاندميپاي دل رميده گر باز بدستم آمدي
گرنه ز ديده دمبدم آب برو چکاندمينوک قلم بسوختي از دل سوزناک من
شعله فروز چرخ را مشعله وانشاندميضعف رها نمي‌کند ورنه ز آه صبحدم
گر بزمين فرو شدي بر فلکش رساندميخواجو اگر چو دود دل دست در آه من زدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط