حريفان مست و مدهوشند و شادروان خراب از مي شاعر : خواجوي کرماني من از بادام ساقي مست و مستان مست خواب از مي حريفان مست و مدهوشند و شادروان خراب از مي سمن عارض پديد آيد ز گلبرگش گلاب از مي چنان کز ابر نيساني نشيند ژاله بر لاله رخش رخشنده در برقع چو آتش در نقاب از مي تنش تابنده در ديبا چو مي در ساغر از صفوت که روشن باز ميداند فروغ آفتاب از مي شب تاري تو پنداري که خور سر برزد از مشرق چه تلخم ميدهي ساقي بدين تيزي جواب از مي ترا گفتم که چون مستم...