مستي ز چشم دلکش ميگون يار جوي

مستي ز چشم دلکش ميگون يار جوي شاعر : خواجوي کرماني وز جام باده کام دل بيقرار جوي مستي ز چشم دلکش ميگون يار جوي با دوستان نشين و مي خوشگوار جوي اکنون که بانگ بلبل مست از چمن بخاست چون سرو خوش برآي و لب جوبيار جوي گر وصل يار سرو قدت دست مي‌دهد در پاي گل ز دست بتي گلعذار جوي فصل بهار باده گلبوي لاله گون و انفاس عيسوي ز نسيم بهار جوي از باغ پرس قصه بتخانه‌ي بهار در ناف شب دو سلسله‌ي مشکبار جوي اي دل مجوي نافه‌ي مشکل ختا وليک يا از ميان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مستي ز چشم دلکش ميگون يار جوي
مستي ز چشم دلکش ميگون يار جوي
مستي ز چشم دلکش ميگون يار جوي

شاعر : خواجوي کرماني

وز جام باده کام دل بيقرار جويمستي ز چشم دلکش ميگون يار جوي
با دوستان نشين و مي خوشگوار جوياکنون که بانگ بلبل مست از چمن بخاست
چون سرو خوش برآي و لب جوبيار جويگر وصل يار سرو قدت دست مي‌دهد
در پاي گل ز دست بتي گلعذار جويفصل بهار باده گلبوي لاله گون
و انفاس عيسوي ز نسيم بهار جوياز باغ پرس قصه بتخانه‌ي بهار
در ناف شب دو سلسله‌ي مشکبار جوياي دل مجوي نافه‌ي مشکل ختا وليک
يا از ميان موي ميانان کنار جويخود را ز نيستي چو کمر در ميان مبين
در باز ملک کسري و مهر نگار جويخواهي که در جهان بزني کوس خسروي
بوي وفا ز خاک من خاکسار جويبعد از هزار سال که خاکم شود غبار
گردد روان ز چشمه‌ي چشمم هزار جويهر دم که بيتو بر لب سرچشمه بگذرم
خونش ز چشم جادوي خونخوار يار جويخواجو اگر چنانکه در اين ره شود هلاک


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما