گر تو شيرين شکر لب بشکر خنده در آئي شاعر : خواجوي کرماني بشکر خندهي شيرين دل خلقي بربائي گر تو شيرين شکر لب بشکر خنده در آئي وان نه سرچشمه نوشست که سريست خدائي آن نه مرجان خموشست که جانيست مصور با تو چون راست توان گفت ببالا که بلائي وصف بالاي بلندت بسخن راست نيايد روح را دل بگشايد چو تو برقع بگشائي سرو را کار ببندد چو ميان تنگ ببندي نکند ترک خطا با تو که ترکست و ختائي همه گويند که آن ترک ختائي بچه زانروي که من از خود بروم چون تو پري چهره...