گفتا تو از کجائي کاشفته مينمائي شاعر : خواجوي کرماني گفتم منم غريبي از شهر آشنائي گفتا تو از کجائي کاشفته مينمائي گفتم بر آستانت دارم سر گدائي گفتا سر چه داري کز سر خبر نداري گفتم که خوش نوائي از باغ بينوائي گفتا کدام مرغي کز اين مقام خواني گفتم بمي پرستي جستم ز خود رهائي گفتا ز قيد هستي رو مست شو که رستي گفتم که توبه کردم از زهد و پارسائي گفتا جوي نيرزي گر زهد و توبه ورزي گفتم چو خرمني گل در بزم دلربائي گفتا بدلربائي ما را چگونه ديدي...