از مشک سوده دام بر آتش نهادهئي شاعر : خواجوي کرماني يا جعد مشک فام بر آتش نهادهئي از مشک سوده دام بر آتش نهادهئي بر طرف دانه دام بر آتش نهادهئي زلفت بر آب شست فکندست يا ز زلف چون فلفلم مدام بر آتش نهادهئي بازم بطره از چه دلاويز ميکني نعلم عليالدوام بر آتش نهادهاي زان لعل آبدار که همرنگ آتشست بر نام من کدام بر آتش نهادهئي هم فلفلت بر آتش و هم نعل تافتست جانهاي خاص و عام بر آتش نهادهئي دلهاي شيخ و شاب بخون در فکندهئي گوئي...