از مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ئي

از مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ئي شاعر : خواجوي کرماني يا جعد مشک فام بر آتش نهاده‌ئي از مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ئي بر طرف دانه دام بر آتش نهاده‌ئي زلفت بر آب شست فکندست يا ز زلف چون فلفلم مدام بر آتش نهاده‌ئي بازم بطره از چه دلاويز مي‌کني نعلم علي‌الدوام بر آتش نهاده‌اي زان لعل آبدار که همرنگ آتشست بر نام من کدام بر آتش نهاده‌ئي هم فلفلت بر آتش و هم نعل تافتست جانهاي خاص و عام بر آتش نهاده‌ئي دلهاي شيخ و شاب بخون در فکنده‌ئي گوئي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ئي
از مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ئي
از مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ئي

شاعر : خواجوي کرماني

يا جعد مشک فام بر آتش نهاده‌ئياز مشک سوده دام بر آتش نهاده‌ئي
بر طرف دانه دام بر آتش نهاده‌ئيزلفت بر آب شست فکندست يا ز زلف
چون فلفلم مدام بر آتش نهاده‌ئيبازم بطره از چه دلاويز مي‌کني
نعلم علي‌الدوام بر آتش نهاده‌ايزان لعل آبدار که همرنگ آتشست
بر نام من کدام بر آتش نهاده‌ئيهم فلفلت بر آتش و هم نعل تافتست
جانهاي خاص و عام بر آتش نهاده‌ئيدلهاي شيخ و شاب بخون در فکنده‌ئي
گوئي که عود خام بر آتش نهاده‌ئياز زلف مشکبوي تو مجلس معطرست
کاب و گلم تمام بر آتش نهاده‌ئيآبي بر آتشم زن از آن آتش مذاب
پنداشتم که جام بر آتش نهاده‌ئيچون آبگون قدح ز مي آتش نقاب شد
گر رخت ننگ و نام بر آتش نهاده‌ئيخواجو برو بب خرابات غسل کن


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط