شورش بلبلان سحر باشد شورش بلبلان سحر باشدشاعر : سعدي خفته از صبح بيخبر باشدشورش بلبلان سحر باشددل شوريدگان سپر باشدتيرباران عشق خوبان راهر که زندست در خطر باشدعاشقان کشتگان معشوقندتا که را چشم اين نظر باشدهمه عالم جمال طلعت اوستمگر آن کس که بي بصر باشدکس ندانم که دل بدو ندهدنرود طرفه جانور باشدآدمي را که خارکي در پايزهر شيرين لبان شکر باشدگو ترش روي باش و تلخ سخنمذهب عاشقان دگر باشدعاقلان از بلا بپرهيزندمرغ عاشق بريده پر باشدپاي رفتن نماند سعدي را