اين جا شکري هست که چندين مگسانند

اين جا شکري هست که چندين مگسانند شاعر : سعدي يا بوالعجبي کاين همه صاحب هوسانند اين جا شکري هست که چندين مگسانند کاين هيچ کسان در طلب ما چه کسانند بس در طلبت سعي نموديم و نگفتي آهسته که در کوه و کمر بازپسانند اي قافله سالار چنين گرم چه راني اين نور تو داري و دگر مقتبسانند صد مشعله افروخته گردد به چراغي و اينان همه قلبند که پيش تو لسانند من قلب و لسانم به وفاداري و صحبت چون صبح پديدست که صادق نفسانند آنان که شب آرام نگيرند ز فکرت سوگند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اين جا شکري هست که چندين مگسانند
اين جا شکري هست که چندين مگسانند
اين جا شکري هست که چندين مگسانند

شاعر : سعدي

يا بوالعجبي کاين همه صاحب هوساننداين جا شکري هست که چندين مگسانند
کاين هيچ کسان در طلب ما چه کسانندبس در طلبت سعي نموديم و نگفتي
آهسته که در کوه و کمر بازپساننداي قافله سالار چنين گرم چه راني
اين نور تو داري و دگر مقتبسانندصد مشعله افروخته گردد به چراغي
و اينان همه قلبند که پيش تو لسانندمن قلب و لسانم به وفاداري و صحبت
چون صبح پديدست که صادق نفسانندآنان که شب آرام نگيرند ز فکرت
سوگند توان خورد که بي عقل و خسانندو آنان که به ديدار چنان ميل ندارند
حيفست که طوطي و زغن هم قفسانندداني چه جفا مي‌رود از دست رقيبت
مي‌گويمت از دور دعا گر برساننددر طالع من نيست که نزديک تو باشم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط