هر که نامهربان بود يارش شاعر : سعدي واجبست احتمال آزارش هر که نامهربان بود يارش چون نظر ميکنم به رفتارش طاقت رفتنم نميماند که ندانم جواب گفتارش وز سخن گفتنش چنان مستم گر به سر بگذرد دگربارش کشته تير عشق زنده کند گو بگو از لب شکربارش هر چه زان تلختر بخواهد گفت پرده برداشتم ز اسرارش عشق پوشيده بود و صبر نماند خود چه خدمت کنم به مقدارش وه که گر من به خدمتش برسم ز آمدن رفتن پري وارش بيم ديوانگيست مردم را تا نديدي گداي بازارش...