تو کدامي و چه نامي که چنين خوب خرامي شاعر : سعدي خون عشاق حلالست زهي شوخ حرامي تو کدامي و چه نامي که چنين خوب خرامي از تغابن که تو چون شمع چرا شاهد عامي بيم آنست دمادم که چو پروانه بسوزم که چه شيرين حرکاتي و چه مطبوع کلامي فتنه انگيزي و خون ريزي و خلقي نگرانت نيشکر گفت کمر بستهام اينک به غلامي مگر از هيت شيرين تو ميرفت حديثي بار ديگر نکند سجده بتهاي رخامي کافر ار قامت همچون بت سنگين تو بيند فتنه نادر بنشيند چو تو در حال قيامي بنشين...