بيا اي که عمرت به هفتاد رفت

بيا اي که عمرت به هفتاد رفت شاعر : سعدي مگر خفته بودي که بر باد رفت؟ بيا اي که عمرت به هفتاد رفت به تدبير رفتن نپرداختي همه برگ بودن همي ساختي منازل به اعمال نيکو دهند قيامت که بازار مينو نهند وگر مفلسي شرمساري بري بضاعت به چندان که آري بري تهيدست را دل پراگنده‌تر که بازار چندان که آگنده‌تر دلت ريش سرپنجه‌ي غم شود ز پنجه درم پنج اگر کم شود غنيمت شمر پنج روزي که هست چو پنجاه سالت برون شد ز دست به فرياد و زاري فغان داشتي اگر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بيا اي که عمرت به هفتاد رفت
بيا اي که عمرت به هفتاد رفت
بيا اي که عمرت به هفتاد رفت

شاعر : سعدي

مگر خفته بودي که بر باد رفت؟بيا اي که عمرت به هفتاد رفت
به تدبير رفتن نپرداختيهمه برگ بودن همي ساختي
منازل به اعمال نيکو دهندقيامت که بازار مينو نهند
وگر مفلسي شرمساري بريبضاعت به چندان که آري بري
تهيدست را دل پراگنده‌ترکه بازار چندان که آگنده‌تر
دلت ريش سرپنجه‌ي غم شودز پنجه درم پنج اگر کم شود
غنيمت شمر پنج روزي که هستچو پنجاه سالت برون شد ز دست
به فرياد و زاري فغان داشتياگر مرده مسکين زبان داشتي
لب از ذکر چون مرده بر هم مخفتکه اي زنده چون هست امکان گفت
تو باري دمي چند فرصت شمارچو ما را به غفلت بشد روزگار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط