دريغ صحبت ديرين و حق ديد و شناخت

دريغ صحبت ديرين و حق ديد و شناخت شاعر : سعدي که سنگ تفرقه ايام در ميان انداخت دريغ صحبت ديرين و حق ديد و شناخت که آسمان به سروقتشان دو اسبه نتاخت دو دوست يکنفس از عمر برنياسودند خنک تني که دل اول نبست و مهر نباخت چو دل به قهر ببايد گسست و مهر بريد دل از محبت ايشان نمي‌توان پرداخت جماعتي که بپرداختند از ما دل بر آنچه ساخته بوديم روزگار نساخت به روي همنفسان برگ عيش ساخته بود که بيوفايي دوران اسمان بشناخت نگشت سعدي از آن روز گرد صحبت خلق...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دريغ صحبت ديرين و حق ديد و شناخت
دريغ صحبت ديرين و حق ديد و شناخت
دريغ صحبت ديرين و حق ديد و شناخت

شاعر : سعدي

که سنگ تفرقه ايام در ميان انداختدريغ صحبت ديرين و حق ديد و شناخت
که آسمان به سروقتشان دو اسبه نتاختدو دوست يکنفس از عمر برنياسودند
خنک تني که دل اول نبست و مهر نباختچو دل به قهر ببايد گسست و مهر بريد
دل از محبت ايشان نمي‌توان پرداختجماعتي که بپرداختند از ما دل
بر آنچه ساخته بوديم روزگار نساختبه روي همنفسان برگ عيش ساخته بود
که بيوفايي دوران اسمان بشناختنگشت سعدي از آن روز گرد صحبت خلق
بس اعتماد مکن کنگهت زند که نواختگرت چو چنگ به بر درکشد زمانه‌ي دون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.