ياري آنست که زهر از قبلش نوش کني

ياري آنست که زهر از قبلش نوش کني شاعر : سعدي نه چو رنجي رسدت يار فراموش کني ياري آنست که زهر از قبلش نوش کني تو چه ياري که چو ديگ از غم دل جوش کني هاون از يار جفا بيند و تسليم شود شرط آزادگي آنست که بر دوش کني علم از دوش بنه ور عسلي فرمايد اي خردمند که عيب من مدهوش کني راه دانا دگر و مذهب عاشق دگرست مطرب آنگاه بگويد که تو خاموش کني شاهد آنوقت بيايد که تو حاضر گردي مگست نيش زند چون طلب نوش کني سر تشنيع نداري طلب يار مکن در ت باشد که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ياري آنست که زهر از قبلش نوش کني
ياري آنست که زهر از قبلش نوش کني
ياري آنست که زهر از قبلش نوش کني

شاعر : سعدي

نه چو رنجي رسدت يار فراموش کنيياري آنست که زهر از قبلش نوش کني
تو چه ياري که چو ديگ از غم دل جوش کنيهاون از يار جفا بيند و تسليم شود
شرط آزادگي آنست که بر دوش کنيعلم از دوش بنه ور عسلي فرمايد
اي خردمند که عيب من مدهوش کنيراه دانا دگر و مذهب عاشق دگرست
مطرب آنگاه بگويد که تو خاموش کنيشاهد آنوقت بيايد که تو حاضر گردي
مگست نيش زند چون طلب نوش کنيسر تشنيع نداري طلب يار مکن
در ت باشد که گرش دست در آغوش کنيپاي در سلسله بايد که همان لذت عشق
آن تأمل که تو در زلف و بناگوش کنيمرد بايد که نظر بر ملخ و مور کند
شاهد آيينه‌ي تست ار نظر هوش کنيتا چه شکلي تو در آيينه همان خواهي ديد
سعديا شايد ازين حلقه که در گوش کنيسخن معرفت از حلقه‌ي درويشان پرس


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط