نظر دريغ مدار از من اي مه منظور

نظر دريغ مدار از من اي مه منظور شاعر : سعدي که مه دريغ نمي‌دارد از خلايق نور نظر دريغ مدار از من اي مه منظور چرا چو چشم بد افتاده‌ام ز روي تو دور به چشم نيک نگه کرده‌ام تو را همه وقت چو دردمند بنالد نداريش معذور تو را که درد نبودست جان من همه عمر که شب چگونه به پايان همي برد رنجور؟ تن درست چه داند به خواب نوشين در ز سحر چشم تو بيچاره مانده‌ام مسحور مرا که سحر سخن در همه جهان رفتست عبارت لب شيرين چو لل منثور دو رسته لل منظوم در دهان داري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظر دريغ مدار از من اي مه منظور
نظر دريغ مدار از من اي مه منظور
نظر دريغ مدار از من اي مه منظور

شاعر : سعدي

که مه دريغ نمي‌دارد از خلايق نورنظر دريغ مدار از من اي مه منظور
چرا چو چشم بد افتاده‌ام ز روي تو دوربه چشم نيک نگه کرده‌ام تو را همه وقت
چو دردمند بنالد نداريش معذورتو را که درد نبودست جان من همه عمر
که شب چگونه به پايان همي برد رنجور؟تن درست چه داند به خواب نوشين در
ز سحر چشم تو بيچاره مانده‌ام مسحورمرا که سحر سخن در همه جهان رفتست
عبارت لب شيرين چو لل منثوردو رسته لل منظوم در دهان داري
زمين پارس بهشتست گفتمي و تو حوراگر نه وعده‌ي ممن به آخرت بودي
کنار خانه‌ي زين بهره‌مند و ما مهجورتو بر سمندي و بيچارگان اسير کمند
ميسرت نشود مست باش يا مستورتو پارسايي و رندي به هم کني سعدي
ملک چگونه نباشد مظفر و منصور؟چنين سوار درين عرصه‌ي ممالک پارس
که برد گوي نکو نامي از ملوک و صدوراجل و اعظم آفاق شمس دولت و دين


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.