چشم تو کو جز دل سياه ندارد

چشم تو کو جز دل سياه ندارد شاعر : سيف فرغاني دل برد از مردم و نگاه ندارد چشم تو کو جز دل سياه ندارد روز من است آن شبي که ماه ندارد بي رخت اي آفتاب پرتو رويت با رخ تو شکل اشتباه ندارد با همه ينبوع نور چشمه‌ي خورشيد لايق ميدان تو سپاه ندارد با همه خيل ستاره ماه شب افروز رقعه‌ي شطرنج حسن شاه ندارد بي رخ تو کاسب راند بر سر خورشيد مرده‌ي بي‌سر غم کلاه ندارد عاشق تو نزد خلق جاي نجويد ور برود بر در تو راه ندارد گر برود از بر تو راه نداند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چشم تو کو جز دل سياه ندارد
چشم تو کو جز دل سياه ندارد
چشم تو کو جز دل سياه ندارد

شاعر : سيف فرغاني

دل برد از مردم و نگاه نداردچشم تو کو جز دل سياه ندارد
روز من است آن شبي که ماه نداردبي رخت اي آفتاب پرتو رويت
با رخ تو شکل اشتباه نداردبا همه ينبوع نور چشمه‌ي خورشيد
لايق ميدان تو سپاه نداردبا همه خيل ستاره ماه شب افروز
رقعه‌ي شطرنج حسن شاه نداردبي رخ تو کاسب راند بر سر خورشيد
مرده‌ي بي‌سر غم کلاه نداردعاشق تو نزد خلق جاي نجويد
ور برود بر در تو راه نداردگر برود از بر تو راه نداند
هر که جزين آستان پناه نداردبر در مردم رود چو سگ بزنندش
از تو به جز تو گريزگاه ندارددرکه گريزد ز تو؟ که در همه عالم
طاقت ناله، مجال آه ندارددرد تو قوت گرفت و بنده ضعيف است
خرمن مه بهر گاو کاه نداردوصل تو از خود نصيب ما نفرستاد
جز کرمت هيچ عذرخواه ندارداز بد و نيکي که سيف گفت در اشعار
ملک عمارت چو پادشاه ندارددل به غم تو سپرد از آنکه نگيرد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط