حكم اسراف از نگاه ملا احمد نراقى (رحمه الله) (2)

بحث مهم و اساسى، اثبات و يا نفى حرمت اسراف است. اين مطلب از آن رو اهميت دارد كه فقها، با كمال تاسف، بحث‏حرمت اسراف را به گونه‏اى مستقل و گويا و وافى عنوان نكرده‏اند و تنها به پاره‏اى از مباحث موردى، مانند حرمت و يا عدم حرمت زينت مسجد و اسراف در آب وضو و همانند آن بسنده كرده‏اند; در حالى كه شايسته بود حرمت
شنبه، 20 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حكم اسراف از نگاه ملا احمد نراقى (رحمه الله) (2)

حكم اسراف از نگاه ملا احمد نراقى (رحمه الله) (2)
حكم اسراف از نگاه ملا احمد نراقى (رحمه الله) (2)


 

نويسنده: محمد رحمانى




 
ج) قوام
قوام به معناى عدل و حد وسط به كار گرفته شده و در قرآن نيز به همين مفهوم استعمال شده است.
«فيومى‏» در اين باره نوشته است: «القوام بالكسر ما يقيم الانسان من القوت والقوام بالفتح العدل و الاعتدال قال الله وكان بين ذلك قواما اى عدلا وهو حسن القوام اى الاعتدال‏» . (18)
بنابراين، قوام حد وسط ميان تقتير و اسراف قرار دارد.

ادله حرمت
 

بحث مهم و اساسى، اثبات و يا نفى حرمت اسراف است. اين مطلب از آن رو اهميت دارد كه فقها، با كمال تاسف، بحث‏حرمت اسراف را به گونه‏اى مستقل و گويا و وافى عنوان نكرده‏اند و تنها به پاره‏اى از مباحث موردى، مانند حرمت و يا عدم حرمت زينت مسجد و اسراف در آب وضو و همانند آن بسنده كرده‏اند; در حالى كه شايسته بود حرمت اسراف و اقسام آن به تفصيل مورد بررسى و ارزيابى قرا گيرد. در هر صورت، محقق نراقى به گونه‏اى گذرا، حرمت اسراف را عنوان كرده و آن را امرى مسلم فرض كرده و براى اثبات ادعاى خويش به آيات و روايات و اجماع پناه برده و از همه مهم‏تر آن را به ضرورت دين پيوند زده است. در اين بخش، ابتدا نظريات محقق نراقى مطرح مى‏شود و سپس مورد نقد و ارزيابى قرار مى‏گيرد.
1. ضرورت دين
يكى از ادله محقق نراقى بر حرمت اسراف، ضرورت دين است. وى در اين باره مى‏نويسد: «در حرمت اسراف بحثى نيست و دليل بر آن اجماع بلكه ضرورت دينى است‏» . (19)
2. اجماع
ايشان در چند مورد بر حرمت اسراف به اجماع تمسك جسته، سپس در پايان گزارشى از آيات و رواياتى كه مى‏توان حرمت را از آن‏ها به دست آورد مطرح كرده و مى‏نويسد:
«ظاهرا اجماع بر حرمت، پس از آيات و روايات ما را كفايت مى‏كند» . (20)
نقد و بررسى هر چند برخى از مصاديق اسراف قطعى و مورد اتفاق تمامى فقها است، ليكن اين كه حرمت اسراف را در همه آن‏ها ضرورى دين بناميم به نظر صحيح نمى‏رسد; زيرا اصطلاح ضرورى دين در مواردى به كار مى‏رود كه شائبه هيچ گونه اختلاف نظرى نباشد و حال اين كه در حرمت‏بعضى از مصاديق اسراف جاى بحث و گفت و گو وجود دارد و برخى از فقهاى معاصر هم با آن مخالفت كرده‏اند و اما ادعاى اجماع نيز از جهاتى قابل اشكال است، از جمله مدركى بودن آن است; چرا كه اگر نگويم به گونه قطع مدركى است، دست كم احتمال مدركى بودن آن بسيار قوى است; پس قول معصوم و يا نص معتبر را كشف نمى‏كند.
3. عقل
يكى از ادله حرمت اسراف مى‏تواند حكم عقل باشد با اين تقريب كه: پيش از اين گذشت كه اسراف به هزينه‏هايى مى‏گويند كه از نظر عقلا و خردمندان قبيح است و مورد استنكار قرار مى‏گيرد و شاهد آن، ديدگاه برخى از بزرگان مانند «محقق اردبيلى‏» بود كه گفته بود: اسراف عبارت است از آنچه عقلا آن را قبيح مى‏دانند و يا آنچه كه هزينه‏اش سزاوار نيست. (21)
بنابراين، آنچه مورد نكوهش خردمندان است از نظر عقل نيز ناپسند خواهد بود و پر واضح است كه آنچه را عقل قبيح بداند روا و جايز نخواهد بود.
گفتنى است مقصود از حكم عقل بر حرمت، درك عقل است.
نقد و بررسى استدلال به عقل بر حرمت اسراف ناتمام است; زيرا بر فرض اين كه بپذيريم اسراف از نظر عقل و عقلا قبيح و مذموم است، ولى اين قبح و مذمت در تمامى موارد اسراف نيست، به عبارت ديگر، عقل دليل لبى است و اطلاق ندارد تا در موارد شك به كار آيد.
4. آيات
مهم‏ترين دليل بر حرمت، آيات فراوان قرآن مجيد است. ماده سرف در شكل‏هاى مختلف آن، در حدود بيست و سه مورد، در كتاب آسمانى به كار رفته و در حدود هفت مورد آن با نهى صريح و برخى موارد ديگر مانند نهى است; به گونه‏اى كه اگر نگوييم صريح در حرمت است، دست كم در حرمت استعمال ظهور دارد.
در هر صورت، دلالت آيات بر اصل حرمت امرى مسلم و قطعى است. آنچه جاى بحث دارد، اطلاق و دايره مشمول آيات است; از اين رو، لازم است چند نمونه مورد نقد و بررسى قرار گيرد. از جمله آياتى كه مورد توجه محقق نراقى بوده، عبارت است از:

آيه اول (22)
 

«ان المسرفين هم اصحاب النار»; همانا اسراف كنندگان اهل آتش‏اند. (23)
اين آيه، دلالت دارد كه اسراف، نه تنها حرام، بلكه از گناهان كبيره است چون بسيارى از فقها گفته‏اند يكى از نشانه‏هاى گناه كبيره وعده بر عذاب در قرآن و يا در روايات است.
صاحب «عروة‏» در مقام تعريف گناه كبيره مى‏نويسد: «گناه كبيره عبارت است از گناهى كه يا آيه و روايتى دلالت كند بر كبيره بودن... و يا در كتاب و يا سنت ‏بر مرتكب آن به گونه صريح و يا ضمنى وعده بر عذاب داده شود» . (24)
اين عبارت «سيد» را همه حاشيه نويسان پذيرفته و بر آن حاشيه نزده‏اند، و آن را مسلم گرفته‏اند; بنابراين، درباره دلالت آيه بر حرمت ‏بلكه كبيره بودن اسراف جاى بحث نيست.
اما نسبت‏به اطلاق دور نيست گفته شود آيه اطلاق دارد. و هر آنچه مصداق اسراف باشد مورد دلالت آيه خواهد بود. افزون بر اطلاق، مسرفين جمع است كه بر سر آن الف و لام در آمده و در دانش اصول يكى از الفاظ دال بر عموم جمع همراه با الف و لام است; به ويژه اين مطلب با ادات تاكيد «ان‏» و ضمير جمع «هم‏» قبل و بعدش آن را مورد تاكيد قرار داده است.
پس آيه، حرمت هر نوع اسراف چه در مورد خوراكى و آشاميدنى و يا مسكن و لباس و يا تزيين و ديگر امور را در نظر دارد.

آيه دوم
 

استدلال ديگرى كه مورد توجه مرحوم نراقى، قرار گرفته، آيه‏اى است كه اسراف متعلق نهى واقع شده، از جمله:
«يا بني آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين‏» (25) ;
اى فرزندان آدم زينت‏خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود برداريد و (از نعمت‏هاى الهى) بخوريد و بياشاميد; ولى اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمى‏دارد» .
آياتى كه با اين مضمون است متعددند; اما با دو تقريب، دلالت آيه بر حرمت اسراف ممكن است:
تقريب اول: «ولا تسرفوا» بر حرمت اسراف دلالت دارد; زيرا تمام فقها پذيرفته‏اند كه نهى دلالت‏بر حرمت آن چيزى دارد كه مورد بحث آنان واقع شود. اين است كه دلالت نهى بر حرمت از باب وضع است و يا به حكم عقل. و اگر به وضع دلالت دارد دلالت آن چگونه است؟ ! اقوال مختلفى وجود دارد كه در اين بحث تاثيرى ندارد.
تقريب دوم: جمله «انه لا يحب المسرفين‏» حرمت اسراف را بيان مى‏كند; زيرا اين جمله صريح است در اين كه خداوند اسراف و مسرفان را دوست ندارد و هر آنچه را كه خداوند دوست نداشته باشد، حلال نخواهد بود.

نقد و بررسى
 

بر هر يك از اين دو تقريب ممكن است اشكالاتى وارد شود ، از جمله:
تقريب اول: هر چند بر حرمت فى الجمله دلالت دارد، ليكن اخص از مدعا است; زيرا مدعا حرمت اسراف در تمام موارد است، ولى آيه در خصوص خوردنى‏ها و آشاميدنى‏ها وارد شده; پس دلالت آيه بر حرمت اسراف در قلمرو خوردنى‏ها و آشاميدنى‏ها تمام است. ممكن است از اشكال دوم اين گونه جواب داده شود كه با توجه به اين كه صدر آيه در مورد اسراف در مساجد وارد شده; و از سوى ديگر اين حكم حرمت اسراف تعليل مى‏شود به عدم دوستى از سوى خداوند متعال، اين دو قرينه سبب مى‏شود تا آيه در حرمت اسراف در تمام موارد ظهور پيدا كند، به ويژه اين كه دلالت‏سياق ضعيف است و تاب مقاومت در برابر اين دو قرينه كه منشا انعقاد ظهور است‏براى دلالت‏بر حرمت را ندارد.
اما اشكالى كه امكان دارد بر تقريب دوم وارد شود اين است كه دوست نداشتن اعم از حرمت است; به اين معنا كه هميشه دوست نداشتن با نقض همراه نيست; چون كارهاى مكروه نيز متعلق حب الهى نيستند.
اين اشكال ميان مفسران و فقها مطرح بوده و از آن جواب داده‏اند. يكى از آن‏ها مرحوم «طبرسى‏» است كه مى‏گويد: خداوند با اين جمله در مقام مذمت و توبيخ مفسران است نه مدح و تعريف آن‏ها و اگر آيه دلالت‏بر حرمت نداشته باشد لازمه‏اش اين است كه آيه دلالت‏بر مذمت نداشته باشد و حال اين كه در مقام مذمت است. (26)
ثانيا: ممكن است گفته شود خداوند دوست نداشتن را به مسرفان نسبت داده نه به اسراف; به اين ترتيب، معناى آيه اين خواهد بود: چون مسرفان اسراف كرده‏اند خداوند آنان را دوست ندارد. دلالت التزامى اين جمله اين است كه اسراف حرام و مورد بغض و مذمت الهى قرار گرفته و اين وصف مانع مى‏شود تا مرتكبان آن به مقام حب الهى دست پيدا كنند; و به عبارت علمى، تعليق حكم (عدم حب) به وصف اسراف مشعر عليت است.
آيه سوم يكى ديگر از آياتى كه ممكن است‏بتوان براى حرمت اسراف به آن استدلال كرد، اين است كه اسراف همراه با گناه، متعلق طلب غفران و بخشش واقع شود; مانند: «وما كان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا واسرافنا في امرنا وثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الكافرين‏» (27) ; «سخنانشان تنها اين بود كه پروردگارا گناهان ما را ببخش و از اسراف ما در كارها چشم پوشى كن، قدم‏هاى ما را استوار بدار و ما را بر جمعيت كافران پيروز گردان.
تقريب دلالت آيه به اين است كه اگر اسراف حرام و موجب عقوبت نباشد، نيازى به درخواست‏بخشش و غفران نخواهد بود; پس در خواست غفران و بخشش دليل است‏ بر اين كه اسراف حرام، و عذاب الهى را در پى دارد.
ممكن است كسى به اين تقريب اشكال كند به اين كه در خواست‏بخشش اعم از حرمت است; چرا كه طلب مغفرت با كراهت نيز سازگار است. مگر اين كه گفته شود ظهور ناشى از تعلق غفران بر اسراف در حدى است كه اين احتمال را دفع مى‏كند; بنابراين، دلالت آيه بر حرمت از اين نظر دچار اشكال نمى‏شود.
تقريب ديگرى كه امكان دارد براى دلالت آيه بر حرمت اسراف بيان شود اين است كه «اسرافنا» عطف بر «ذنوبنا» گرفته شود و مقتضاى ظهور وحدت معطوف و معطوف عليه اين است كه اسراف را هم گناه بناميم و با اثبات گناه بودن اسراف، حرمت آن نيز ثابت‏خواهد شد; به خاطر اين كه ميان گناه و حرمت ملازمه وجود دارد.
آيات ديگرى هم بر حرمت اسراف دلالت دارند، اما به نظر مى‏رسد اين سه آيه كفايت كند و به خاطر طولانى نشدن، از نقد و بررسى ديگر آيات خوددارى مى‏كنيم.
در هر صورت اين سه آيه و آيات ديگر گوياى اين هستند كه اسراف حرام است و دلالت آن‏ها هم از نوع اطلاق هست و همه را شامل مى‏شود; مگر اين كه دليل و يا نشانه‏اى در دست‏باشد كه بگويد بعضى از اسراف‏ها حرام نيست.

اشكال و جواب محقق نراقى
 

بر همين اطلاق و عموم آيات كه اشاره شد، ممكن است ‏به اين صورت اشكال شود كه رواياتى وجود دارد كه اسراف در استعمال بوى خوش ، وضو ، حج و عمره را حرام نمى‏دانند; بنابراين، آيه نمى‏تواند اطلاق داشته باشد. اين اشكال را كه محقق نراقى نيز مطرح كرده است، خود وى در مقام پاسخ دو جواب مى‏دهد و مى‏نويسد:
اما آن چه در برخى از روايات وارد شده مبنى بر اين كه در بوى خوش، وضو، حج، عمره و در خوردنى و آشاميدنى اسراف نيست، اولا مقصود نفى اسراف به طور كلى نيست تا گفته شود كسى كه ديوار و سقف خانه‏اش را با آب گلاب مى‏شويد... و يا اگر در روز روشن چراغ‏ها را روشن كند اسراف نكرده; بلكه مدلول روايات اين است كه فراوانى در اين امور مطلوب است و تجاوز فى الجمله بخشيده شده است. ثانيا: بر فرض تسليم اين روايات به منزله استثنا و تخصيص به شمار مى‏آيد. (28)

پي نوشت ها :
 

18. همان، ص 714.
19. عوائد الايام، ص 615.
20. عوائد الايام، ص 619.
21. مجمع البيان، ج‏4، ص 413.
22. عوائد الايام‏ص 616.
23. غافر (40)، آيه 43.
24. عروة الوثقى، ج 1، ص 800 ، مسئله 13، في شرائط امام الجماعة.
25. اعراف (7)، آيه 31.
26. مجمع البيان، ذيل آيه 31 سوره اعراف.
27. آل عمران (3) آيه 147.
28. همان، ص 637.
 

منبع:www.naraqi.com
ادامه دارد



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط