ملاصدرا و توماس آكويناس در مسئله اصالت وجود در كلام فلسفى(1)

كاوش درباره شيوه هاى آكويناس و ملاصدرا در بيان مسئله اصالت وجود نشان مى دهد كه واقعيت اساسى «منشأ پيدايش جهان» تا چه اندازه براى اين دو متفكر تعيين كننده بوده است. هر يك از آنان در تلاش براى گنجاندن ساختار جهان مخلوق در نظام فلسفى خود، به تبديل و در واقع، تغيير بنيادى شاكله مفهومى راهنمايان پيشكسوت
سه‌شنبه، 30 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ملاصدرا و توماس آكويناس در مسئله اصالت وجود در كلام فلسفى(1)

ملاصدرا و توماس آكويناس در مسئله اصالت وجود در كلام فلسفى(1)
ملاصدرا و توماس آكويناس در مسئله اصالت وجود در كلام فلسفى(1)


 

نويسنده:ديويد بورل (David Burrell)




 
كاوش درباره شيوه هاى آكويناس و ملاصدرا در بيان مسئله اصالت وجود نشان مى دهد كه واقعيت اساسى «منشأ پيدايش جهان» تا چه اندازه براى اين دو متفكر تعيين كننده بوده است. هر يك از آنان در تلاش براى گنجاندن ساختار جهان مخلوق در نظام فلسفى خود، به تبديل و در واقع، تغيير بنيادى شاكله مفهومى راهنمايان پيشكسوت خود ناچار شده اند كه بايد در مورد آكويناس به ارسطو و در مورد ملاصدرا، به سهروردى اشاره كرد. همچنين، هر يك از اين دو دانشمند كوشيده اند تا زبان فلسفى را بشيوه تازه اى بكار گيرند تا بتوانند اصالت وجود را كه از بن، با هرگونه مفهومپردازى مخالف است توضيح دهند و بدينسان مناسبترين طريق بحث و ساختارهاى اساسى را براى آن عرضه كنند. اما بهر روى، تلاش ايشان بايد حكيمان مابعدالطبيعى را متوجه اين نكته سازد كه چگونه هر تبيينى از واقعيت، جدا از مبدأ آن، در توضيح خصوصيات واقعيت خارجى محكوم به شكست بوده و اين تمايل را در فلسفه تقويت كرده است كه امكان بر فعليت و ماهيت بر وجود ترجيح داده شود. براى غلبه بر اين تمايل، لازم است كه مشتغلان به فلسفه، آن را در بافت و زمينه اى وسيعتر از منطق، زبان و مفهوم پردازيهاى وابسته به آنها بكار برند و تحقق اين درخواست سبب ايجاد پيوند ميان تلاشهاى آنان با «رياضتهاى روحانى» ( spiritual exercises)مى شود; رياضتهايى كه پير هادوت todaH erreiP) ( لزوم فراوان آن را براى پيگيرى فلسفه در سنت هلنى كه هر دو متفكر بدان ملتزم بوده اند، اثبات مى كند.
رهيافت ما در اين مقاله، بمنزله، تلاشى در زمينه الهيات فلسفى مقايسه اى، بيشتر با راهبردهاى مفهومى مرتبط خواهد بود تا تأثيرات تاريخى، هر چند ملاحظه، آثار كسانى كه در تاريخ هر دوره از تفكر، متبحّر و زبردست هستند، ما را در مطالعه آثار هر يك از متفكران يارى خواهد كرد. ما نيازمند مورخانى هستيم كه ما را از مسائلى كه متفكران ديگر دوره ها و ديگر فرهنگها درباره آن صرف وقت و انرژى كرده اند، با خبر سازند و شيوه تفكر و راه حل آنها را در پاسخ به پرسشها در دسترس ما قرار دهند. اما ما فيلسوفان اميدواريم بدون نياز به تجهيز خودمان به اطلاعات وسيع تاريخى و با اعتماد به آگاهى ديگران، بتوانيم تلاشهايمان را تصحيح كنيم و گسترش دهيم. سهم ما اين است كه ديدگاههايى را عرضه كنيم كه موجب تحقيق بيشتر و سودمندتر و نيز سبب چالشهاى مناسب و اصلاح افكار در مسير تحقيق مشترك شوند. از آنجا كه من بيشتر با انديشه قديس آكويناس آشنا هستم و چون او از نظر زمانى تقدم دارد، بحث خود را از او آغاز مى كنم ; هر چند هيچگونه پيوند قابل تشخيصى ميان اين دو متفكر وجود ندارد، جز آنكه هر دو به اثبات مسئله اصالت وجود( (ecnetsixe fo ycamirp در مباحث فلسفى خود، اشتغال خاطر داشته اند و اين بحث و اهميت آن در گذشته ناشناخته بوده است.
يكى از نخستين آثار آكويناس متن مختصرى است كه به توضيح اصطلاحات فلسفى پيچيده دوران اوليه سده هاى ميانه اختصاص يافته و نمونه بارزى است از كوششهايى كه در اين دوره براى همگونسازى انديشه ارسطو صورت گرفته است. عنوان اين رساله بزبان لاتين De ente etessentia است كه ترجمه آن درباره وجود و ماهيت( (ecnessE dna gnieBnoاست، با اينهمه، اين متن حاوى تعبيرى است كه در عنوان آن نيامده است: واژه esse مصدرى لاتينى است و معناى لغوى آن «وجود» است، اما واقعاً، ترجمه پذير نيست و چنانكه بعداً خواهيم ديد، همين واژه همه موضوع مقاله يا تحقيق ما را دربر خواهد گرفت; يعنى اصل وجود اشياء كه شامل جهان نيز مى شود.(1) چاپ جديد نظرهاى قبلى آكويناس درباره اين مسائل كه در تفسير او بر كتاب الجمل (secnetneS ) ، نوشته پيتر لمبارد، ( Peter Lombard ) آمده است، نشان مى دهد كه مسئله اصالت وجود در فهم آكويناس از رابطه خالق با مخلوق، از همان آغاز تفكرات او درباره اين موضوع، چه نقش تعيين كننده اى داشته است. خود زبان لاتين موجب شده است كه پيتر لمبارد اين گفته آگوستين را بياد ما آورد كه «ماهيت نام ديگرى براى esse است». او در اينجا، استناد موثقى به كتاب مقدس دارد كه خداوند خطاب به موسى مى فرمايد: «من آن كسى هستم كه هستم I AM WHO AM)) و تو به فرزندان اسرائيل بگو آن كسى كه هست( SI OHW EH ) مرا بسوى شما فرستاد» (خروج 3، 14) و سپس چنين ادامه مى دهد كه «او حقيقتاً و دقيقاً، ذات(Essence ) ناميده شده است; زيرا ذات او نه گذشته مى شناسد و نه آينده».(2) از آنجا كه واژه انگليسى being (بودن) نسبت به واژه لاتين ens (موجود) و واژه esse (كه از نظر لغوى بمعناى بودن است) ابهام معنايى دارد، در مطالب بعدى، از واژه beingبجاى واژه، لاتين esse استفاده خواهم كرد. من ترجيح مى دهم در ترجمه هايم واژه exsiting را بكار ببرم.
آكويناس شرح خود را بر كتاب لمبارد با اين پرسش آغاز مى كند:
آيا مى توان وجود را دقيقاً، به خدا نسبت داد؟ و پاسخ مى گويد كه اين واژه، در واقع، دقيقترين نام خدا درميان نامهاست و مطابق است با كمال وجود الهى...; زيرا در وجود الهى، هيچ امرى مربوط به گذشته يا آينده وجود ندارد و از همينرو، او كل وجود را بكمال، داراست و بهمين سبب، وجود دقيقاً، به او تعلق دارد.
در واقع، «درميان ديگر بهره هاى كمالات الهى، مانند حيات و علم، «وجود» نخستين كمال و اصل و اساس همه كمالات ديگر است و... بدينسان، خداوند منشأ الهى همه موجودات است و همه موجودات در او به وحدت مى رسند»(41 ـ 39 M). او سپس به نقل قولى از كتاب خروج اشاره مى كند و با استناد به گفته موسى بن ميمون، آن را تفسير مى كند و مى گويد: نام «او كسى هست كه هست». همانگونه كه به اصل فعل وجود تعلق مى گيرد و از آنجا كه خدا... اصل وجودش همان ماهيت اوست،... نامى كه از وجود گرفته شده است، دقيقاً، نام مناسب اوست (43 M). قطعه اى كه در زير مى آيد، صريحاً، به نقش خلقت در اين نامگذارى اشاره مى كند، با طرح اين پرسش كه «آيا خدا وجود همه موجودات است؟» و پاسخ مى گويد: هيچ چيز وجود ندارد، مگر آن مقدار كه از وجود الهى بهره مند شده است; زيرا او وجود نخستين است (ens) و بهمين سبب، او علت اصل وجود است (entis). ملاحظه شود كه چگونه عليت در آنجا، نه مفهومى متعاطى است و نه مفهومى مبهم و دو پهلو، ( lacovinu ) بلكه بنحو تمثيلى بكار رفته است. او چنين توضيح مى دهد كه وجود الهى، وجود مخلوق را با شباهتى ناقص، به خودش ايجاب مى كند و بدينسان، وجود الهى، وجود همه موجودات ناميده مى شود; زيرا همه موجودات، بنحو ايجابى و سرمشق گونه اى، از او صادر شده اند (47 M).
اين قطعه پر نكته تمامى تحول بعدى نگرش آكويناس را در مورد اصالت وجود نشان مى دهد و نقش خلقت را در شناخت ما از اين اصالت، بخوبى، مى نماياند. وانگهى، كسانى كه با آثار ملاصدرا و بويژه با كتاب مختصر او، بنام مشاعر، آشنا هستند، از ديدن شباهتهاى آشكار آن با نگرش آكويناس دچار شگفتى خواهند شد.(3) همه چيز به نقش وجود بمنزله مجراى فعل آفرينش خداوند برمى گردد. (آكويناس بعداً esse را با معلول خاص نخستين و عامترين علت كه همان خداست، يكى مى شمارد و خدا براى ايجاد اشياء نياز به وسايط ندارد; چون تنها اوست كه وجود دارد ]5.45.1.[ST).
علاوه براين، ما مفهوم ميانجى مشاركت الهى( participation ) را در متن كهن ياد شده از آكويناس مى بينيم كه نقشى محورى در تبيين ملاصدرا درباره نحوه پيدايش اشياء از احد ايفا مى كند، هر چند او اصطلاح عربى معادلى براى آن بكار نمى برد.(4) همچنين، علايق مشتركى در انديشه اين دو متفكر مى بينيم كه بازتاب يكديگرند ;همچون يافتن راهى براى تأكيد بر اصالت فلسفى موجودات جزئى، هدفى كه ارسطو در مقابل افلاطون پيگيرى مى كرد، اما هرگز موفق نشد كه بنحو رضايتبخشى آن را تحقق بخشد; همچنين، يافتن راهبردى براى تأكيد بر تمايز معروف ابن سينا ميان وجود و ماهيت كه طبق آن، «عرضى» بودن وجود از ماهيت نفى مى شود.(5)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. مشخصات بهترين ويراست اين اثر بقرار زير است:
- M.D.Roland-Gosselin, Le "De ente et essetia" de s. Thomas d-Aquin, 2eme إd, paris, Vrin, 1948;
و مشخصات ترجمه انگليسى آن بدين قرار است:
- On Being and Essence, translated by Armand Maurer, 2 nd rev. ed., Tornto, Pontifical Institute of Mediaeval Studies, 1968.
نقل قولهايى كه پس از اين از كتاب جامع الهيات اكويناس آورده مى شود، با علامت «ST» مشخص خواهد شد.
2. Translated and edited by E. M. Macierowski, Thomas Aquinas's Earliest Treatment of the Divine Essence: Scriptum super libros Sententiarum Book, Distinction 8 (Center for Medieval and Renaissance Studies, Binghamton NY, 1998) [= M], citation at p. 23.
3. هانرى كربن متن عربى اين اثر را با مشخصات زير به چاپ رسانده است:
- Le Livre des Penetrations metaphysiques, Tehran, Institut Franco-Iranian/Paris, Adrien-Maisonneuve, 1964.
4. براى ملاحظه تفسيرى جديد از نقش مفهوم «مشاركت» در انديشه آكويناس ر.ك.:
- Rudi te Velde, Participation and Substantiality in Thomas Aquinas, Leiden, Brill, 1996.
نويسنده در اين اثر به ارزيابى مجدد و تصحيح آراء پيشين كسانى مانند فابرو و گايگر پرداخته است.
5. براى فهم جامع و روشنگر طرح ناتمام ارسطو ر.ك.:
Edward Booth, Aristotelian Aporetic Ontology in Islamic and Christian Writers, Cambridge, Cambridge University Press, 1983.
 

منبع:www.mullasadra.org
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط