بهداشت رواني ازدواج در يک نگاه

بهداشت رواني بحثي بسيار تخصصي در علم روانشناسي و روانپزشکي و در واقع، رشته اي تخصصي از بهداشت عمومي به معناي سلامت فکر است که در زمينه کاهش بيماري هاي رواني در اجتماع فعاليت مي کند و وضعيت مثبت و«سلامتي رواني»را نشان مي دهد . بهداشت رواني سعي دارد به بررسي انواع مختلف اختلالات رواني و
چهارشنبه، 11 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بهداشت رواني ازدواج در يک نگاه

بهداشت رواني ازدواج در يک نگاه
بهداشت رواني ازدواج در يک نگاه


 

نويسنده :محمد رضا دژکام




 
بهداشت رواني بحثي بسيار تخصصي در علم روانشناسي و روانپزشکي و در واقع، رشته اي تخصصي از بهداشت عمومي به معناي سلامت فکر است که در زمينه کاهش بيماري هاي رواني در اجتماع فعاليت مي کند و وضعيت مثبت و«سلامتي رواني»را نشان مي دهد . بهداشت رواني سعي دارد به بررسي انواع مختلف اختلالات رواني و عوامل فيزيکي، رواني و اجتماعي که در بروز اين اختلالات اثر مشخصي دارند، بپردازد و درباره آنها بحث کند. هدف اصلي بهداشت رواني پيشگيري است که با ايجاد محيط فردي و اجتماعي مناسب به وجود مي آيد
اصول اساسي بهداشت رواني عبارتند از
1ـاحترام به شخصيت خود و ديگران2-شناخت محدوديت هاي خود و ديگران 3-آگاهي از اين حقيقت که رفتار انسان معلول عواملي است 4-اگاهي از اينکه رفتار هر فرد تابع تماميت وجود اوست5-شناخت نيازها و محرک هايي که موجب اعمال و رفتار انسان مي شود
با توجه به مطالب ذکر شده بايد بگوييم که بهداشت رواني مي خواهد بداند که
1ـ چرا زن و شوهر ها از يکديگر جدا مي شوند؟
2ـ چرا در جوامع امروزي، آمار طلاق روبه افزايش است؟3-چرا به تدريج، به خصوص در شهرهاي بزرگ، دامنه ارتباط عاطفي زن و شوهر ها در حال کاهش است؟4-چرا انسان روز به روز تنهاتر مي شود و آشفتگي هاي رواني او که تدثير اجتناب ناپذيري در زندگي خانوادگي دارد، بيشتر مي شود؟5-چگونه مي توان قبل از ازدواج، پيشگيري هاي لازم را از طلاق به عمل آورد؟6-براي استحکام زندگي زناشويي چه بايد کرد؟7-عوامل بقاي زندگي زناشويي کدامند؟متخصصان بهداشت رواني و روانشناسي از مدت ها پيش به عوامل مؤثر در ازدواج موفق توجه داشته اند؛ به همين دليل ما نيز مي خواهيم در اين زمينه براي شما سخن بگوييم
ازدواج موفق به عوامل مختلفي بستگي دارد که بسياري از اين عوامل را در قبل از ازدواج مي توان جست و جو کرد. عوامل ديگري را که در تداوم و بقاي زندگي زناشويي نقش دارند، مي توان در بعد از ازدواج جستجو نمود
ازدواج از بدو امر دو نقش اساسي در زندگي افراد دارد
1ـ نقش اقتصادي -اجتماعي
2ـ نقش رواني
در جوامع سنتي از ديرباز، بعد اقتصادي -اجتماعي ازدواج بيشتر مورد توجه و تأکيد بوده است؛ اما در جوامع صنعتي و پيشرفته بعد رواني بربعد اول پيشي گرفته است. به عبارت ديگر، امروزه ازدواج از بعد رواني و معنوي ارزش بالاتري دارد؛ به همين دليل معيار مهم ارزيابي يک ازدواج موفق، ميزان رابطه عاطفي بين دو همسر است. هر چه برشدت اين رابط عاطفي به طور متقابل افزوده شود(وراي تمام مشکلات و موانع که ممکن است در ابعاد ديگر زندگي زوجين وجود داشته باشد)آن ازدواج موفق تر ارزيابي مي وشد. بي شک ايجاد و تداوم چنين رابطه اي به کفايت و کارداني هر دو طرف و به توجه آنها به احساسات و نيازهاي يکديگر و همچنين خوداگاهي هرکدام از طرفين بستگي دارد
هر زن و شوهري با قبول پيمان ازدواج، در مقابل همسر خود متعهد و مسؤول است. بنابراين، هر دو نفر بايد براي زندگي مشترک و حفظ اين پيوند مقدس تلاش کنند و از خودگذشتگي داشته باشند. براساس چنين تعهدي است که برلزوم شناخت و آگاهي دقيق زن و شوهر از يکديگر تأکيد مي شود. مي توان گفت وقتي دو نفر تصميم به ازدواج مي گيرند، اولا اين تصميم بايد براساس آگاهي از مشکلات و کمبودهاي يکديگر باشد، ثانياً هر دو بايد خود را براي تحمل مشکلات و مقابله با انها آماده کنند. آنچه بيش از هر چيز ديگر مي تواند معياري براي يک ازدواج موفق باشد، شناخت و درک زن و شوهر از وضعيت رواني و نيازهاي مختلف يکديگر است . افراد معمولاً ازدواج را با رؤياهاي شيريني آغاز مي کنند که در آن رؤياها ، همسرشان در تمامي ابعاد«ايده آل»است . او فردي است عاشق، زيبا و قدرتمند با خصوصيات اخلاقي بي نظير که نيازها، تمايلات و آرزوهاي طرف مقابل را ارضا خواهد کرد. کسي است که همسر خود را دوست دارد، به او احترام مي گذارد و همه چيز را براي او مي خواهد هر کدام از دو طرف اميدوار است نيازها و مراحل رشدش که در گذشته ناتمام مانده است، در زندگي زناشويي کامل شود. زن، ارزوهايي را که نتوانسته است در خانه پدر به دست آورد، در خانه همسر مي جويد و مي خواهد کمبودهاي روحي و جسمي خود را در خانه پدر به شدت تحت کنترل بوده، آزادي هاي بيشتري از شوهر خود مي طلبد. جوانان معمولاً وقتي به مرحله اي مي رسند که زندگي پدر و ماد ر را ناکامل مي بينند و احساس مي کنند که ديگر زندگي با آنها راضي شان نمي کند، تصميم به ازدواج مي گيرند و بدين ترتيب در زندگي زناشويي به دنبال ارزوهاي خود مي گردند.عده اي از روانشناسان معتقدند که هر نوع تغيير عمده در زندگي فرد-حتي تغييرات-مثبت، استرس زاست و يکي از اين رويدادها و تغييرات ازدواج است. متخصصان بهداشت رواني براين باورند که معمولاً انتخاب همسر جوان تر به اين دليل است که فرد توجه زيادي به جنبه جنسي ازدواج دارد و يا اينکه به نحوي مي خواهد حس پدري يا مادري خود را ارضا کند و خود را به جاي پدر يا مادر همسر خويش قرار دهد. يکي از روانشناسان شوروي سابق به نام ايوانف مي گويد:براي ازدواج چنانچه مردي جوان تر از زن باشد، از قبل بايد امکان ناهماهنگي در اين ازدواج را در نظر گرفت؛ زيرا هنگامي که زن در سنين 45-40سالگي نشانه هاي يائسگي در او آشکار مي شود، نمي تواند در حد نياز پاسخگوي تمايلات تندجنسي مرد باشد. بعضي افراد به دنبال کسي شبيه پدر يا مادر خود مي گردند.، چون هيچ کاه فرصت نيافته اند که در زمان طفوليت خويش، مانند ساير کودکان، مورد توجه مادر يا پدر خو د باشند. براي اين دسته افراد چندان فرقي نمي کند که با اشخاص مسن تر از خود علاقه نشان مي دهند و با آنها ازدواج مي کنند، مي خواهند احساس امنيت کنند. در هر حال بايد گفت که اختلاف سن بيش از حد معمول، مي تواند مشکلاتي بين زن و شوهر به وجود آورد. مختصر آنکه، سن ازدواج عامل عمده اي در روند سلامت يا عدم سلامت ازدواج است. ازدواج در سني پايين معمولاً براصول محکم و استواري قرار ندارد؛ چرا که جوان به شدت تحت تأثير احساسات و تخيلات و عشق هاي افسانه اي و رمانتيک است. براي ازدواج مناسب فرد بايد به سني رسيده باشد که به اندازه کافي ثبات فکري و عاطفي داشته باشد و در رفتار و احساسات خود کمتر دچار تغييرات ناگهاني شود. شواهد نشان مي دهد اگر سن مرد تا حدودي(سه يا چهار سال)بالاتر از سن زن باشد، بهتر است .
مسأله ديگري که از لحاظ بهداشت رواني قابل ملاحظه مي باشد، اين است که آيا در ازدواج، اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشويي خواهد شد يا خير؟
تحقيقات نشان مي دهد مردان تمايل دارند با زنان کم خوش تر از خود ازدواج کنند. اصولاً نبايد تفاوت زيادي بين هوش زن و شوهر وجود داشته باشد. زيرا در غير اين صورت علايق و طرز تفکر آنان با يکديگر تفاوت خواهد داشت. در بهداشت رواني ازدواج، طرز تفکر نيز موضوع بسيار مهمي است؛ چرا که براساس ان فلسفه زندگي هر فرد شکل مي گيرد. بلوغ عاطفي به مفهوم تبديل مستمر و رضايت بخش شخص با زندگي، در عرصه هاي مختلف آن است. چنين تعديلي هنگامي حاصل مي وشد که فرد بتواند خواسته هاي خويش را در راه رفع نيازهاي جامعه و افراد ديگر کنترل کند
فرايند اصلي رسيدن به بلوغ عاطفي به قرار زير است
1ـ رسيدن به استقلال و اتکاي به نفس 2-تبديل انگيزه هاي زيست شناختي و گريزگاه هاي اجتماعي پذيرفته شده .3-درک روشن از واقعيت ها؛ ضمن حفظ تصورات خويش، نبايد بي جهت با خيالبافي و يا افکار توخمي حقايق را لوث کرد.4-رسيدن به موازنه در ارتباط(درک ارتباط دو جانبه)؛هر يک از طرفين به همان اندازه که مي گيرد بايد از خود نيز مايه بگذارد.5-کنترل «خشم»؛فقط شخص قوي مي تواند مؤدب باشد !6-داشتن هدف هاي معقول که در چارچوب امکانات و استعدادهاي شخص باشد7-ارزيابي معقول از توانايي ها و ناتواني ها در کار و تفريح8-انعطاف و سازگاري براي رفع نيازها در موقعيت هاي جديد9-رشد خودآگاه بايد راهنما و پيش برنده رشد باشد. آموزش بيش از حد وجدان در کودکي، انسان را در آينده به فردي مضطرب و مهار شده تبديل خواهد کرد و آموزش ناکافي در اين مورد، به رفتار بي انگيزه و بچه گانه منجر خواهد شد . يکي ديگر از موارد مهم در بهداشت رواني ازدواج، هم کفو بودن طرفين از نظر نژاد، مذهب و طبقه اجتماعي و اقتصادي است تا حد زيادي موجب موفقيت در ازدواج مي شود. در ادامه بحث بهداشت رواني ازدواج بايد اضافه کنيم که يک ازدواج موفق بستگي به عوامل گوناگون ديگري نيز دارد که بسياري از آنها را مي توان در دوران نامزدي ارزيابي کرد . شايد مهم ترين هدف از دوره نامزدي در کشور ما همانا آشنايي با خصوصيات يکديگر، ايجاد علاقه عاطفي و آماده شدن براي زندگي مشترک و معمولاً مستقل آينده است. از دوران نامزدي بايد حداکثر استفاده را به منظور شناسايي يکديگر نمود و برنامه هاي کلي آينده را طرح ريزي و روي معيارهاي کلي توافق کرد. مسائل اساسي بهتر است قبل از ازدواج مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گيرند
آيا زن مي خواهد در خارج از خانه کار کند؟در اين صورت مدت کارش در روز چقدر خواهد بود؟مي تواند با در آمد شوهرش زندگي کند؟آيا در يک خانه اجاره اي حاضر است زندگي کند؟
از نکات ديگري که در بهداشت رواني ازدواج بايد مورد توجه قرار گيرد، موقعيت اقتصادي و شغلي مرد است؛ اما نکته اي که بيش از ميزان درامد مرد اهميت دارد، ساعي، کوشا و قابل اطمينان بودن اوست و اينکه موقعيت شغلي او طوري نباشد که مدت زيادي از همسر و خانواده خود دور بماند . اصولاً هر قدر طرفين امادگي تحصيلي و اموزش شغلي بيشتري دريافت کرده باشند، براي ازدواج مناسب ترند. با اروزي اينکه تمام زوج هاي عزيز اين مرزو و بوم بتوانند با امادگي کامل پاي در مسير زندگي مشترک بگذارند و روزهايي سرشار از عشق، شادکامي و موفقيت در پيش رو داشته باشند و اين دور از دسترس نيست اگر جوانان و زوج ها به کليه جنبه هاي بهداشت رواني ازدواج توجه نمايند
منبع:مجله دنیای زنان شماره 60




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط