دگرگون کننده معادلات و محاسبات منطقه

آيت‌الله سيد محمد حسين فضل الله يكي از روحانيون آگاه و سرشناس لبنان و منطقه است كه در تجزيه و تحليل مسائل خاورميانه و اهداف آمريكا و صهيونيسم تسلط كامل دارد.فضل‌الله پس از شهادت زنده‌ياد سيد عباس موسوي با ارائه تحليل دقيق و گويا اهداف قدرت‌هاي استكباري را تشريح كرد و به ملت‌هاي منطقه و مسلمانان جهان نسبت به اين توطئه‌ها هشدار داد.
شنبه، 28 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دگرگون کننده معادلات و محاسبات منطقه

دگرگون کننده معادلات و محاسبات منطقه
دگرگون کننده معادلات و محاسبات منطقه


 






 

اظهارات آيت‌الله سيد محمد حسين فضل‌الله در رثاي شهيد سيد عباس موسوي
درآمد:
 

آيت‌الله سيد محمد حسين فضل الله يكي از روحانيون آگاه و سرشناس لبنان و منطقه است كه در تجزيه و تحليل مسائل خاورميانه و اهداف آمريكا و صهيونيسم تسلط كامل دارد.فضل‌الله پس از شهادت زنده‌ياد سيد عباس موسوي با ارائه تحليل دقيق و گويا اهداف قدرت‌هاي استكباري را تشريح كرد و به ملت‌هاي منطقه و مسلمانان جهان نسبت به اين توطئه‌ها هشدار داد.
شهيد سيد عباس موسوي در حوزه علميه نجف اشرف زيست و در نتيجه اقدامات وحشيانه رژيم حزب بعث از اين شهر رانده شد.در لبنان مسئوليت‌هاي سنگيني بر دوش گرفت و با آغوش باز و از صميم قلب به انقلاب اسلامي و رهبر آن امام خميني(ره)و جنبش اسلامي پيوست. پيكار و تلاش او فقط در چارچوب مرزهاي جغرافيايي لبنان محدود نبود، زيرا، هر انساني كه بار سنگين رسالت را بر دوش دارد، مرزها و موانع ساختگي را به رسميت نميشناسد.او حركت خود را در پرتو نهضت جهاني اسلام آغاز كرد.
شهيد سيد عباس موسوي با خود و با خداي خود و با جامعه انساني و با آزادي و عدالت اجتماعي صادق بود.چرا كه يگانه‌پرستي و توحيد در راستگويي مفهوم پيدا مي‌كند.به اين معنا كه عدالت اجتماعي حق است و خداي متعال زمين و آسمان را بر مبناي حق برپا داشته است.صداقت و راستگويي در عمق شخصيت او ريشه دوانده بود.گاهي اوقات، امكان دارد راستگويي ريشه‌دار و پايدار نباشد.اما، راستگويي سيد عباس از ايمان و اعتقاد او ناشي شده بود.راستگويي وجود و شخصيت او را تشكيل مي‌داد.بنابر اين هرگاه انسان راستگو بوده باشد، رفتار و كردار او با فرزندان امت نيز مخلصانه و عادلانه خواهد بود زيرا، انساني كه از آرمان و اهداف والاي امت فاصله مي‌گيرد انساني راستگو نيست و هر گاه انسان با خود و با خداي خود صادق بود بي‌ترديد انساني آزاد خواهد بود، و از آزادي دفاع خواهد كرد.آري شهيد بزرگمان سيد عباس موسوي با خود و با خداي خود و با امت خود راستگو بود و جان خود را در راه آزادي و عزت و تعالي انسان فدا كرد.
در اين شرايط برخي كوته‌فكران وانمود مي‌كنند كه ايران مي‌خواهد انقلاب را به لبنان و از آنجا به ساير نقاط جهان صادر كند، و چنين تصميمي موجوديت نظام‌هاي حاكم را به خطر مي‌اندازد.كساني كه از سياست‌هاي امريكا و غرب دفاع مي‌كنند، مي‌كوشند با القاء‌هاي خود ملت‌هاي منطقه را فريب دهند.نمي‌خواهند مستقل بينديشيم.مي‌خواهند از نظر فكري دنباله رو بيگانگان باشيم ولي، اسلام مي‌خواهد در سرزمين خويش مستقل و توانمند باشيم. اسلام مي‌خواهد فرزندان‌مان در سرزمين ‌شان قوي و پايدار بمانند.و خوراك آغشته به ذلت و بندگي بيگانگان را نخورند.
امريكايي‌ها مشكل‌شان اين است كه هر اندازه شما را بيشتر دوست داشته باشند، آزار و اذيت‌شان به شما افزايش مي‌يابد.
شما را قتل عام مي‌كنند.همه مي‌دانند كه دستان پنهان امريكا عامل فتنه‌انگيزي و دامن زدن به جنگ‌هاي داخلي لبنان بوده است. پدخالت امريكا و اروپا در كشورمان در نتيجه اميدها و آرزوهاي بسياري از سياست‌مداران سرخورده لبناني بوده است.دخالت امريكا و اروپا در كشورمان در نتيجه اميدها و آرزوهاي بسياري از سياست‌مداران سرخورده لبناني بوده است.وظيفه داريم در برابر توطئه‌هاي بيگانگان و همدستان داخلي آنها كمر خم نكنيم، براي چيره شدن بر مشكلات، ابزارهاي خود را به كار گيريم. چرا دولت‌هاي عرب به لبنان كمك نميكنند؟ اعراب به ما مي‌گويند كه اوضاع داخلي‌تان را سروسامان دهيد.اما، در عين حال به وسيله هم‌پيمانان خود اجازه نمي‌دهند اوضاع كشورمان را سامان دهيم.از سوي ديگر اسحاق شامير (نخست‌وزير پيشين رژيم صهيونيستي)از ارتش اسرائيل مي‌خواهد براي جنگ با مقاومت اسلامي و ملي لبنان براي رويارويي با تجاوز احتمالي دشمن آماده مي‌شوند، همپيمانان اسرائيل براي شناسايي تحركات رزمندگان مقاومت بسيج مي‌شوند.اگر دولت لبنان با حالت شرمساري مقاومت را تأييد مي‌كند، به اين دليل است كه فضاي سياسي منطقه به او اجازه سركوب مقاومت را نمي‌دهد.
شايد دولت لبنان امكان سركوب مجاهدان مقاومت را يافته باشد زيرا، بيگانگان از او خواسته‌اند كه مجاهدان را بايكوت كند اما، در اين ميان هيچ سخني درباره تحكيم سلطه دولت در منطقه نوار مرزي اشغالي در كار نيست.امروزه مشكل اصلي اسرائيل تنها جنگ و خشونت نيست؛ مشكل اساسي اين رژيم اين است كه مي‌خواهد به سربازانش روحيه دهد.مي‌خواهد در دل رزمندگان مقاومت ترس ايجاد كند.اگر اسرائيل با ترور شهيد بزرگ‌مان دبير كل حزب الله خواسته باشد پيامي براي مقاومت لبنان برساند، به او مي‌گويم كه مبادله پيام ميان نيروهاي مقاومت لبنان با اسرائيل و استكبار جهاني تازگي نداشته و از مدت‌ها پيش ادامه دارد اما، ضروري نيست كه فوري و در اسرع وقت به اين پيام پاسخ داده شود زيرا، ما انفعالي برخورد نمي‌كنيم.من به رزمندگان مقاومت توصيه مي‌كنم كه از صهيونيست‌ها نهراسند.سلاح مجاهدان همواره قوي‌تر و كار سازتر از نيرنگ دشمنان است.هر گاه رزمنده‌اي به شهادت برسد، رزمنده‌اي ديگر حركتش را ادامه مي‌دهد.هيچ كسي قدرت ندارد تمايلات آزادي‌خواهانه را سركوب كند.ملت‌هاي جهان در طول تاريخ آزادانه زندگي كرده‌اند.و ما در پرتو تعاليم ديني براي گسترش آزادي و رهايي ملت‌هاي مستضعف به تلاش‌مان ادامه خواهيم داد.
در جامعه ما بسياري افراد در ظاهر از انقلاب و مقاومت و لزوم دگرگوني وضع موجود سخن مي‌گويند.اما، در باورها و در چارچوب موقعيت‌شان مي‌گويند كه نظم نوين جهاني از ما مي‌خواهد انقلاب و مقاومت را بلوكه كنيم.راهكارمان را اصلاح كنيم.منطق‌گرا باشيم.مقاومت بايد از هر حركت دردسرآفرين براي اسرائيل و امريكا پرهيز كند.سخنان اخير برخي سياستمداران لبناني را شنيده‌ايد؟ آنان به رزمندگان مقاومت توصيه مي‌كنند احساسات اسرائيل و امريكا را تحريك ننمايند.قلمرو خود را بشناسند.معادلات سياسي و نظامي منطقه را به هم نريزند. فقط اجازه دارند به ديوار مرزي اسرائيل آسيب جزيي وارد نمايند اما، اجازه ندارند پا را فراتر بگذارند، و به ديوار رخنه كنند.
اين منطق برخي سياست‌مداران لبناني است.اين سياستمداران كه از اهداف و برنامه‌هاي مقاومت شناخت ندارند، به رزمندگان مقاومت مي‌گويند اجازه داريد هر تعداد لبناني (همكار اسرائيل)در نوار اشغالي جنوب را به قتل برسانيد اما، هرگز اجازه نداريد يك اسرائيلي را در منطقه الجليل (شمال فلسطين اشغالي)به قتل برسانيد...

دگرگون کننده معادلات و محاسبات منطقه

در حقيقت داستان منطقه سه عنوان دارد:
1-عنوان اسرائيل
2-عنوان امريكا
3-عنوان كساني كه در برابر آن دو ايستاده‌اند.
هنگامي كه درباره امريكا و اسرائيل منفي سخن مي‌گوييم، و از مقاومت به نيكي ياد مي‌كنيم، به اين نتيجه مي‌رسيم كه جريانات سياسي كه در خط رويارويي با استكبار جهاني حركت مي‌كنند، امكان ندارد با بازي‌هاي بين‌المللي و منطقه‌اي همراه و هماهنگ شوند.شما سياستمداران لبناني وظيفه داريد موضع‌تان را براي مردم روشن كنيد كه آيا تسليم نظم نوين جهاني شده‌ايد و در برابر امريكا و اسرائيل كمر خم كرده‌ايد!يا اينكه ما وظيفه داريم به شيوه ديگري به مسئوليت خويش عمل كنيم؟ دولت لبنان ادعا مي‌كند كه مقاومت را تشويق مي‌كند اما، براي تشويق مقاومت تاكنون چه راهكارهايي را در نظر گرفته است؟ در كشورهاي عربي، همه محافل و مجامع سياسي آنچه را كه اسرائيل در منطقه جبل عامل و بقاع غربي بر سر ما مي‌آورد محكوم مي‌كنند، اما، تا به حال چه كار مثبتي انجام داده‌اند؟
احزاب و سازمان‌هاي سياسي لبنان و جهان عرب، همه از وجود فضاي ناامني كه در آن به سر مي‌بريم سخن مي‌گويند اما، جبهه امتناع عرب براي توقف جنايات اسرائيل چه تدابيري اتخاذ كرده است؟ آيا جز سخن گفتن و موضع گرفتن كار مثبتي انجام داده است؟ آيا براي رويارويي با فزون خواهي اسرائيل برنامه سياسي مشخصي در اختيار داريد؟ با اظهار نظر و سخن گفتن، مشكلات حل نمي‌شود، سياست فقط اظهار نظر نيست!سياست راهكارهايي است كه براي تحقق اهداف والا، فرزندان امت را بسيج كند، روحيه جهاد و حركت در آگاهي و رفتار فرزندان امت برانگيزد.
مشكل اساسي اين است كه يك جريان فكري، سياسي، اقتصادي و نظامي وابسته به امريكا در جهان عرب و برخي كشورهاي اسلامي برانگيخته شده است. لذا ضرورت پيدايش يك جريان ديگر فكري و آزاد و مخالف هرگونه وابستگي و سازش به امريكا اجتناب‌ناپذير است.اين جريان بايد در خط جهاد و مقاومت حركت كند و ملت‌هاي مستضعف را در راه دستيابي به حقوق انكارناپذيرشان بسيج كند.نبايد به نظام نوين بين‌المللي و بازي‌هاي سياسي بين‌المللي اجازه دهيم ما را بازيچه اهداف‌شان قرار دهند.فروپاشي برخي جريانات و سازمان‌هاي فكري كه شعارهاي آزادي‌خواهانه سر مي‌دادند، به بي‌تفاوتي مردم منجر شده است.اكنون در بسياري از كشورها از جمله تونس و الجزاير، جريانات چپگراي افراطي به جريانات راستگراي افراطي تبديل شده‌اند.اين جريانات همدست و مزدور نظام‌هايي شده‌اند كه در خدمت اهداف امريكا حركت مي‌كنند.
مشكل اين است كه شما چه گونه مي‌انديشيد و چه جايگاهي داريد؟ اكنون امريكا به بيشتر رسانه‌هاي اطلاع‌رساني جهان چنگ زده، و اين رسانه‌ها وانمود مي‌كنند كه امريكا تنها ابرقدرت جهان است.اگر بخواهيم واقع‌بينانه فكر كنيم به اين نتيجه مي‌رسيم كه قضيه اين طور نيست اما، آنان با اين تهاجم تبليغاتي مي‌خواهند بپذيريم كه اگر راه آزاد‌سازي فلسطين از امريكا مي‌گذرد، توان آزادسازي فلسطين را نخواهيم داشت. چرا كه امريكا، اسرائيل را ساخته و آن را پرورش ميدهد و نظام‌هاي حاكم در كشورهاي عربي را در خدمت اهداف اسرائيل به كار گرفته است.اين كلمات براي مصرف ملت‌هاي منطقه نيست. اين كلمات به سرنوشت ما و حق تعيين سرنوشت ما تعلق دارند.آيا مي خواهيد آمريکا درباره سرنوشت و آينده‌تان تعيين تكليف كند؟ آيا دوست داريد امريكا نوع اسلحه مورد نياز و نوع موضع‌گيري‌تان و دستور كار گفت و گوهاي سازش با اسرائيل را مشخص كند تا هيچ امتيازي به شما ندهد؟
بياييد كمي واقع‌بينانه و منطقي بينديشيم. برخي افراد به عمليات مقاومت و تلاش مقاومت براي آزادسازي سرزمين‌هاي اشغالي اعتراض مي‌كنند اما، تنها جرياني كه در برابر اين اعتراض‌ها بهانه‌تراشي‌ها و مزايده‌ها نافرماني كرده مقاومت است. امروزه بسياري افراد دايه مهربانتر از مادر شده و با نظريه‌پردازي به مقاومت توصيه مي‌كنند كه عمل‌گرا باشد.
من تأكيد مي‌كنم كه مقاومت براي تحقق اهداف خود عاقلانه و منطقي برنامه‌ريزي مي‌كند و به حد بلوغ رسيده است ولي من از شما عمل‌گرايان و منطق‌گرايان مي‌پرسم كه آيا از نظر مفاهيم‌تان عقل‌گرايي و منطق‌گرايي اين است كه انسان خشك و بي‌روح گردد.از او مي‌خواهد بر ضد نظام‌هاي پوسيده و بي‌رمه و وابسته و طاغوتي قيام نكند؟ من به اين گونه منطق‌گرايان و عاقل صفتان مي‌گويم كه مشكل ما با نظام حاكم اين است كه اين نظام‌ها ميخواهند همه روزنه‌هاي نور و اميد امت را خاموش كنند.مشكل ما با نظام‌هايي كه امريكا آنها را نگهبان منافع خود قرار داده اين است كه در مسائل دين و مذهب و سياست و مقاومت و واقعيت‌گرايي نظريه‌پردازي مي‌كنند تا از چهار طرف ما را در محاصره قرار دهند. يكي از امامان اهل بيت گفته است:«عاقل كسي است كه آفريدگار هستي را با عقل و درايت پرستش كند».بنابراين تلاش براي آزادي يك نوع عبادت است.زيرا، اعتقاد به يگانگي خدا و بندگي براي او انسان را از همه قيد و بندهايي كه طاغوتيان به وجود مي‌آورند رها مي‌سازد.بنابراين لازم است شهادت عزيزمان سيد عباس موسوي فرصتي باشد در راه تحكيم اعتماد به نفس و احساس قدرت و داشتن موضع‌گيري‌هاي انعطاف‌ناپذير.من از تلاش امريكا براي سست كردن ذهن و هوش اعراب، از تلاش اسرائيل براي خوار و ذليل کردن اعراب، از تلاش آن دو براي غرب‌زدگي اعراب هراس دارم.در اين ميان تنها مقاومت است كه به امت اصالت و آزادگي مي‌بخشد و اهداف امت را مشخص ميكند.مقاومت با تجربياتي كه كسب كرده به ما مي‌آموزد كه اگر دشمن را در برخي پايگاه‌ها و موقعيت‌هاي كوچك شكست دهيم.شكست دشمن در موقعيت‌هاي بزرگ‌تر امكان‌پذير است، به شرط اينكه امكانات رويارويي با دشمن را فراهم كرده باشيم.
اي مجاهداني كه ما را سربلند كرده‌ايد و با اخلاص و فداكاري‌تان در راه خدا، مفهوم آزادي و ايمان و اسلام را به ما بخشيده‌ايد.درس ايثار و فداكاري در تپه‌هاي كفرا و ياطر در جنوب لبنان و خيابان‌هاي قدس و الخليل در فلسطين را از شما مي‌آموزيم.اميدوارم مكاتب فكري و دانشگاه‌هاي مقاومت كه تئوري و عمل به ما مي‌آموزند افزايش يابند.اميدوارم آن دسته از دانشگاه‌هاي پوچ و بي‌روح كه تئوري و عمل را ناكام مي‌سازند، نيست و نابود شوند.
قدرت‌هاي استكباري مي‌خواهند امت همچنان سرافكنده باشد، و در سر درگمي خود دست و پنجه نرم كند.اين قدرت‌ها آرزو دارند آنچه را كه اسرائيل از طريق جنگ به دست نياورده در گفت و گوهاي صلح به دست بياورد.بنابراين به مسئولان انتفاضه فلسطين و مقاومت اسلامي لبنان مي‌گويم، ضمن تلاش براي ادامه عمليات مسلحانه، پيكار سياسي را نيز فراموش نكنند.همان‌گونه كه ملت‌هاي منطقه تا چند سال پيش به مقاومت نياز مبرم داشتند. در مرحله كنوني نيز به مقاومت نياز دارند.چرا كه موجوديت و ادامه حيات و سرنوشت ملت‌هاي منطقه در اين مرحله رقم مي‌خورد.بنابراين مقاومت وظيفه دارد با شيوه بهتري به حركت خود ادامه دهد.
براي شناخت واقعيت كنوني اعراب و مسلمانان، و شناخت واقعيت مستكبران و مستضعفان، به برگزاري كنفرانس‌ها و سمينارهاي گوناگون نيازي نيست.به واقعيت‌هاي زنده و پويا نياز داريم.مردمي كه گرسنه مي شوند و خانه‌هاي سكوني‌شان بر سرشان تخريب مي‌شود.مي‌توانند تكيه‌گاه مقاومت و پايگاه يكپارچه امت باشند.درست است كه اقتصاد لبنان فرو پاشيده، و فرياد مردم بلند شده است ولي، به خوبي آگاه هستم و اطلاعات درستي در دست دارم كه آنچه در لبنان مي‌گذرد در نتيجه فشارهاي امريكا به دولتمردان لبناني است، تا اين كشور در ارتباط با مقاومت نتواند شادابي و پويايي خود را بازسازي كند.امريكا كشورهاي جمهوري اسلامي ايران و سوريه را مسئول مشكلات لبنان معرفي مي‌كند، ولي، هنگامي كه ريشه بحران نقدينگي را موشكافي كنيم ملاحظه خواهيم كرد كه اين سياستگذاران اقتصادي هستند كه عرضه و تقاضا را آشفته كرده‌اند.آشفتگي و نابساماني اوضاع اقتصادي كشور در نتيجه عملكرد زمامداران است.ما درباره اشخاص سخن نمي گوييم.از دولتي سخن مي گوييم كه برنامه ريزي آن فلج شده است.اين دولت براي حل مشكلات بهانه‌تراشي مي‌كند و هيچ اقدامي سازنده به عمل نمي‌آورد.
اكنون برخي افراد مي‌پرسند دليل اين رستاخيز مردمي در سرتاسر جهان اسلام كه در پي شهادت سيد عباس موسوي آغاز شده چيست؟ كساني كه معناي استضعاف در برابر استكبار و معناي آزادي در برابر بندگي را درك مي‌كنند، بي‌ترديد مفهوم شهادت و فداكاري را شناخته‌اند.خون سيدعباس موسوي تنها چند قطره خون سرخ نبوده است بلكه انديشه‌ها، احساسات و اهداف و روح او با اين خون آغشته شده است.بنابراين خون سرخ سيد عباس خون معمولي نبوده است.خوني است كه از عمق وجود انسان جوشيده و به عقل و وجدان انسان‌ها نفوذ كرده است.
امت وجود خود را در وجود سيد عباس شناخت و با او همراه و همگام شد و پشت سر او به حركت درآمد.لذا ملاحظه كرديم كه مسئله انتقام خون او مسئله انتقام شخصي نبوده است بلكه در راه دفاع از آرمان همه ملت‌هاي مستضعف جهان از قاتلان او انتقام‌گيري شده است.كساني كه انتقام خون سيد عباس موسوي را گرفتند به قاتلان او اعلام كردند كه خون سيد عباس به ملت و ميهن خاصي محدود نبوده است. خون او نماد اسلام و انسانيت بوده است و سيد عباس مرز جغرافيايي خاص را نمي‌شناخته است.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 40



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط