شهيد علامه عارف الحسيني و مذاهب اسلامي (1)
گفتگو با حجت الاسلام ثواب علي حيدري
درآمد
از كي و چگونه با شهيد آشنا شديد؟
ظاهراً نسبت خانوادگي هم با ايشان داشته ايد. پدرتان از شخصيت ايشان چه تحليلي داشتند و در چه عرصه هائي با ايشان همكاري مي كردند؟
در چه عرصه هائي به شهيد نزديك شديد و بيشتر به ويژگي هاي شخصيتي ايشان پي برديد؟
زماني كه مي خواستيم در شهر لاهور در كنگره 30 روزه اي كه هر سال برگزار مي شد ، شركت كنيم و سازمان دانشجويان اماميه هم شر كت مي كرد، طبيعتا به منزل ايشان مي آمديم. ايشان توصيه ها و نصيحت هائي مي كرد و بعد ما روانه لاهور مي شديم. يادم هست كه يك دفعه مي خواستيم به لاهور برويم، اول خدمت ايشان رفتيم. آن زمان من معين شدم كه در سخنراني شركت كنم و يادم هست كه همان شب كه مهمان ايشان بوديم جهت تشويق من به من هديه اي هم دادند و در آن جلسه نام پدر را بردند و گفتند كه مي خواهيم به فرزند فضل علي شاه هديه را تقديم كنيم. جوان ها را هميشه تشويق مي كردند كه در اين گونه مراسم شركت كنند. از نظر آشنائي فكري كه قبلا به ايشان انس داشتيم و عاشقش بوديم ، ولي آشنائي مكتبي ما از سازمان دانشجويان اماميه شروع شد.
ويژگي هاي شخصيتي شهيد چه بود. ايشان چگونه توانست در فضاي ملتهب پاكستان ، در مقام قائد ، با موفقيت عمل كند؟
نوع ارتباط و تعامل ايشان با ساير طوائف مذهبي و عشيره اي پاكستان به چه شكل بود و چگونه توانست آنها را با خود همراه يا حداقل از مضار آنها نسبت به شيعيان كم كند؟
آخرين جلسه اي كه ايشان به شهر پاراچنار آمده بود و چند روز قبل از شهادتش بود ، جلسه جشن عيدغدير بود كه در اين جشن هم ايشان علماي اهل تسنن را همراه خود آورده بود. قبلا چنين چيزي امكان نداشت ، اما شهيد به قدري نفوذ داشت و بعضي از آنها به قدري با سيد انس گرفته بودند و به او علاقه داشتند كه در مراسم عيدغدير هم آمده بودند! ايشان هر جا كه مي رفت، علماي اهل تسنن را دعوت مي كرد و در عين حال كه به مذهب تشيع و اصول آن سخت پايبند بود، اما با علماي اهل تسنن و ديگر فرقه ها هم تعامل داشت و اين باعث شده بود كه آنها در سوگ و فراق آقا با ما شريك باشند و در مراسم تشييع شركت كنند و حتي در شهر پاراچنار كه هميشه بين شيعيان و وهابي ها درگيري وجود دارد ، ولي آنها از شهادت ايشان به قدري متاثر بودند كه در تشييع جنازه هم آمده بودند!
ايشان ظرفيت و وسعت فكري عجيبي داشت و آن فكر را به يك مذهب و طايفه خاصي منحصر نكرده بود و متوجه مشكلات عالم اسلام بود و آنها را درك مي كرد ، به همين دليل با آنكه جهاد افغانستان ، جهاد اهل تسنن بود ، اشتياق فراواني داشت كه به آنجا برود و در كنار مجاهدين افغان بجنگد و معاول و مددكار آنها باشد و لذا فكر مي كنم شهيد در اين عرصه هم موفق بود و توانست عده اي از علماي برجسته اهل تسنن را با خود همراه كند تا آنها هم بيايند و در كنار ايشان راجع به وحدت مسلمين فكر كنند و الحمدلله شهيد در اين زمينه موفق بوده است.
سلفي هاي پاكستان همواره مشكل ديروز و امروز پاكستان بوده اند و علي الخصوص براي شيعيان به صورت يك معضل و مشكل درآمده اند. مواجهه شهيد در مقام رهبري شيعيان پاكستان با اين پديده چگونه بود؟
اشاره كرديد كه سيد شهيد توانست در دوره رهبري خود هويت جديدي به شيعيان پاكستان بدهد و آنها را منسجم كند. اقدامات عمراني ايشان را چه از جنبه علمي و تربيت افراد و چه از نظر عملي و تاسيس موسسات و بنيادهائي كه وضعيت شيعيان را از لحاظ فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي بهتر كرد، شرح دهيد.
منطقه اي داريم به نام اروگزي اجنسي كه منطقه اي قبائلي است نه عشايري. اينها قبيله ، اما ساكن هستند. اين منطقه با اين كه داراي هزاران سكنه شيعه بود ، فقط يك مسجد داشت و در آن هم چوب زمستاني گذاشته بودند ، اما شهيد براي ارتقاي فرهنگي آن منطقه كاري كرد كه الان ده ها طلبه آن منطقه دارند درس مي خوانند. ايشان مدرسه بزرگي به نام «انوارالمدارس» را در آنجا تاسيس كرد، مسجد جامع بزرگي را در آنجا بنا نهاد. در مناطق مستضعف ايالت سرحد پاكستان و جاهاي ديگر مساجدي را تاسيس كرد. قبل از شهيد ممكن بود كسي دعاي كميل را در منزل قرائت كند ، ولي اينكه جوان ها بيايند و در مسجد جمع بشوند و دسته جمعي دعاي كميل بخوانند، اصلا رواج نداشت. شهيد «رضوان الله تعالي عليه» توانست خواندن دسته جمعي دعاي كميل را فرهنگ مردم كند و در بسياري از مناطق پاكستان ، از مناره هاي مساجد و حسينيه ها در شب هاي جمعه صداي دعاي كميل شنيده مي شود.
ايشان مدارس بسياري را تاسيس كرد. در شهر پيشاور پاكستان كه مركز ايالت سرحد پاكستان است و تقاضاي حوزه علميه داشت و هيچ كس قبل از شهيد به فكر اين مسئله نبود، الحمدلله شهيد توانست مدرسه بزرگي را به نام «جامعه المعارف للاسلاميه» را تأسيس كند كه در همان مدرسه هم متاسفانه به شهادت رسيد. علاوه بر اين ، ايشان به ترتيب جوانان بسيار ارزش مي نهاد و من يادم هست كه ايشان از شهر پاراچنار كه جاده اي مشكل ساز دارد و حدود 180 كيلومتر است ، هرشب به شهر پيشاور مي آمد و به دانشگاه مي رفت و به دانشجويان درس اخلاق مي داد؛ يعني اين قدر به جوان ها و فرهنگ تشيع ارج مي نهاد و علاقه داشت و اصلا فرهنگ تشيع را متحول كرد.
ايشان در طي 4 سال قيادت ، با مسائل متعددي دست به گريبان بود و متاسفانه براي وضعيت اقتصادي شيعيان گمان نمي كنم توانسته باشد كار چندان زيادي بكند. البته در مورد فرهنگ شيعيان بسيار موفق بود و مدارس ديني و مساجد و حسينيه ها و مراكز ديني و فرهنگي بسياري را بنا نهاد و هزاران جوان كه قبل از شهيد شايد اصلا اسم دين و مكتب را هم نشنيده بودند، به خواست خدا و نتيجه زحمات شهيد الان هدايت و متدين شده اند. بسياري از جوانان ، مهندس و دكتر بودند ، اما آن رشته ها را ترك كردند و آمدند طلبه شدند. خود من مهندسي مي خواندم و اگر شهيد حسيني نبود ، معلوم نيست الان كجا رفته بودم ، ولي اين از الطاف ايشان بود. يكي از كارهاي فرهنگي شهيد اين بود كه دنبال دانشجويان بود كه ببيند چه كسي استعداد اين كار را دارد و او را به حوزه بياورد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50