شهيد محلاتي و نمايندگي امام، در گفتگو با حجت الاسلام علي سعيدي شاهرودي ،نماينده ولي فقيه در سپاه
درآمد
شهيد محلاتي خصوصيات مختلفي داشتند كه يكي اش ساده زيستي بود. ايشان واقعاً در ساده زيستي شهره بودند و زندگي ساده اي داشتند و به ميزان حداقل از بيت المال استفاده مي كردند. با اين كه استحقاق بيشتري داشتند، ولي به حداقل ها اكتفا مي كردند و بسيار ايثارگر و فداكار بودند. اين ها از جمله نكات با ارزشي است كه در مصاحبه با حضرت حجت الاسلام و المسلمين علي سعيدي شاهرودي ، نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بيان مي شود. كسي كه امروز بر صندلي شهيد محلاتي تكيه زده و مي كوشد جاي خالي آن شهيد سعيد را پر كند.
شهيد محلاتي ، در واقع دومين يا سومين نماينده حضرت امام يا ولي فقيه در سپاه بودند . يعني اگر مقام معظم رهبري را هم نماينده امام در سپاه فرض كنيم مرحوم لاهوتي هم قبل از ايشان بودند بعد شهيد محلاتي آمدند به نوعي مي گويند كه بنياد نمايندگي ولي فقيه در سپاه را شهيدمحلاتي گذاشته است .
بله ،آن زمان حضرت آيت الله خامنه اي نماينده امام در شوراي عالي دفاع بودند و در واقع اولين هسته سپاه به صورت شوراي عالي دفاع شكل گرفت و بعد ، سپاه به شكل غير رسمي در پادگان ولي عصر(عج) با حضور برخي از روحانيان مثل آقاي لاهوتي تأسيس شد ، ولي بعد كه در واقع سپاه داراي فرماندهي شد و آقاي محسن رضايي به عنوان فرمانده سپاه انتخاب شدند ، خود آقايان از حضرت امام درخواست كردند كه فردي از ناحيه معظم له در شوراي عالي سپاه باشد كه مصوبات را به تأييد برساند و اگر ايشان تأييد نكند ، مصوبات جنبه قانوني و شرعي نداشته باشد . امام از آن جا آقاي محلاتي را مأمور كردند كه در شوراي عالي دفاع عضويت داشته باشد و بر امور سپاه نظارت كند.
شوراي عالي سپاه چه بود؟
تركيبي از افرادي كه مسؤوليت بخش هاي اصلي سپاه را بر عهده داشتند ، يعني معاونت اطلاعات ، معاونت عمليات ، معاونت نيروي انساني ، معاونت بازرسي و نمايندگي ولي فقيه ـ يا نمايندگي امام ـو فرماندهي كل سپاه . اين ها شوراي عالي سپاه راتشكيل مي دادند . قبل از حضور آقاي محلاتي اين شورا بدون نمايندگي امام تشكيل مي شد .امام آقاي محلاتي را مأمور فرمودند كه با شركت در شوراي سپاه ، مصوبات را تأييد و مورد نظارت قرار بدهند. از آن جا تقريباً حضور نماينده امام در مجموعه سپاه ، با توجه به شرايط آن روز شكل گرفت كه به تدريج ،يك فرآيندي را طي كرد و در طول اين سه دهه يا نزديك به سه دهه ، امروز به اين شكل فعلي رسيده است.
حضرت عالي ، شناخت تان از شهيد محلاتي به چه زماني بر مي گردد؟
من شناختم از شهيد محلايت به سال 1361 برمي گردد،البته ورودم به سپاه قبل از آن بود ،ولي حضورم در تهران در معاونت نيروي انساني سپاه همزمان با حضور آيت الله محلاتي به نمايندگي امام در سپاه بود . در حقيقت آشنايي بنده و حضور مستمر در كنارايشان بر مي گرددبه سال 1361 و بعد از آن ، اگر چه قبلش كه من در قم بوم ، آشنايي با عملكرد و فعاليت هاي ايشان داشتم .قبل از پيروزي انقلاب نيز در قم در يك محلي ايشان سخنراني داشتند و من آن جا بودم .بنده هميشه مايل بودم در جلسات ايشان شركت كنم، به لحاظ آن كه يك چهره انقلابي و از مبارزين سرشناس و ياران امام بودند ،اما ارتباط تشكيلاتي و نزديك بنده با آقاي محلاتي از سال 1361 به بعد شروع شد .
فرموديد در قم كه بوديد دورادور با ايشان آشنا بوديد ـ شما قبل از انقلاب يك طلبه جوان جوان بوديدـ خب ، طلبه ها خيلي پرشورو حرارت اند، يعني همه اش در حجره ،قبل و بعد از نماز جماعت، در هيأت و حسينيه يا اين طرف و آن طرف و آن طرف ، خودشان را نشان مي دهند يا در بحث هاي دو يا چند نفره از افراد و اتفاقات مهم صحبت مي كنند.مي خواهيم بدانيم قبل از انقلاب ، موقعيت شهيد محلاتي در بين طلبه هاي مبارز چگونه بود و آن ها درباره شهيد محلاتي چه مي گفتند؟
ببينيد ، همان طور كه اشاره كرديد ، داراي شور و شوق انقلابي بودند و از گذشته تا كنون يك روحيه آزادمنشي در حوزه هاي علميه بوده و بحمدالله ادامه دارد. طلبه ها نسبت به انقلابيون از چهره هاي انقلابي همواره عشق مي ورزيدند و علاقه مند بودند ، به خصوص شاگردان مدارسي كه پايگاه انقلاب بودند. من افتخارم اين بودكه جزء طلاب مدرسه حقاني بودم و آن مدرسه پايگاه انقلاب در قم بود. اساتيدي كه به مدرسه حقاني دعوت مي شدند ، از شاگردان حضرت امام و از انقلابيون سرشناس بودند. طلبه هاي مدرسه حقاني همواره با اكثر روحانيون انقلاب مرتبط بودند .با كساني كه زندان يا در تبعيد بودند همواره ما در ارتباط بوديم ، يعني بنده با جمعي از دوستان تابانه و سردشت رفتيم براي سركشي به روحانيوني كه در آن جا تبعيد بودند يا روحانيوني كه در سيستان و بلوچستان تبعيد بودند. معمولاً طلبه هاي جوان يك ارتباط خاصي با روحانيون انقلابي داشتند. آقاي محلاتي از پيش كسوتان بود ، يعني واقعاً از چهره هاي بسيار با استقامت و مصمم وانقلابي استخوان دار ،كه در واقع از سال ها قبل از شكل گيري انقلاب ، ايشان در دوران مرحوم آيت الله كاشاني و قبلش شهيد نواب صفوي ، در بحث مبارزات با حزب توده در قم و جريانات التقاطي دخيل بودند و نقش داشتند. در جريان نهضت ملي نفت ، ايشان در كنار مرحوم آيت الله كاشاني بود . بعد در برابر تفكر ملي گرايي و ناسيوناليستي ايستادگي و تلاش كرد كه اسلاميت نهضت كاملاً حفظ شود و واقعاً روحانيت شيعه بودند كه در طول اين صد سال،دويست سال اخير تاريخ ايران ، توانستند از استقلال ايران ، فرهنگ اسلام و از حريم دين به طوركامل دفاع كنند. يكي از آن چهره ها ،مرحوم شهيد محلاتي بود.
در مبارزاتي كه در طول صد سال اخير در ايران شروع شد ، چه جنبش تنباكو و چه نهضت مشروطيت ، ما انحرافاتي را شاهد بوديم . در نهضت ملي ايران هم جريان ملي گرايي خيلي داشت پررنگ مي شد ، در كنار جريان مرحوم آيت الله كاشاني كه ايشان مدافع اسلاميت نهضت بودند ، مرحوم نواب صفوي و مرحوم شهيدمحلاتي از پيشتازان امر پاسداري از اسلاميت نهضت در نهضت ملي ايران و ملي شدن صنعت نفت بودند . اين ها صحبت هايي بود كه بين طلبه ها رد و بدل مي شد، يعني طلبه ها اين ها را مي دانستند و مي فهميدند . وقتي كه مثلاً رضاخان فوت مي كند و جنازه اش را بناست به قم بياورند ، يكي از چهل نفر روحاني كه در تظاهرات عليه اين حركت شركت مي كندـ بنا به نقل خود شهيد نواب صفوي ـآقاي محلاتي است . ازآقاي نواب صفوي سؤال مي كنند كه رابطه شما با شهيد محلاتي چيست؟ ايشان مي گويد كه يكي از روحانيون آن جمع چهل نفري كه در تظاهرات عليه حضور جنازه رضاخان در قم تظاهرات كردند آقاي محلاتي بود. بنابراين طلبه هاي قم نسبت به روحانيون انقلابي عشق مي ورزيدند ، علاقه مند بودند . و يكي از چهره هايي كه همواره محبوب و الگو بود بين طلبه ها ، مرحوم محلاتي بود.
شما از سال 1361 كه از نزديك با شهيد محلاتي بوديد ، بيشتر به خاطر كار در سپاه بود. آن زمان چه سمتي داشتيد؟
بنده از سال 1359 در سپاه استان سمنان بودم ، منتها از زماني كه نمايندگي امام در سپاه شكل گرفت ، بيشتر با سپاه و بالطبع شهيد محلاتي مأنوس شدم . از اواخر سال 1360 و اوايل سال 1361 به تهران آمدم و مسؤوليتم سامان دهي امور گزينش بود و در طول دو سه سال ، بيش از بيست دوره آموزش دادم : هم گزينش را ،هم ارزيابي را . من چون "نماينده نماينده ولي فقيه در امر گزينش" بودم ، به طور طبيعي ارتباط ارگانيكي با نماينده حضرت امام داشتم . ناچار بودم كه با ايشان ارتباط داشته باشم، چون حضرت امام گزينش ها را منحل كرده بودند و بنا بود گزينش ها يك شكل جديدي به خودش بگيرد. گزينش سپاه هم بسيار گسترده و فعال بود و بنا بود سپاه حجم زيادي نيرو گزينش كند، لذا من يك ارتباط مستمري با شهيد محلاتي داشتم، در جهت تأييد و بررسي معيارهاي گزينش ، فرمت هاي گزينش ، سير گزينش ، سؤال هاي گزينش ، تحقيق و مصاحبه و تمام اين ها ، چون امام فرموده بودند كه بايد گزينش ها در چهارچوب اصلي و باني ديني شكل بگيرد. آن زمان هم ما يك متن و متون جامعي كه بتوانند از آن استفاده بكنندو گزينش را سامان بدهيم نداشتيم وناچار بوديم مراجعه كنيم به نماينده امام در سپاه . ايشان ديدگاه بسيار دقيقي داشتند ، هم در بعد كارشناسي و هم در تشخيص اين كه كدام سؤال القائي ، كدام سؤال شرعي و كدام سؤال غير شرعي است .اين كه در مصاحبه چه بپرسيم ، در تحقيق چه بپرسيم...
سؤال القائي به چه معنا است ؟
به معناي اين كه شما به اصطلاح يك دستي بزنيد و يك باره پرسشي بكنيد كه طرف غافلگيرشود و يك جوابي بدهد كه شما نيز از جواب آن بهره ببريد . سؤال القائي ، سؤال يك دستي و كلاً غيرمفيد را مي گويند.
ما در برخي موارد اشكال شرعي دارد كه بخواهيم سؤال يك دستي بكنيم اگر يك فرد پيچيده اي بود اشكالي ندارد مي توانيم فرد را بپيچانيم و چنين سؤالي هم از او بكنيم ، ولي اگريك فرد بسيط و ساده اي آمد براي گزينش و ما به او بگوييم كه مثلاً براي رسيدن به جامعه توحيدي يك طلبه چقدر خون بايد بدهيم؟ اين اصطلاح متعلق به منافقين است و اين طوري سؤال كردن از يك فرد خالي الذهن اشكال دارد،چون ممكن است بگويد كه خيلي بايد خون بدهيم و گزينش كننده هم خيال كند او تفكرمنافقين را دارد و به اشتباه بيافتد . بنابراين شهيد محلاتي براي اين امر يك نظارت دقيقي داشتند.
كدام ويژگي شهيد همواره در ذهن شماست؟
از ويژگي هاي ايشان اين بود كه حتي يك بار هم نخواستند براي فردي توصيه و اعمال نفوذي بكنند ،اگرهم اعتراضي در نامه هاي زيادي كه به ايشان ارجاع مي شد وجود داشت كه مثلاً فلان فرد مرا گزينش نكرده يا سپاه مرا رد كرده ،همواره به بنده واگذار مي كردند و مي نوشتند: آقاي سعيدي ، جهت بررسي و پاسخ ، طبق موازين .من بررسي مي كردم و براي شان تلفني يا مكتوب توضيح مي دادم كه رد شدن اين فرد به اين دليل است . شهيد محلاتي مي فرمودند آقاي سعيدي مورد اعتماد من و هرچه بگويد برايم حجت است . اين طور نبود كه بگويد چون من اين آقا را مي شناسم ،او را گزينش بكنيد. چنين موردي را درطول مدتي كه در اين مسؤوليت بودند نديدم . ايشان خيلي به بنده لطف داشتند، يعني از كساني كه واقعاً بيش از حد انتظار به بنده لطف داشتند مرحوم شهيد محلاتي بود.
اواخر سال 1362 بود كه وزارت اطلاعات شكل گرفت و آقاي ري شهري اولين وزير اطلاعات بودند. چون هر نيروي مسلحي حفاظت اطلاعاتي جداگانه دارد ، حفاظت اطلاعات سپاه هم از اطلاعات جدا شد ، اما حفاظت اطلاعات سپاه مسؤول نداشت و تا مدتي همين طور بلا تكليف بود. يكي از كانديداهاي قبول اين مسؤوليت بنده بودم. آقاي محلاتي اصرار داشت كه بنده اين مسؤوليت را بپذيرم .گفتم فعلاً دربخش ديگري مشغولم . فرمودند باشد ، تجربه و سلامت فكري شما نشان مي دهد كه بايد اين بخش را شما به عهده بگيريد. لذا طي نامه اي با امضاي فرماندهي و شخص ايشان كه همچنان موجود است از محضر حضرت امام درخواست كردند با مسؤوليت بنده به عنوان رئيس سازمان حفاظت اطلاعات موافقت كنند. امام تأييد فرمودند واواخر سال 1362 به عنوان رياست حفاظت اطلاعات مشغول شدم و ديگر از آن به بعد ارتباطم با شهيد محلاتي بيشتر شد . يعني چون در آن زمان مسائل اطلاعاتي و حفاظتي بسيار پيچيده بود ـ هنوز اوايل انقلاب بود و نياز به ارتباط بيشتري با نماينده امام داشته باشيم ،در جهت اين كه بتوانيم از نظرات ايشان استفاده كنيم ـ ارتباط ادامه داشت و تا شهادت ايشان اين ارتباط مستمر بود.
مكرراً از دوستان ياران وهمكاران دفتر شهيد محلاتي شنيده ايم كه ايشان به ستار العيوبي معروف بوده و بر اين ويژگي تأكيد مي ورزيده اند كه يكي از ويژگي هاي خداوند متعال است و بندگان هم بايد آن را رعايت كنند.يعني اين كه عده اي شما را محرم مي دانند و به شما يك اطلاعاتي مي دهند كه بايد تحقيق كنيد ، بپرسيد و كنه قضيه را در بياوريد . بعد هم تا حد امكان نبايد چيزي را رو كنيد كه مثلاً ابروي كسي ـ حتي فرد خطاكارـ بريزد ، مثل مولا علي(ع) كه بر خيلي از گناهان و خطاها سرپوش مي گذاشتند . به هر حال به واسطه اين كه شما در دوره اي رياست حفاظت اطلاعات سپاه را بر عهده داشته ايد ، خوب است به اين بخش هم بپردازيد.
بله ، شهيد محلاتي خصوصيات مثبت زيادي داشتند كه يي از آن ها تأكيد بر همين مسأله اي بود كه شما اشاره کرديد؛به خصوص درامرگزينش .با سابقه اي که من ازايشان سراغ دارم ، خيلي تأكيد داشتند كه در حفظ اسرار انسان ها بايد كوشيد ، حتي تأكيد داشتند كه در حفظ اسرار انسان ها بايد كوشيد ، حتي تأكيد داشتند اگر يك فردي از جهت صلاحيت ها و گزينش ها رد شده ، نحوه اطلاع رساني به او بايد بسيار محدود و سنجيده باشد و در بخش حفاظت اطلاعات بيشتر تأكيد داشتندكه اسرار افراد محفوظ بماند. يعني مثلاً شايد يك نفر نخواهد مادر يا همسرش بفهمند كه او در گزينش سپاه رد شده است . بعضي وقت ها ممكن بود وقتي نامه اي مي برند ، در خانه كسي نباشد و آن را لاي در توي خانه بيندازندو بعدهم همسر يا پدر ومادر شخص آن را بردارد ، ببيند و بعد آبروي او برود. خب ، بعدها تأكيدات ايشان باعث شد كه ما جلو اين قضايا را بگيريم و محكم كاري كنيم كه حتماً بايد نامه ها را به خود اشخاص بدهيد و كس ديگري حق ندارد آن ها را باز كند تا آبروي افراد محفوظ بماند.
شهيد محلاتي خصوصيات مختلفي داشتند كه يكي اش ساده زيستي بود . ايشان واقعاً در ساده زيستي شهره بودند و زندگي ساده اي داشتند و به ميزان حداقل از بيت المال استفاده مي كردند . با اين كه استحقاق بيشتري داشتند ،ولي به حداقل ها اكتفا مي كردند .بسيارايثارگر و فداكار بودند مثلاً در روزهاي آخر در مورد قبول يك پست ، اصرار داشتند به مكه بيايند مسؤوليتي را در بعثه امام داشته باشند ، ولي ايشان فرمودند حج من جبهه و جنوب است و مسؤوليت در بعثه را از دست دادند و به سمت جنوب حركت كردند كه در همان حادثه هم به شهادت رسيدند . در زمان برگزاري مراسم حج در يكم اسفند 1364 كه اين حادثه اتفاق افتاد و در مقايسه مي بينيم كه ايشان براي دفاع از رزمندگان و سركشي به جبهه هاي جنگ از خيلي از امتيازات شان گذشتند و با اين عزيزان خيلي عجيب مأنوس بودند ، به خصوص به طلبه هايي كه «جبهه اي» بودند مثل شهيد ميثمي و خيلي هاي ديگر ايشان علاقه مند بودند ، به آن ها عشق مي ورزيدند ، سركشي مي كردند و دوست شان مي داشتند . واقعاً شهيد محلاتي خصوصيات برجسته اي داشتند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 56