نقاط عطف تاريخ ايران از مشروطه تا پيروزي انقلاب اسلامي(2) دوران ديکتاتوري رضاخاني
نویسنده: آيت الله محمدتقي مصباح يزدي(دامت برکاته)
دستوري که دولت ديکتاتوري رضاخان داده، يک پول سياه ارزش ندارد ... . آن حرف هاي بي خردانه که از مغز يک سرباز بي سواد (رضاخان) تراوش کرده بود، پوسيد و کهنه شد، و فقط قانون خداست که خواهد ماند، و دست تصرف روزگار آن را کهنه نمي کند.90
اين واقعه دردناک با ابعاد بزرگش، تأثير شگرفي بر حيات فکري و اجتماعي و سياسي امام گذاشت. ايشان ضمن يادآوري غارت ذخاير مسلمين توسط دولت هاي استعمارطلب، درباره نقش اين دولت ها در تضعيف دولت هاي اسلامي چنين مي فرمايد:
«آن ها ديدند که با اين دولت اسلامي [دولت عثماني] به اين قوي اي، نمي شود چاره اي کرد؛ نمي شود ذخاير را برد، بعد از اين که در آن جنگ - با آن بساط - غلبه پيدا کردند، تجزيه کردند دولت عثماني را به دول بسيار کوچک کوچک. براي هرک از آنها هم، يا اميري قرار دادند يا سلطاني قرار دادند يا رئيس جمهوري قرار دادند؛ آن ها در قبضه مستعمره چي ها، و ملّت بيچاره در قبضه ي آن ها».93
به اين ترتيب، قدرت هاي بيگانه با بهره گيري از الگوي جايگزيني دولت هاي لائيک سعي در متلاشي ساختن نيروهاي مذهبي داشتند و همان طور که در ترکيه، به مثابه بازمانده ي امپراتوري عظيم عثماني، «آتاتورک» را به قدرت رساندند، نهضت ها و حرکت هاي اجتماعي سياسي ديني ايران را نيز به سوي الگوهاي ليبرالي و ملي گرايانه سوق مي دادند و در نهايت نيز مي کوشيدند تا دولتي لائيک، همچون دولت رضاخان را بر سر کار آورند. بي جهت نيست که با روي کار آمدن رضاخان ميرپنج و تأسيس سلطنت دست نشانده ي پهلوي در آذرماه 1304ش، مبارزه با اسلام، آشکار شد. رضاشاه از يک سو، با اقدامات عنادآميزي همچون صدور فرمان کشف حجاب و ممنوعيت برگزاري مجالس عزاداري براي سيدالشهدا عليه السلام با اسلام مبارزه مي کرد، و از سوي ديگر با سرکوبي مخالفان و ايجاد اختناق شديد در فضاي کشور، مانع هرگونه انتقاد و اعتراضي مي شد.
پس از تجزيه ي دولت عثماني، حکومت هاي دست نشانده ي بيگانگان، در سرزمين هاي اسلامي رشد يافتند که حکومت آتاتورک در ترکيه و حکومت رضاخان در ايران از جمله آن ها بود. آيا مي توانيد به برخي از حکومت هاي ديگر اشاره کنيد که وضعيت مشابهي را داشتند. در گفت و گو با دوستان خود، موارد متعدد را تجزيه و تحليل کنيد. آيا اين موارد، حاکي از نقشه ي شوم استعمارگران براي تجزيه جهان اسلام نيست؟ آيا مرزبندي هاي جغرافيايي کنوني را هر راستاي ايجاد تشتت و تفرقه در بلاد اسلامي نمي دانيد؟
الف - سرکوب حرکت هاي ديني و آزادي خواهانه
پس از کودتاي سوم اسفند 1299، استبداد در ايران تقويت گرديد و رضاخان با سرکوب گروه ها و افراد آزادي خواه تلاش کرد تا موقعيت خود را مستحکم نمايد. از اين رو، کمترين سخن مخالف به شدت با واکنش دولت آن زمان مواجه مي گرديد. حتي زماني که مردم متدين ايران در اعتراض به ترويج بي بندوباري در جامعه توسط رضاخان اعتراض کردند، آن رژيم در مسجد گوهرشاد مشهد، به قتل عام آنان پرداخت و در آن مکان مقدس، گروه زيادي از معترضان را به شهادت رساند.
در زمان قدرتافتن رضاخان، آزادي خواهاني بودند که با استبداد او به مبارزه برخاستند، ليکن آنان نيز يکي پس از ديگري سرکوب گرديدند. فشار و خفقان سياسي و اجتماعي در زمان رضاخان به اوج خود رسيد و کوچک ترين مخالفت، با سرکوب شديد نيروهاي سرکوبگر حکومت همراه مي گرديد.
آيت الله سيد حسن مدرس يکي از کساني است که منشأ مبارزات عليه رضاخان گرديد و خود در اين راه قدم هاي بزرگي برداشت. او که يکي از آزادمردان در عرصه ي سياسي آن زمان بود، براي مبارزه با استبداد و ديکتاتوري رژيم و نيز در هم شکستن استعمار انگليس نقشي اساسي ايفا نمود. مدرس در دوران استبداد صغير، در کنار حاج آقا نورالله اصفهاني، به منظور تقويت مشروطه خواهان تلاش زيادي انجام داد و در مقابل اقبال الدوله، حاکم مستبد اصفهان ايستادگي کرد. پس از فتح تهران و پيروزي مشروطه خواهان، صمصام السلطنه، حاکم جديد اصفهان درصدد تبعيد روحانيون از جمله مدرس برآمد. ليکن به سبب اعتراضات مردمي ناچار گرديدند او را از تبعيد به سراي خويش باز گردانند.
او که در مجلس دوره ي دوم به عنوان مجتهد طراز اول نظارت بر قوانين را برعهده داشت، از وضع قوانين مغاير شرع و نيز قوانين تباه کننده حقوق افراد جلوگيري به عمل مي آورد. وي در دوره ي سوم مجلس شوراي ملي، علاوه بر وظيفه ي نظارتي، سمت نمايندگي مردم تهران را نيز برعهده داشت و به دليل اشغال ايران در جنگ جهاني اول، به کرمانشاه مهاجرت کرد و در آن جا با ياري ملّيون، به منظور مقابله با اشغالگران، دولت موقت ملي را تشکيل داد و او وزير عدليه و اوقاف اين دولت گرديد. پس از پايان جنگ جهاني اول، مدرس به تهران بازگشت و در مدرسه سپه سالار مشغول تدريس فقه و اصول گرديد.
مدرس از جمله کساني بود که با قرارداد ننگين 1919، که دولت وثوق الدوله با انگليس منعقد کرده بود، به شدت مخالف بود. سرانجام نيز با مخالفت او و ديگر شخصيت ها و نيز مقاومت احمدشاه قاجار، دولت انگليس درصدد جانشين مناسبي براي احمدشاه افتاد و در نتيجه رضاخان را با يک کودتا و فراهم نمودن زمينه هاي لازم، به جاي او بر سر کار آورد. اين امر نتوانست مخالفت مدرس را فروکش کند، بلکه به قدرت رسيدن رضاخان را ناشي از نفوذ بيگانگان مي دانست و به شدت با اين امر به مخالفت برخاست. مدرس در اين راه رنج زندان را تحمل کرد.
مدرس در دوره هاي بعدي نيز به مجلس راه يافت و همچنان با استبداد رضاخان و استعمار انگليس به مبارزه برخاست و با سخنراني هاي آتشين، مردم را در جريان امور قرار مي داد. همين امر رضاخان را به وحشت انداخت و همواره درصدد بود اين مانع را از پيش پاي خود بردارد. مدرس از کساني بود که نيروي عظيم روحانيت و مردم را به مقابله با استبداد رضاخان و استعمار انگليس سوق داد و در نتيجه حرکت هاي عظيم مردمي شکل گرفت. از اين رو، رژيم درصدد حذف فيزيکي او، به هر طريق ممکن، برآمد. مدرس در 7 آبان 1305 در راه مدرسه سپهسالار، مورد حمله ي مسلحانه قرار گرفت و مجروح گرديد. در انتخابات مجلس هفتم، نام مدرس از ليست منتخبان مردم حذف گرديد و اعلام شد که او حتي نتوانسته يک رأي به خود اختصاص دهد! رضاخان به اين هم اکتفا نکرد و از مدرس خواست تا ديگر در سياست دخالت نکند، ليکن باز هم با جواب منفي مدرس مواجه شد و جدايي ديانت و سياست را ناممکن دانست. سرانجام، مأموران رژيم، در ادامه ي سرکوب نيروهاي مخالف در 16 مهرماه 1307 شبانه به منزل مدرس ريختند و پس از ضرب و شتم، او را به مشهد برده، زنداني نمودند. پس از چند روز او را به خواف تبعيد نموده، در پادگان نظامي اسکان دادند. وي نه سال در تبعيد به سربرد تا اين که سرانجام در دهم آذرماه 1316 او را در کاشمر با زهر به شهادت رساندند.94
شهيد مدرس، الگويي از يک آزادمرد را در يک محيط مملو از اختناق و فشار به نمايش گذارد، به گونه اي که رفتار و منش او مي تواند سرمشق ارزنده اي براي روحانيت، مسؤولين و اقشار ديگر جامعه باشد. از نظر شما چه ويژگي هايي در مدرس وجود داشت که ياد و پيام او را زنده نگه داشت؟ در گفت و گو با دوستان خود، ويژگي هاي مدرس را در ابعاد مختلف بررسي نماييد و به رمز ماندگارياد و نام او پي ببريد.
ب - سرکوب روحانيت و منع برپايي مجالس عزاداري سيدالشهدا عليه السلام
در عصر تاريک پهلوي، به جهت موضع دين ستيزي که بنيانگذار اين سلسله داشت، بنا بر اين گذاشته شد که اصولا نهاد روحانيت از جامعه حذف شود و کليه مؤسسات وابسته به دين تغيير شکل داده ها به کلي حذف شود. از همين رو تشکيل مجالس مذهبي حتي به عنوان عزاداري سيدالشهدا عليه السلام ممنوع گرديد، پوشيدن لباس روحانيت جرم تلقي گرديد و مدارس ديني تعطيل شد. با اين سياست، طبيعي بود که روز به روز آثار و نمودهاي دين و روحانيت در جامعه ضعيف شود. از اين رو، عالمان ديني يا خانه نشين شدند و يا لباس روحانيت را کنار گذاشته، به شغل هاي ساده اي در بازار مشغول شدند و گه گاهي، به طور مخفي و بسيار محدود، جلسات موعظه و درس تشکيل مي دادند.
البته پس از جريان شهريور 1320، اندکي شرايط تغيير کرد و وضعيت مدارس ديني بهبود يافت، ليکن به دليل سرکوب هاي دو دهه ي قبل از آن، لازم بود تا روحانيت از نو بنيان گذاشته شود.
ج - قانون منع حجاب و فاجعه مسجد گوهرشاد
رضاخان پس از سفر به ترکيه، تصميم داشت نظام سکولار آن کشور را به درون مرزهاي ايران بکشاند. او در پيروزي از آتاتورک، تصميم گرفت آداب و رسوم غرب را در کشور رواج دهد. بدين منظور مجالس و جشن ها و جلسات مکرري برگزار گرديد و در شهرهاي مختلف، سياست متحدالشکل ساختن افراد با پوشش کاملا فرنگي پيگيري شد. همين امر زمينه ي اعتراضات را فراهم ساخت و در مشهد مقدس - در 29 مرداد 1314- در صحن مسجد گوهرشاد نيز جماعتي به اعتراض برخاستند. اما مأمورين رضاخان تعداد زيادي از معترضان را به شهادت رساندند و شهداي آن واقعه را در رسانه هاي خود، جمعي از اراذل و اوباش ناميدند.
مسأله کشف حجاب نيز از مسايل مهمي بود که در چنين فضايي توسط رضاخان مطرح گرديد. در ابتدا اين مسأله پيشرفتي نداشت تا اين که در 27 دي 1314 در دانشسراي مقدماتي، جشني برپا شد و زنان و دختران شاه و وزرا بدون حجاب در آن حاضر شدند. در آن مجلس و در مجالس ديگر سخن از کشف حجاب به طور جدي مطرح گرديد و در عمل به اجرا درآمد و حتي با تهديد و ارعاب و حبس و انجام اعمال رذيلانه، تلاش کردند تا اين سياست خود را پيش برند. اما هيچ گاه توده مردم حاضر نبودند تا زنان و دختران خود را اين چنين در معرض ديد ديگران قرار دهند.95
نکته ي جالب توجه آن که، در اين واقعه، اولين کساني که ميدان را خالي کردند، سربازان رضاخان و آخرين کساني که در صحنه باقي ماندند، روحانيوني بودند که سرسخت ترين دشمن آن ديکتاتور محسوب مي شدند. در آن زمان، کساني که ساليان سال، از اين دستگاه ارتزاق مي کردند و گوشت و پوستشان با پول دربار عجين شده بود، چون ايمان به هدف و عشق به ديکتاتور نداشتند، خيلي زود ميدان را خالي کردند؛ اما همان روحانيتي که مورد ظلم و ستم اين دستگاه واقع شده بود، در آن ايام نيز براي حفاظت از اين کشور اسلامي تا آخرين لحظه در ميدان باقي ماند و به مقاومت خود ادامه داد.
آيت الله کاشاني نمونه ي بارز مقاومت روحانيون، بود که به عنوان سدّي در برابر اشغالگران ايستاد. از همين رو نيروهاي انگليس، در خرداد 1322 به خانه ي او هجوم بردند، ولي موفق به دستگيري او نشدند. او به مبارزات مخفي خود ادامه داد تا اين که در آستانه ي انتخابات دوره ي چهاردهم دستگير شد و علي رغم رأي بالاي مردم تهران به وي، نام او از فهرست نمايندگان حذف گرديد و او همچنان در زندان نگه داشته شد تا اين که با پايان جنگ جهاني دوم، آزاد شد.
با اشغال قسمت اعظم ايران توسط نيروهاي انگليس و شوروي و حرکت آنان به سمت تهران، رضاخان در 15 شهريور 1320 استعفا داد و امور سلطنت را به وليعهد واگذار کرد و پس از آن به جزيره موريس تبعيد گرديد.
به نظر شما چگونه ممکن است حکومتي با تجهيزات فراوان نظامي، بدون هيچ گونه مقاومتي، کل کشور را به بيگانگان تسليم نمايد؟ آيا سرسپردگي رضاخان به انگليس و ارادت او به آن دربار را نمي توان عاملي براي سقوط او دانست؟ آيا شما اين تحليل را مي پذيريد که تاريخ مصرف رضاخان براي انگليس پايان يافته بود و آن قدرت استعمارگر نيازمند نيروي ديگري براي دنبال کردن اهداف استعماري خود در ايران بود؟
2. دولت لائيک رضاخان، در راستاي تشکيل دولت هاي لائيک در جهان اسلام پس از فروپاشي دولت مقتدر عثماني شکل گرفت. اين سياست از طريق قدرت هاي استعماري طراحي و توسط نيروهاي نفوذي آنان در کشورهاي مختلف دنبال شد.
3. رضاخان، براي ايفاي نقشي اساسي در لائيزه نمودن ايران، فشار و اختناق در کشور را از طريق سرکوب هاي داخلي حاکم نود. از اين رو، حرکت ها و قيام هاي مردمي يکي پس از ديگري سرکوب گرديدند.
4. در راستاي سياست دين زدايي از جامعه، رضاخان قوانيني همچون قانون منع حجاب و تعرض به مراکز ديني را در دستور کار خود قرار داد و از اين طريق، بر فشار و اختناق داخلي افزود.
5. متفقين، در طول جنگ جهاني، همواره درصدد اشغال ايران بودند و در دوران پاياني حکومت رضاخان، به اين امر نائل آمدند و با اشغال مناطق استراتژيک ايران، بخشهاي مختلفي از کشور را، بدون کمترين مقاومت از سوي مأموران رضاخان، تحت کنترل خود درآوردند.
6. با ادامه ي اشغال ايران و پيش روي نيروهاي روسي و انگليسي به سمت تهران، رضاخان، مجبور به استعفا گرديد و زمام امور را با هماهنگي قدرت هاي بيگانه، به فرزند خود، محمدرضا سپرد.
منابعي براي مطالعه ي بيشتر:
1. دواني، علي، نهضت روحانيون ايران، ج1و2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چ2، 1377.
2. عاقلي، باقر، روزشمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامي، ج1، تهران: نشر گفتار، چ2، 1372.
3. محمدي، منوچهر، مروري بر سياست خارجي ايران دوران پهلوي يا تصميم گيري در نظام تحت سلطه، تهران: نشر دادگستر و نشر ميزان، چ1، 1377.
4. مدني، سيد جلال الدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج1، قم: دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه ي قم، چ3، [بي تا].
5. منصوري، جواد، سير تکويني انقلاب اسلامي، تهران: مؤسسه ي چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چ2، 1375.
1. مقدمه
2. زمينه هاي ايجاد دولتهاي لائيک در جهان اسلام
اين واقعه دردناک با ابعاد بزرگش، تأثير شگرفي بر حيات فکري و اجتماعي و سياسي امام گذاشت. ايشان ضمن يادآوري غارت ذخاير مسلمين توسط دولت هاي استعمارطلب، درباره نقش اين دولت ها در تضعيف دولت هاي اسلامي چنين مي فرمايد:
«آن ها ديدند که با اين دولت اسلامي [دولت عثماني] به اين قوي اي، نمي شود چاره اي کرد؛ نمي شود ذخاير را برد، بعد از اين که در آن جنگ - با آن بساط - غلبه پيدا کردند، تجزيه کردند دولت عثماني را به دول بسيار کوچک کوچک. براي هرک از آنها هم، يا اميري قرار دادند يا سلطاني قرار دادند يا رئيس جمهوري قرار دادند؛ آن ها در قبضه مستعمره چي ها، و ملّت بيچاره در قبضه ي آن ها».93
به اين ترتيب، قدرت هاي بيگانه با بهره گيري از الگوي جايگزيني دولت هاي لائيک سعي در متلاشي ساختن نيروهاي مذهبي داشتند و همان طور که در ترکيه، به مثابه بازمانده ي امپراتوري عظيم عثماني، «آتاتورک» را به قدرت رساندند، نهضت ها و حرکت هاي اجتماعي سياسي ديني ايران را نيز به سوي الگوهاي ليبرالي و ملي گرايانه سوق مي دادند و در نهايت نيز مي کوشيدند تا دولتي لائيک، همچون دولت رضاخان را بر سر کار آورند. بي جهت نيست که با روي کار آمدن رضاخان ميرپنج و تأسيس سلطنت دست نشانده ي پهلوي در آذرماه 1304ش، مبارزه با اسلام، آشکار شد. رضاشاه از يک سو، با اقدامات عنادآميزي همچون صدور فرمان کشف حجاب و ممنوعيت برگزاري مجالس عزاداري براي سيدالشهدا عليه السلام با اسلام مبارزه مي کرد، و از سوي ديگر با سرکوبي مخالفان و ايجاد اختناق شديد در فضاي کشور، مانع هرگونه انتقاد و اعتراضي مي شد.
پس از تجزيه ي دولت عثماني، حکومت هاي دست نشانده ي بيگانگان، در سرزمين هاي اسلامي رشد يافتند که حکومت آتاتورک در ترکيه و حکومت رضاخان در ايران از جمله آن ها بود. آيا مي توانيد به برخي از حکومت هاي ديگر اشاره کنيد که وضعيت مشابهي را داشتند. در گفت و گو با دوستان خود، موارد متعدد را تجزيه و تحليل کنيد. آيا اين موارد، حاکي از نقشه ي شوم استعمارگران براي تجزيه جهان اسلام نيست؟ آيا مرزبندي هاي جغرافيايي کنوني را هر راستاي ايجاد تشتت و تفرقه در بلاد اسلامي نمي دانيد؟
3. سرکوب هاي داخلي، ويژگي مهم حکومت رضاخان
الف - سرکوب حرکت هاي ديني و آزادي خواهانه
پس از کودتاي سوم اسفند 1299، استبداد در ايران تقويت گرديد و رضاخان با سرکوب گروه ها و افراد آزادي خواه تلاش کرد تا موقعيت خود را مستحکم نمايد. از اين رو، کمترين سخن مخالف به شدت با واکنش دولت آن زمان مواجه مي گرديد. حتي زماني که مردم متدين ايران در اعتراض به ترويج بي بندوباري در جامعه توسط رضاخان اعتراض کردند، آن رژيم در مسجد گوهرشاد مشهد، به قتل عام آنان پرداخت و در آن مکان مقدس، گروه زيادي از معترضان را به شهادت رساند.
در زمان قدرتافتن رضاخان، آزادي خواهاني بودند که با استبداد او به مبارزه برخاستند، ليکن آنان نيز يکي پس از ديگري سرکوب گرديدند. فشار و خفقان سياسي و اجتماعي در زمان رضاخان به اوج خود رسيد و کوچک ترين مخالفت، با سرکوب شديد نيروهاي سرکوبگر حکومت همراه مي گرديد.
آيت الله سيد حسن مدرس يکي از کساني است که منشأ مبارزات عليه رضاخان گرديد و خود در اين راه قدم هاي بزرگي برداشت. او که يکي از آزادمردان در عرصه ي سياسي آن زمان بود، براي مبارزه با استبداد و ديکتاتوري رژيم و نيز در هم شکستن استعمار انگليس نقشي اساسي ايفا نمود. مدرس در دوران استبداد صغير، در کنار حاج آقا نورالله اصفهاني، به منظور تقويت مشروطه خواهان تلاش زيادي انجام داد و در مقابل اقبال الدوله، حاکم مستبد اصفهان ايستادگي کرد. پس از فتح تهران و پيروزي مشروطه خواهان، صمصام السلطنه، حاکم جديد اصفهان درصدد تبعيد روحانيون از جمله مدرس برآمد. ليکن به سبب اعتراضات مردمي ناچار گرديدند او را از تبعيد به سراي خويش باز گردانند.
او که در مجلس دوره ي دوم به عنوان مجتهد طراز اول نظارت بر قوانين را برعهده داشت، از وضع قوانين مغاير شرع و نيز قوانين تباه کننده حقوق افراد جلوگيري به عمل مي آورد. وي در دوره ي سوم مجلس شوراي ملي، علاوه بر وظيفه ي نظارتي، سمت نمايندگي مردم تهران را نيز برعهده داشت و به دليل اشغال ايران در جنگ جهاني اول، به کرمانشاه مهاجرت کرد و در آن جا با ياري ملّيون، به منظور مقابله با اشغالگران، دولت موقت ملي را تشکيل داد و او وزير عدليه و اوقاف اين دولت گرديد. پس از پايان جنگ جهاني اول، مدرس به تهران بازگشت و در مدرسه سپه سالار مشغول تدريس فقه و اصول گرديد.
مدرس از جمله کساني بود که با قرارداد ننگين 1919، که دولت وثوق الدوله با انگليس منعقد کرده بود، به شدت مخالف بود. سرانجام نيز با مخالفت او و ديگر شخصيت ها و نيز مقاومت احمدشاه قاجار، دولت انگليس درصدد جانشين مناسبي براي احمدشاه افتاد و در نتيجه رضاخان را با يک کودتا و فراهم نمودن زمينه هاي لازم، به جاي او بر سر کار آورد. اين امر نتوانست مخالفت مدرس را فروکش کند، بلکه به قدرت رسيدن رضاخان را ناشي از نفوذ بيگانگان مي دانست و به شدت با اين امر به مخالفت برخاست. مدرس در اين راه رنج زندان را تحمل کرد.
مدرس در دوره هاي بعدي نيز به مجلس راه يافت و همچنان با استبداد رضاخان و استعمار انگليس به مبارزه برخاست و با سخنراني هاي آتشين، مردم را در جريان امور قرار مي داد. همين امر رضاخان را به وحشت انداخت و همواره درصدد بود اين مانع را از پيش پاي خود بردارد. مدرس از کساني بود که نيروي عظيم روحانيت و مردم را به مقابله با استبداد رضاخان و استعمار انگليس سوق داد و در نتيجه حرکت هاي عظيم مردمي شکل گرفت. از اين رو، رژيم درصدد حذف فيزيکي او، به هر طريق ممکن، برآمد. مدرس در 7 آبان 1305 در راه مدرسه سپهسالار، مورد حمله ي مسلحانه قرار گرفت و مجروح گرديد. در انتخابات مجلس هفتم، نام مدرس از ليست منتخبان مردم حذف گرديد و اعلام شد که او حتي نتوانسته يک رأي به خود اختصاص دهد! رضاخان به اين هم اکتفا نکرد و از مدرس خواست تا ديگر در سياست دخالت نکند، ليکن باز هم با جواب منفي مدرس مواجه شد و جدايي ديانت و سياست را ناممکن دانست. سرانجام، مأموران رژيم، در ادامه ي سرکوب نيروهاي مخالف در 16 مهرماه 1307 شبانه به منزل مدرس ريختند و پس از ضرب و شتم، او را به مشهد برده، زنداني نمودند. پس از چند روز او را به خواف تبعيد نموده، در پادگان نظامي اسکان دادند. وي نه سال در تبعيد به سربرد تا اين که سرانجام در دهم آذرماه 1316 او را در کاشمر با زهر به شهادت رساندند.94
شهيد مدرس، الگويي از يک آزادمرد را در يک محيط مملو از اختناق و فشار به نمايش گذارد، به گونه اي که رفتار و منش او مي تواند سرمشق ارزنده اي براي روحانيت، مسؤولين و اقشار ديگر جامعه باشد. از نظر شما چه ويژگي هايي در مدرس وجود داشت که ياد و پيام او را زنده نگه داشت؟ در گفت و گو با دوستان خود، ويژگي هاي مدرس را در ابعاد مختلف بررسي نماييد و به رمز ماندگارياد و نام او پي ببريد.
ب - سرکوب روحانيت و منع برپايي مجالس عزاداري سيدالشهدا عليه السلام
در عصر تاريک پهلوي، به جهت موضع دين ستيزي که بنيانگذار اين سلسله داشت، بنا بر اين گذاشته شد که اصولا نهاد روحانيت از جامعه حذف شود و کليه مؤسسات وابسته به دين تغيير شکل داده ها به کلي حذف شود. از همين رو تشکيل مجالس مذهبي حتي به عنوان عزاداري سيدالشهدا عليه السلام ممنوع گرديد، پوشيدن لباس روحانيت جرم تلقي گرديد و مدارس ديني تعطيل شد. با اين سياست، طبيعي بود که روز به روز آثار و نمودهاي دين و روحانيت در جامعه ضعيف شود. از اين رو، عالمان ديني يا خانه نشين شدند و يا لباس روحانيت را کنار گذاشته، به شغل هاي ساده اي در بازار مشغول شدند و گه گاهي، به طور مخفي و بسيار محدود، جلسات موعظه و درس تشکيل مي دادند.
البته پس از جريان شهريور 1320، اندکي شرايط تغيير کرد و وضعيت مدارس ديني بهبود يافت، ليکن به دليل سرکوب هاي دو دهه ي قبل از آن، لازم بود تا روحانيت از نو بنيان گذاشته شود.
ج - قانون منع حجاب و فاجعه مسجد گوهرشاد
رضاخان پس از سفر به ترکيه، تصميم داشت نظام سکولار آن کشور را به درون مرزهاي ايران بکشاند. او در پيروزي از آتاتورک، تصميم گرفت آداب و رسوم غرب را در کشور رواج دهد. بدين منظور مجالس و جشن ها و جلسات مکرري برگزار گرديد و در شهرهاي مختلف، سياست متحدالشکل ساختن افراد با پوشش کاملا فرنگي پيگيري شد. همين امر زمينه ي اعتراضات را فراهم ساخت و در مشهد مقدس - در 29 مرداد 1314- در صحن مسجد گوهرشاد نيز جماعتي به اعتراض برخاستند. اما مأمورين رضاخان تعداد زيادي از معترضان را به شهادت رساندند و شهداي آن واقعه را در رسانه هاي خود، جمعي از اراذل و اوباش ناميدند.
مسأله کشف حجاب نيز از مسايل مهمي بود که در چنين فضايي توسط رضاخان مطرح گرديد. در ابتدا اين مسأله پيشرفتي نداشت تا اين که در 27 دي 1314 در دانشسراي مقدماتي، جشني برپا شد و زنان و دختران شاه و وزرا بدون حجاب در آن حاضر شدند. در آن مجلس و در مجالس ديگر سخن از کشف حجاب به طور جدي مطرح گرديد و در عمل به اجرا درآمد و حتي با تهديد و ارعاب و حبس و انجام اعمال رذيلانه، تلاش کردند تا اين سياست خود را پيش برند. اما هيچ گاه توده مردم حاضر نبودند تا زنان و دختران خود را اين چنين در معرض ديد ديگران قرار دهند.95
4. اشغال ايران توسط متفقين و پيامدهاي آن
نکته ي جالب توجه آن که، در اين واقعه، اولين کساني که ميدان را خالي کردند، سربازان رضاخان و آخرين کساني که در صحنه باقي ماندند، روحانيوني بودند که سرسخت ترين دشمن آن ديکتاتور محسوب مي شدند. در آن زمان، کساني که ساليان سال، از اين دستگاه ارتزاق مي کردند و گوشت و پوستشان با پول دربار عجين شده بود، چون ايمان به هدف و عشق به ديکتاتور نداشتند، خيلي زود ميدان را خالي کردند؛ اما همان روحانيتي که مورد ظلم و ستم اين دستگاه واقع شده بود، در آن ايام نيز براي حفاظت از اين کشور اسلامي تا آخرين لحظه در ميدان باقي ماند و به مقاومت خود ادامه داد.
آيت الله کاشاني نمونه ي بارز مقاومت روحانيون، بود که به عنوان سدّي در برابر اشغالگران ايستاد. از همين رو نيروهاي انگليس، در خرداد 1322 به خانه ي او هجوم بردند، ولي موفق به دستگيري او نشدند. او به مبارزات مخفي خود ادامه داد تا اين که در آستانه ي انتخابات دوره ي چهاردهم دستگير شد و علي رغم رأي بالاي مردم تهران به وي، نام او از فهرست نمايندگان حذف گرديد و او همچنان در زندان نگه داشته شد تا اين که با پايان جنگ جهاني دوم، آزاد شد.
با اشغال قسمت اعظم ايران توسط نيروهاي انگليس و شوروي و حرکت آنان به سمت تهران، رضاخان در 15 شهريور 1320 استعفا داد و امور سلطنت را به وليعهد واگذار کرد و پس از آن به جزيره موريس تبعيد گرديد.
به نظر شما چگونه ممکن است حکومتي با تجهيزات فراوان نظامي، بدون هيچ گونه مقاومتي، کل کشور را به بيگانگان تسليم نمايد؟ آيا سرسپردگي رضاخان به انگليس و ارادت او به آن دربار را نمي توان عاملي براي سقوط او دانست؟ آيا شما اين تحليل را مي پذيريد که تاريخ مصرف رضاخان براي انگليس پايان يافته بود و آن قدرت استعمارگر نيازمند نيروي ديگري براي دنبال کردن اهداف استعماري خود در ايران بود؟
5. خلاصه و نتيجه گيري
2. دولت لائيک رضاخان، در راستاي تشکيل دولت هاي لائيک در جهان اسلام پس از فروپاشي دولت مقتدر عثماني شکل گرفت. اين سياست از طريق قدرت هاي استعماري طراحي و توسط نيروهاي نفوذي آنان در کشورهاي مختلف دنبال شد.
3. رضاخان، براي ايفاي نقشي اساسي در لائيزه نمودن ايران، فشار و اختناق در کشور را از طريق سرکوب هاي داخلي حاکم نود. از اين رو، حرکت ها و قيام هاي مردمي يکي پس از ديگري سرکوب گرديدند.
4. در راستاي سياست دين زدايي از جامعه، رضاخان قوانيني همچون قانون منع حجاب و تعرض به مراکز ديني را در دستور کار خود قرار داد و از اين طريق، بر فشار و اختناق داخلي افزود.
5. متفقين، در طول جنگ جهاني، همواره درصدد اشغال ايران بودند و در دوران پاياني حکومت رضاخان، به اين امر نائل آمدند و با اشغال مناطق استراتژيک ايران، بخشهاي مختلفي از کشور را، بدون کمترين مقاومت از سوي مأموران رضاخان، تحت کنترل خود درآوردند.
6. با ادامه ي اشغال ايران و پيش روي نيروهاي روسي و انگليسي به سمت تهران، رضاخان، مجبور به استعفا گرديد و زمام امور را با هماهنگي قدرت هاي بيگانه، به فرزند خود، محمدرضا سپرد.
منابعي براي مطالعه ي بيشتر:
1. دواني، علي، نهضت روحانيون ايران، ج1و2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چ2، 1377.
2. عاقلي، باقر، روزشمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامي، ج1، تهران: نشر گفتار، چ2، 1372.
3. محمدي، منوچهر، مروري بر سياست خارجي ايران دوران پهلوي يا تصميم گيري در نظام تحت سلطه، تهران: نشر دادگستر و نشر ميزان، چ1، 1377.
4. مدني، سيد جلال الدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج1، قم: دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه ي قم، چ3، [بي تا].
5. منصوري، جواد، سير تکويني انقلاب اسلامي، تهران: مؤسسه ي چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چ2، 1375.
پي نوشت ها :
90.روح الله خميني ، کشف الاسرار، ص 271.
91.حبيب الله شاملويي، جغرافياي کامل جهان: شامل کلياتي درباره ي آسيا، آفريقا، آمريکا ...، [تهران): ص 184.
92.امام خميني رحمه الله، صحيفه ي امام(بيانات، پيام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعي و نامه ها)، ج 1، ص 375.
93.همان
94.مرکز بررسي اسناد تاريخي، شهيد آيت الله سيد حسن مدرس به روايت اسناد زنده ي تاريخ، ص 3 – 27.
95.سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 243.
96.همان، ص 262.