پينگ پنگ خلاق

تشكيل گروه نويسندگي ، يكي از تكنيك هاي دنياي نويسندگي مدرن است. به غير از دو قالب رمان و داستان كوتاه ادبي ، تقريبا در بقيه قالب هاي روايي و داستاني اعم از داستان هاي ژانري ، نمايشنامه ، نمايشنامه راديويي...
دوشنبه، 27 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پينگ پنگ خلاق

پينگ پنگ خلاق
پينگ پنگ خلاق


 

كلود يا جانسون ، مت استيونز
ترجمه : امير حسين هاشمي



 
قسمت اول: چرا با هم بنويسيم
تشكيل گروه نويسندگي ، يكي از تكنيك هاي دنياي نويسندگي مدرن است. به غير از دو قالب رمان و داستان كوتاه ادبي ، تقريبا در بقيه قالب هاي روايي و داستاني اعم از داستان هاي ژانري ، نمايشنامه ، نمايشنامه راديويي ، فيلمنامه و فيلمنامه سريال كه به قصد سرگرمي مخاطب خلق و به رسانه هاي پر مخاطب منجر مي شوند، با هم نويسي به كار مي آيد.
امروزه فيلمنامه هاي بيشتر آثار موفق و مطرح تلويزيوني و سينمايي در سطح جهان به صورت گروهي نوشته مي شوند. در ايران نيز نمونه هاي موفق گروه هاي نويسندگي در سطح تلويزيون و سينما كم نبوده اند. از اين ميان مي توان در سينما به همكاري هاي اصغر فرهادي و ماني حقيقي (در فيلم هاي چهارشنبه سوري و كنعان) ، حسين مهكام و عبدالرضا كاهاني (در فيلم هاي بيست و هيچ) ، ايرج طهماسب و حميد جبلي (كلاه قرمزي و پسر خاله و زير درخت هلو) و در تلويزيون بيژن بيرنگ و مسعود رسام (مجموعه هاي خانه سبز ، همسران و...) مرضيه برومند و مينو فرشچي (كارآگاه شمسي و دستيارش مادام) اشاره كرد . به جز اين موارد همكاري كه بيشتر به صورت تيم هاي دو نفره بوده ، چند گروه نويسندگي در هم در اين سال ها در تلويزيون حضور فعال داشته اند كه بيشتر در حوزه طنز فعاليت كرده اند ؛ گروه نويسندگاني كه به سرپرستي مهران مديري ، پيمان قاسم خاني و رضا عطاران مجموعه هاي موفقي را در ژانر طنز روي آنتن فرستاده اند.
اما در كنار اين همكاري هاي موفق كه به توليد محصولاتي ماندگار در سينما و تلويزيون منجر شده اند ، جاي خالي يك عامل مهم محسوس است : چگونگي آموزش و انتقال تجربيات اين گروه هاي كاري به نسل هاي جوان تر و نويسندگاني كه در آغاز راه قرار دارند.
در كنار اين نمونه هاي موفق ، گروه هاي بسياري بوده اند كه در بدو امر يا پس از يكي ، دو تجربه همكاري به كار خود خاتمه داده اند . به زبان ساده تر، گروه هاي موفق بيشتر بر مبناي آزمون و خطا و روش هاي تجربي در طول زماني نسبتا طولاني شكل گرفته اند و اين روش هاي تجربي هيچ گاه در قالب اصول و مباني همكاري تدوين نشده اند و در اختيار نسل جوان قرار نگرفته اند.
تب فيلمنامه نويسي براي فيلم و سريال كه اين روزها در بين جوانان مشتاق سينما رو به افزايش است، پاسخي روشن و كاربردي براي اين سوال مي خواهد : چگونه مي توان يك فيلمنامه موفق نوشت؟
كتاب «همكاران فيلمنامه نويس» پاسخي قطعي به اين سوال مي دهد: با شكل دادن يك گروه نويسندگي . اين كتاب در طي چند فصل ، مراحل توليد يك فيلمنامه را از نحوه تشكيل يك گروه نويسندگي تا مرحله توليد فيلمنامه نهايي و عرضه آن به بازار قدم به قدم شرح مي دهد. از اين پس در هر شماره از مجله داستان بخش هايي از اين كتاب را ارائه خواهيم داد.
چرا گروهي نوشتن؟
وجه اشتراك فيلم هاي موفقي مثل «آني هال»(1) ، «شرك»(2) ، «انتخابات»(3) ، «ويل هانتينگ نابغه» (4) يا «آه اي برادر تو كجايي»(5) در چيست؟ فيلمنامه تمام اين فيلم ها را تيم هاي فيلمنامه نويسي به صورت گروهي نوشته اند: وودي آلن و مارشال بريكمن، تري روسيووتد اليوت، جيم تيلور و الكساندرپين ، مت ديمون و بن افلك ، و جوئل و اتان كوهن. خيلي از قسمت هاي مجموعه هاي موفق تلويزيوني هم گروهي نوشته مي شوند؛ مثلا «دوستان»(6) يا «گمشدگان»(7) .سال به سال تعداد اين گروه ها و همين طور موفقيتشان بيشتر و بيشتر مي شود. اما چرا؟ آن طوري كه ما طي مصاحبه هايمان با اين گروه ها دستگيرمان شد، اين روش يكي از موفق ترين و مفيدترين راه هاي نوشتن است .
يكي از اين تيم هاي موفق اندرو ريچ و تدكوهن هستند، يعني نويسنده هاي اصلي «دوستان». اندرو موقع ناهار در دفترش در كمپاني برادران وارنر به ما گفت : «هر دومون مي دونستيم كه به هر حال يه نفري هم يه جوري مي تونيم از پسش بربيايم اما خب ، با هم بهتر جلو مي ريم و ترجيح مي ديم اين طوري كار كنيم.»
جيم تيلور هم كه فيلمنامه فيلم هاي موفقي مثل «درباره اشميت»(8) را با همكاري الكساندر پين نوشته ، اين طور مي گويد: «كاركردن با الكساندر خيلي لذت بخش تر از تنها كار كردنه . صرفِ نوشتن، اون هم تنهايي ، اصلا خوشايند نيست و به اندازه گروهي نوشتن جواب نمي ده.»
در ادامه هشت دليلي را كه نشان مي دهند گروهي نوشتن به نوشتن انفرادي ارجحيت دارد بيان مي كنيم.
دنياي سرد بيرون
نوشتن فيلمنامه وظيفه ترسناكي است ؛ به خصوص نوشتن فيلمنامه خوب . معروف است كه ياد گرفتن فن فيلمنامه نويسي پنج تا ده سال طول مي كشد، و پنج تا ده فيلمنامه هم طول مي كشد تا بتوانيد يكيش را بفروشيد! البته يك تصور وجود دارد كه باعث مي شود دل آدم خوش باشد ، و آن هم اينكه شايد (و صرفا شايد) نوشتن فيلمنامه آسان باشد. خب ، بايد بدانيد كه ابدا اين طوري نيست . تازه شايد رساندن يك فيلمنامه به مرحله توليد سخت تر هم باشد. مثلا جيم كش و جك اپس، قبل از ساخته شدن فيلم «تاپ گان»(9) ، شش فيلمنامه ديگر نوشته بودند. جك اپس در مورد فيلمنامه نويسي گفته است : «واقعا كار سختيه . بذاريد اين طوري بگم كه مثل يه مسابقه مي مونه كه رقابت توش خيلي تنگاتنگه و كلي هم ضربه توش وجود داره؛ از طرف كارگردان ها و استوديوها.» بسياري از فيلمنامه نويس هاي مطرح ، چندين سال نوشته اند و نوشته اند بدون اينكه حتي بتوانند يكي از فيلمنامه هايشان را بفروشند. پس فيلمنامه نويس ها بايد راهي براي فرار از نااميدي دم دست داشته باشند.
شايد آن بيرون دنياي سردي براي فيلمنامه نويس ها وجود داشته باشد اما گروهي نوشتن يكي از بهترين راه هاي گرم نگه داشتن همديگر است . رابرت رمزي كه به همراه متيواستون فيلمنامه هاي موفقي مثل «مصيبت بزرگ»(10) و «زندگي»(11) را نوشته ، مي گويد : «مطمئن باشيد كه توي شهر اقلا يك نفر رو پيدا مي كنيد كه براي فيلمنامه نوشتن علايقش شبيه شما باشه.» رمزي موقع گفتن اين جمله در دفترش كه رو به علامت مشهور هاليوود است نشسته.
پس بايد دنبال يك همكار خوب براي نوشتن فيلمنامه باشيد و وقتي فيلمنامه هايتان فروش رفت ، پول را نصف كنيد اما اكثر تيم هاي نويسندگي معتقدند اين موضوع در قبال فوايد اين كار (سلامت ذهني بيشتر ، فيلمنامه هاي بهتر ، ايده پردازي هاي گروهي)اصلا هزينه زيادي نيست .
دو قوه تخيل بهتر از يكي است
ويليام گلدمن در كتابش به نام «چه دروغي گفتم» كه در مورد فيلمنامه نويسي است، از دست شيوه گروهي نوشتن برادران فرلي (نويسنده فيلم هاي «احمق و احمق تر»(12) و «مري يه جوريه»(13) شاكي است . گلدمن مي گويد آنها زيادي سريع مي نويسند، قوانين را زيرپا مي گذارند، بدون اينكه داستان را بدانند شروع مي كنند به نوشتن ، خودشان را با داستان هايشان يك گوشه گير مي اندازند و چند روز ، چند هفته و شايد چند ماه با آن سرو كله مي زنند تا آخر يك راه فرار پيدا كنند . گلدمن معتقد است در شيوه كار اين دو برادر نوعي ديوانگي وجود دارد اما ظاهرا اين ديوانگي در مورد آنها جواب مي دهد.
او مي گويد: «خب... در مورد علت موفقيت اونها يه نظريه دارم: تعدادشون! نه به خاطر اينكه برادرن و همديگه رو خوب مي شناسن و با هم خوب كنار ميان ، نه ، فقط به خاطر اينكه دو نفرن . اگه من موقع نوشتن فيلمنامه دچار مشكل بشم ، هيچ كس نيست به دادم برسه.»
پس حواستان باشد كه اگر قصد داريد تنها بنويسيد ، ممكن است مثل گلدمن يك گوشه گير بيفتد و هيچ راه فراري هم پيدا نكنيد. فكر مي كنيد وقتي برادران فرلي در چنين تله اي گير مي افتند چه كار مي كنند؟پيتر فرلي در اين مورد به گلدمن گفته : «رانندگي مي كنيم . مي دوني ديگه ، رانندگي ذهن آدم رو رها مي كنه . اين موقع ها مي شينيم تو ماشين و دبرو!»
ديوانگي يعني همين!
«ما عاشق رانندگي ايم . انگار يه چيز جادويي توي حركت كردن هست . يه بار كه داشتيم از تالاهاسي به ممفيس مي رونديم ، سعي كرده ايم ايده مون در مورد يه فيلمنامه رو جلوببريم ولي داستانش بدجوري گير كرده بود. بالاخره يكيمون گفت : «چطوره او يكي ايده رو پيش ببريم؟» اين شد كه ايده اول رو گذاشتيم كنار و شروع كرديم به ايده پردازي در مورد دومي. وقتي رسيديم ممفيس ، يعني در طول راه كه ده ساعت طول كشيد ، يك فيلمنامه كاملرو با تمام جزئيات ، صحنه به صحنه نوشته بوديم.»
ايده پردازي گروهي بهتر
ايده پردازي گروهي همان طور كه از اسمش پيداست ، به بيش از يك نفر نياز دارد. ظاهرا اين كار نوعي تكنيك حل مساله بوده و اسمش را هم از شخصي به نام الكس آزبرن گرفته . آزبرن براي ايده پردازي گروهي موفق ، چهار قانون وضع كرده بود:
1 ـ هر نوع ارزش گذاري ممنوع.
2 ـ تمام افراد بايد عجيب و غريب ترين و سركش ترين ايده هاي ممكن را مطرح كنند(چون به عقيده آزبرن ، براي رام كردن اين ايده ها بعدها وقت هست).
3ـ بايد افراد را تشويق كنيم كه كميت ايده هايشان را بالا ببرند(چون آزبرن مي گويد كميت زياد منجر به كيفيت مي شود).
4 ـ‌افراد بايد ايده هايشان را روي ايده هاي ديگر افراد گروه بنا كنند و همين طور ايده هاي بقيه را اصلاح كنند(آزبرن معتقد است كه گاهي اوقات تركيب اصلاح ايده هاي قبلي ، منجر به مطرح شدن ايده هاي جديد مي شود).
وقتي اين قوانين را ديديم خيلي تعجب كرديم ؛ چون سال ها بدون اينكه آنها را به صورت مكتوب و مدون در نظر داشته باشيم ، بر اساسشان به همين ترتيب ايده پردازي گروهي كرده بوديم : قبل از اينكه يك پيشنهاد نامعقول بدهيم ، مي گفتيم « همين جوري ها...» . معنيش اين بود كه «ممكنه حرفم چرت محض باشه».
در عوض با گفتن اين حرف مجوز اين را پيدا مي كرديم كه احمقانه ترين ايده ها را بدون ترس از مسخره شدن مطرح كنيم (قانون اول).
وقتي فكر كنيم ايده مان خيلي نامعقول است ، مي گوييم «ممكنه حالت از ايده م به هم بخوره». اما ايده را مطرح مي كنيم و به اين ترتيب آن را مورد بررسي قرار مي دهيم ، چون مثل آزبرن معتقديم كه ايده هر چه نامعقول تر ، بهتر (قانون دوم).
يك ايده وحشي هميشه مي تواند رام شود اما ممكن است با اين كار توده اي از ايده هاي جديد هم آزاد شود (قانون سوم).
وقتي با ايده هاي همديگر كلنجار مي رويم ، تقريبا هميشه به ايده هاي بهتري مي رسيم (قانون چهارم).
«عذرخواهي » رااز ياد نبريد. بعضي از كساني كه به شيوه گروهي كار مي كنند، روي اين موضوع تاكيد خاصي دارند و مي گويند قبل از مطرح كردن ايده تان ، نبايد از گفتن اين جمله ها غافل شويد: «ايده مزخرفيه» ، «ممكنه حالت به هم بخوره»، «زيادي احمقانه ست» (مخصوصا در ژانر كمدي) ؛ چون قالبي مثل كمدي پيش از هر چيزي به واكنش مخاطب بستگي دارد و همكار شما در فيلمنامه نويسي اولين مخاطبتان است .
رمزي و استون هم از روش مشابهي استفاده مي كنند:
استون : اين موقع ها مي گيم : «ممكنه ايده چرندي باشه.»
رمزي : يا «شايد اين بدترين ايده كل عمرم باشه!»
استون: هميشه وضع همينه . شايد روزي پنجاه بار اين حرف ها را تكرار كنيم.
رمزي : اين طوري آدم از گفتن ايده هاي احمقانه ش به همكارش احساس ناامني نمي كنه . بايد گفت ديگه ... اصلا ديدي خوشش اومد! هر چي بيشتر ريسك كني ، نتيجه بهتري هم مي گيري.
يك گروه پژوهشي در دانشگاه هاروارد دلايل اصلي موفقيت آميز بودن ايده پردازي گروهي را اين سه عامل مي دانند:
1 ـ‌كاهش كمرويي و سرخوردگي
2 ـ بيشتر شدن شور و شوق
3 ـ ايجاد حس رقابت
كاهش كمرويي مساوي است با احساس آزادي بيشتر براي خطر كردن. يك روان شناس آمريكايي در كتابش نوشته است: «كارگروهي باعث مي شود قدرت ريسك پذيري بالا برود و به اين ترتيب فرصت هاي بيشتري ايجاد شود.» گروهي نوشتن باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ، اعتماد به همكار و همين طور خلاقيت مي شود.
يكي ديگر از فوايد گروهي نوشتن ، گرفتن باز خورد فوري است . كسي كه تنها مي نويسد، بدترين منتقد خودش است! وقتي تنهايي بنويسيد، هيچ وقت نمي توانيد بفهميد كلمه هايتان روي مخاطب چه تاثيري مي گذارند اما يك همكار مي تواند ظرفيت هاي احتمالي ايده هايتان را كشف كند. اين جور بازخوردها حسابي به آدم انرژي مي دهد و سرخوردگي را از بين مي برد.
بيشتر شدن شور و شوق ، نوشتن فيلمنامه را هيجان انگيز مي كند و وقتي ايده ها را سبك سنگين مي كنيد (ما به اين كار مي گوييم«پينگ پنگ خلاقانه») هيجانِ كار بيشتر مي شود. اپس در اين مورد مي گويد: «ما يه جورايي همديگه رو تغذيه مي كنيم.»
در نهايت ايده پردازي گروهي حس رقابت به وجود مي آورد. به اين ترتيب شما و همكارتان با مطرح كردن ايده هاي بهتر و بهتر ، ايده آل هاي هم را بالا مي بريد.
صداي سوم
«گروهي نوشتن مثل يه مخلوط كن مي مونه كه حس زيبايي شناسي دو آدم مختلف رو با هم تركيب مي كنه.» اين را نيكولاس كازان گفته . او به همراه همسرش را بين سويكورد، فيلمنامه «ماتيلدا»(14) را نوشته اند. اين موضوع يكي از فوايد اسرارآميز فرايند گروهي نوشتن است . از تركيب زيبايي شناسي ، تجربه و استعداد دو نويسنده ، يك «صداي سوم» به وجود مي آيد. در گروهي نوشتن انگار سه اگو در كارند: يكي اگوي شما ، يكي اگوي همكارتان و يكي هم اگوي شما و همكارتان .
قدرت مكمل
اعضاي تيم هاي نويسندگي مكمل يكديگرند. شبيه بودن همكارها در اين فرآيند اهميت زيادي دارد اما تفاوت ها هم به همان اندازه مهمند. يكي از فيلمنامه نويسِ هاي هاليوودي در اين مورد مي گويد : «اينكه من مردم و همكارم زن ، و من سفيد پوستم واز سياه پوست ، باعث مي شه ديدگاه هاي مختلفي وارد كارهامون بشه.» ممكن است در يك تيم فيلمنامه نويسي يكي از اعضا در مورد ورزش هيچ چيز نداند و ديگري متخصص مسائل ورزشي باشد، يكي مجرد باشد و ديگري متاهل ، يكي بدبين و ديگري خوشبين . تمام اين تفاوت ها باعث مي شود كه دو طرف. بخش هاي ناكامل يكديگر را تكميل و نقص هاي اطلاعاتي هم را برطرف كنند.
سلامت ذهني بيشتر
همه ما مي دانيم كه «نويسنده معمولي » يك تركيب متناقض است ودر نتيجه نويسندگي و سلامت ذهني هم آبشان در يك جوي نمي رود اما يادتان نرود كه ما داريم در مورد نويسندگي گروهي صحبت مي كنيم كه سلامت ذهني يكي از مهم ترين مزاياي آن است .
لطفا اضطراب را كنار بگذاريد . اضطراب بين نويسنده ها (به خصوص زن ها ) بسيار شايع است . براساس يك پژوهش كه در زمنيه اضطراب صورت گرفته ، بهترين راهكار براي حل اين مشكل ، حمايت شدن توسط يك گروه خلاق است . نوشتن به همراه يك همكار ، مي توانند در قالب همين گروه خلاق باشد. اضطراب ممكن است در مورد هر پروژه اي وجود داشته باشد و بهترين درمانش پيدا كردن يك همكار است . مثلا براي خود ما ، بهترين راه حفظ سلامت ذهني خنديدن است . حتي وقت هايي كه با هم نيستيم يا روز افتضاحي داشته ايم، زنگ مي زنيم به هم و مي گوييم: «منو بخندون»! دليلش اين است كه خنديدن هم مثل ايده پردازي گروهي ، به تنهايي امكان پذير نيست.خنديدن جزو اندك مواقعي است كه در آن از تمام مغزمان استفاده مي كنيم . هنگام خنديدن فشار خون و ضربان قلب از حالت عادي كمتر مي شود و به اين خاطر آدم عميقا احساس راحتي مي كند.
تمامي اين مزايا يعني حمايت خلاقانه ، اعتماد ، قدرت هاي مكمل و سلامت ذهني بيشتر ، باعث بالا رفتن روحيه مي شوند. اگر يادتان باشد ، گفته بوديم كه شانس ساخته شدن يك فيلمنامه يك در ميليون است . تيم هاي فيلمنامه نويسي بايد بتوانند با شكست سرو كله بزنند و در اين مواقع هواي همديگر را داشته باشند. جك اپس كه به همراه جيم كش شش فيلمنامه توليد نشده نوشتند تا آخر «تاپ گان» ساخته شد، مي گويد: «واقعا سخت بود ، چون ماشيش تا فيلمنامه نوشته بوديم كه هيچ كدوم ساخته نشده بود. به هر حال يه وقت هايي آدم موفق نيست ديگه . اما اين جور وقت ها مي اومديم به هم مي گفتيم كه بايد بتونيم از پسش بر بيايم ، بايد عمليش كنيم.»
اين موضوع به خصوص وقتي اهميت پيدا مي كند كه فيلمنامه تان را فروخته باشيد و حالا مجبور باشيد با «يادداشت» هاي استوديو كنار بياييد. اين موضوع بلاي جان فيلمنامه نويس هاست. رمزي واستون معتقدند كه بايد از فيلمنامه هايشان در برابر اين نظرها محافظت كنند، چرا كه استوديوها چيزي از نوشتن نمي دانند و فقط به پول فكر مي كنند.
انگيزه و عادت هاي كاري بهتر
تمام شواهد حاكي از اينند كه هيچ جايگزيني براي نوشتن پيدا نمي شود. بهبود عات هاي كاري و داشتن يك همكار در اين شرايط خيلي مفيد است . جيم تيلور مي گويد : «وقتي مجبور باشيد سريه زمان مقرر بريد سر كار و وقتي يه همكار داشته باشيد كه بتونيد روش حساب كنيد ، روزهاي كاريتون خيلي مفيد تر مي شه . وقتي يكي از ما خسته مي شه ، اون يكي كارها رو پيش مي بره.»
اعضاي تيم مي توانند عادت هاي كاري مختلفي را وارد كار كنند و اين عادت ها در طول زمان بهتر و بهتر مي شوند . مثلا خود ما وقتي مي خواستيم اولين فيلمنامه مان را بنويسيم ، قرار شد هفته اي يك بار سرش وقت بگذاريم (نظر كلوديا) اما فهميديم كه براي نوشتن يك فيلمنامه خوب ، اين مقدار زمان كافي نيست . اين شد كه تصميم گرفتيم هر روز بنويسيم (نظر بهترِمت).
گروهي نوشتن شما را به يك نويسنده بهتر (و شايد يك آدم بهتر) تبديل مي كند.
درست است كه موقع ايده پردازي گروهي از ارزش گذار نظر ديگران ممنوع است (قانون اول) اما در مواقع ديگر ، هنگام فرايند نويسندگي خلاق ، همكار شما مي تواند بهترين منتقد و اولين مخاطب شما باشد. نظر او در مورد ايده هاي شما باعث مي شود فيلمنامه تان بهتر از چيزي شود كه ممكن بود به تنهايي بنويسيد . مت مانفردي ـ نويسنده فيلمنامه «نبرد تايتان ها» (15) ـ در اين مورد مي گويد: «وقتي با هم مي نويسيم ، پيش نويس اوليه مون خيلي بهتر از وقتي از آب در مي آد كه تنهايي مي نويسيم.»
مهم تر از اين مساله ،‌اين است كه اكثر گروه هاي نويسندگي به ما گفتند كاركردن گروهي آنها را به آدم هاي هبتري تبديل كرده ، همكاري طولاني مدت با يك نفر ديگر ، از آن چيزي كه انتظار داريم تاثيرات عميق تري به جا مي گذارد . يكي از فيلمنامه نويس هايي كه به صورت گروهي كار مي كنند، گفته : «گروهي نوشتن قدرت مداراي آدم رو با لا مي بره . باعث مي شه آدم شرايط انساني رو بهتر درك كنه.» وقتي بهترين فيلمنامه ها در مورد همين شرايط انسانيند، براي درك بهتر اين شراي چه راهي بهتر از گروهي نوشتن؟
همان طور كه گفتيم ، مزاياي گروهي نوشتن معمولا منجر به موفقيت مي شود . خيلي از فيلمنامه نويس ها به تنهايي هم احساس موفقيت مي كنند اما وقتي گروهي نوشتن و احساس رضايت واقعي را تجربه كنند، مي فهمند كه اشتباه مي كرده اند.

نكته هاي اصلي
 

*كاركردن با يك همكار ، باعث مي شود در مواجهه با شكست هاي بي شمار ، تمركز و انگيزه تان را از دست ندهيد (از داروهاي ضد افسردگي هم ارزان تر است!)
*فيلمنامه نويسي حرفه اي بسيار رقابتي است و در آن هر كس سعي مي كند فقط به فكر خودش باشد اما مطمئن باشيد مي توانيد يك نفر را در شهر پيدا كنيد كه علايقش شبيه شما باشد.
* دو قوه تخيل خيلي بهتر از يكي كار مي كند و ايده پردازي گروهي بهتر است و پيشرفت به دنبال دارد.
* تكميل كردن همديگر ، منجر به نوشته شدن فيلمنامه هاي بهتر مي شود.
* يك همكار جدي ، شما را تشويق (و همين طور مجبور) مي كند كه عادت هاي كاريتان را بهتر كنيد.
*داشتن يك همكار باعث مي شود بتوانيد از پس «سد نوشتن» بر بياييد.
* گروهي نوشتن نه تنها سلامت ذهني را بالا مي برد بلكه شما را به نويسنده بهتر و همين طور آدم بهتري تبديل مي كند.

پي نوشت ها :
 

1. Annie Hall
2. Shrek
3. Election
4. Good Will Hunting
5. Brother, Where Art Thou?
6. Friends
7. Lost
8. About Schmidt
9. Top Gun
10. Big Trouble
11. Life
12. Dumb and Dumber
13. There's Something about Mary
14 Matilda
15 Clash of the Titans
 

منبع:داستان همشهري خردنامه شماره 66



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط