نصب الاهي امام معصوم(ع) از منظر اهل بيت(ع)(2)
ب.عظمت مقام امامت
خداوند متعال، ما را با روح مقدس و مطهري تأييد کرده است. آن روح، فرشته نيست و با احدي از کساني که از دنيا رفته اند، نبوده است مگر با رسول خدا و با ائمه که آنها را ياري مي کند.(6)
شما چگونه حکم مي کنيد؟ فرمود: به حکم خدا و حکم داود. اما اگر موضوعي مطرح شود که حکم آن را ندانيم، روح القدس آن را به ما مي رساند.(7)
اهل بيت(ع) از ارتباط خود با انبيا و اوصياي گذشته نيز سخن گفته اند:
براي ما در شب هاي جمعه شأن بزرگي است. به ارواح پيامبران و اوصياي گذشته و روح امامي که در ميان شماست اجازه داده مي شود که به عرش الاهي بروند، طواف کنند و نزد هر رکني از ارکان عرش دو رکعت نماز گزارند. سپس، به بدن هاي خود برگردند.(8)
يکي ديگر از نشانه هاي عظمت مقام امامت، که به راحتي عنايت ويژه الاهي را به اهل بيت(ع) تأييد مي کند، علم ايشان به امور غيبي است. به فرمايش ايشان اعمال انسان ها در هر شبانه روز به امام عرضه مي گردد: «به خدا قسم اعمال شما در هر شبانه روز بر من عرضه مي شود...مگر در قرآن نخوانده اي؟ «بگو عمل کنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مي بينند.»(9)
ج.وجوب اطاعت
اين سخنان علاوه بر اين که، بر الاهي بودن نصب مقام امامت دلالت دارد، نشان دهنده نگاه اهل بيت(ع) درباره جايگاه رأي و نظر مردم نيز هست. ايشان پيروي از خود را بر مردم واجب مي شمردند. از اين رو، در نظر آنان عقيده و خواست مردم در اصل امامت تأثيري ندارد، بلکه بر مردم واجب است که با پذيرش امام معصوم(ع) زمينه را براي حاکميت وي، که تنها شأني از شئون امامت است، فراهم سازند.
مطابق برخي زيارت نامه ها، خطاب به هريک از امامان معصوم(ع) چنين گفته مي شود:
(خداوند) طاعت شما را همراه طاعت خود قرار داده است...هر که شما را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است و هر که شما را معصيت کند، خدا را معصيت کرده است. هرکه شما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و هرکه با شما دشمني کند، با خدا دشمني کرده است.(10)
يکي از نکاتي که ايشان در بيان ويژگي هاي خود ذکر کرده اند، لزوم اطاعت از آنهاست:
ما خزانه دار علم خداييم، ما ترجمان و مفسر امر خداييم، ما مردمي معصوم و پاکيم، خداوند به اطاعت ما فرمان داده و از نافرماني ما نهي نموده است، ما حجت کامليم بر هر که روي زمين است.(11)
ايشان اطاعت از خود را همانند اطاعت از اميرمؤمنان(ع) واجب شمرده اند: «مردي از امام کاظم پرسيد: آيا اطاعت از شما واجب است؟ فرمود: آري. گفت: مثل اطاعت از علي بن ابي طالب؟ فرمود: آري».(12) امام صادق(ع) نيز اعتقاد به وجوب اطاعت از امامان معصوم(ع) را تأييد کرده است. شاهد بر اين سخن، گفتگوي يکي از شيعيان با ايشان درباره وجوب اطاعت از امام(ع) است:
مي خواهم دينم را به شما عرضه کنم. فرمود: آن را بيان کن. گفتم:...گواهم که علي، حسن، حسين و علي بن حسين اماماني هستند که خداوند اطاعت از آنها را واجب کرده است، تا نوبت به امامت خود او رسيد. سپس، گفتم: خود شما که خدا تو را مورد رحمت خود قرار دهد. امام فرمود: اين دين خدا و فرشته هايش است.(13)
اين امام همام، نه تنها اين عقيده را تأييد نموده، بلکه خود نيز به معرفي برخي از امامان(ع) پرداخته و پيروي از آنها را واجب دانسته است: «گواهي مي دهم که علي، حسن، حسين، علي بن الحسين و محمد بن علي اماماني هستند که خداوند اطاعت و پيروي از آنها را واجب نموده است».(14)
د.حجت خداوند
اهل بيت(ع) همه امامان معصوم(ع) را حجت خدا بر مخلوقات دانسته اند. هيچ تفاوتي از اين جهت ميان ايشان قائل نيستند: «حکم درباره همه امامان جاري است...آنها حجت کامل خدايند بر اهل زمين، کمالات الاهي درباره امام اول و آخر يکسان مي باشد».(18)
امامت، جانشيني خدا و پيامبر و مقام اميرمؤمنان و ميراث حسن و حسين است...امام امين خدا است در زمين او و حجت خدا است بر بندگان او و خليفه خدا است در بلاد او. امام راهنماي حق و مدافع دين خداست.(19)
در زيارت نامه هاي وارد شده، هريک از امامان معصوم(ع) حجت خدا خوانده شده اند:
سلام بر تو اي ولي خدا. سلام بر تو اي حجت خدا. سلام بر تو اي نور خدا در تاريکي هاي زمين».(20) «سلام بر تو اي حجت خدا در زمين و شاهد خدا بر خلقش».(21) «شما روشنايي خوبان، راهنماي نيکان و حجت هاي خداوند مقتدر هستيد».(22)
ايشان در روايات، داشتن برخي کمالات را براي حجت خدا لازم دانسته اند:
روزي به آن حضرت عرض کردم: اي پسر رسول خدا! از اين که به زبان هاي مختلف، تسلط داريد، در شگفتم. فرمود: من حجّت خدا بر بندگان او هستم. صحيح نيست خداوند کسي را حجت بر مردم قرار دهد که زبان آنها را نمي فهمد.(23)
خداوند متعال، حجت خود را از ساير بندگانش با هر چيزي متمايز ساخته و به او علم زبان هاي مختلف و شناخت نسب ها و اجل ها و حوادث را عطا مي کند و اگر چنين نبود ميان حجت و مردم ديگر تفاوتي نبود.(24)
پي نوشت:
1.همان، ص 176/شيخ مفيد، الاختصاص، ص 328.
2.شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج2، ص 610/شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 272/شيخ طوسي، التهذيب في الاحکام، ص 96.
3.محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج 1، ص 221.
4.همان، ص 394.
5.همان، ص 273.
6.شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 200.
7.محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ص 398.
8.همان، ص 254ــ252.
9.همان، ص 220ــ219.
10.شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 616/همو، عيون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 277/شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، ج 6، ص 100.
11.محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ص 269.
12.همان، ص 187.
13.همان، ج 1، ص 188.
14.همان، ص 186.
15.همان، ص 178/همچنين ر.ک: شيخ طوسي، الغيبه، ص 221.
16.شيخ صدوق، أمالي، ص 186/همو، کمال الدين، ج 1، ص 207/احمد بن علي طبرسي، الاحتجاج علي اهل اللجاج، ج 2، ص 317.
17.ر.ک: شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 228 و 242.
18.محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج 1، ص 198.
19.همو، اصول کافي، ص 200/شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 219ــ 218.
20.همو، اصول کافي، ج 4، ص 578/شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، ج 6، ص 91/ابن قولويه قمي، کامل الزيارات، ص 301.
21.همو، اصول کافي/همو، تهذيب الاحکام، ص 114/همو، کامل الزيارات، ص 210.
22.شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 615/همو، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 276.
23.همو، عيون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 228.
24.محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج 1، ص 509.