روز شمار کودتاي 28 مرداد 1332 (1) تا يکشنبه؛ 25 مرداد
شکل گيري کودتا
سومين بار هنگامي که نمايندگان سرويس اطلاعات مخفي انگستان در آبان و آذر 1331 براي مذاکره با نمايندگان و اعضاي سازمان سيا پيرامون جنگ مشترک و نقشه هاي پشت صحنه در ايران به واشنگتن رفته بودند ضمن مذاکرات خود بر خلاف دستور جلسه توافق شده قبلي، پيشنهاد کودتا عليه دولت ايران را مطرح کردند.
نمايندگان سيا آمادگي لازم براي پرداختن به اين مبحث را نداشتند لذا هيچ گونه تمايلي نسبت به موضوع از خود نشان ندادند. نتيجتاً هيچ گونه تصميمي در خصوص مبحث کودتا اتخاذ نشد.
اوايل فروردين 1332 يکي از افسران ارشد ارتش که گويا سرلشکر «نادرباتمانقليچ» بوده است از طريق دستيار وابسته نظامي آمريکا در تهران نظر هندرسن را در خصوص تمايل ايالات متحده به کودتا عليه دولت ايران جويا شد. (365)مسؤولان سفارت آمريکا و ايستاه سيا در تهران پس از جلسه اي مشترک به سرلشکر با تمانقليچ پاسخي را ارائه دادند که اگرچه صريحاً دولت ايالات متحده را متعهد نمي ساخت ولي حاوي نوعي تمايل تلويحي دولت آمريکا به کودتا بود. ضمن آنکه تا حدودي نيز تحريک کننده بود. اين واقعه به اطلاع دولت مرکزي آمريکا رسيد پس از بررسي وضع ايران و با ملاحظه جبهه گيريهاي مخالفين نخست وزير، ژنرال بدال اسميت (366) معاون وزير خارجه آمريکا صريحاً خواستارتغيير سياست ايالات متحده در قبال ايران، و انتخاب يک دولت جانشين به جاي دکتر مصدق شد. سياست جديد به سيا مخابره شد و به بخش خاورنزديک و آفريقاي سيا نيز اطلاع داده شد که مي تواند عمليات يک کودتا عليه دولت ايران را مورد بررسي قرار دهد. از سوي ديگر وزارت خارجه و سيا مشترکاً سياست جديد و اعطاي اختيار عملياتي را به هندرسن (سفير آمريکا در ايران) و راجر گويران (367) (رئيس ايستگاه سيا در تهران) اطلاع دادند. به دنبال اين مقدمات روز 15 فروردين مدير سيا بودجه اي يک ميليون دلاري را به تصويب رسانيد و با اختيارات لازم در اختيار هندرسن و گويران قرارداد تا به مصرف عمليات کودتا برسد. (368)
روز 27 فروردين اولين طرح مطالعاتي تهيه شد. در اين طرح آمده بود که زوج شاه - زاهدي در صورتي که از پشتيباني نيروهاي بومي، حضور انبوه مردم در خيابانها و حمايت مالي سيا برخوردار باشند مي تواند در سرنگوني دولت موفق عمل کنند. مضافاً اينکه بايد بخش قابل ملاحظه اي از پادگانهاي نظامي تهران از فرامين نخست وزيراطاعت نکنند.
به دنبال انتخاب زاهدي، براي کودتا از طريق وابسته نيروي دريايي آمريکا با او تماس محرمانه برقرار شد. از اين زمان به بعد بررسي عمليات کودتا به طور جدي مطرح شده و در دستور کار سيا قرار گرفت. کودتا با طراحي گسترده و امکانات مالي و نظارت سيا با بهره گيري از شبکه هاي جاسوسي انگليس عملي شد. آمريکا انگيزه خود از کودتا را خطر کمونيسم و احتمال نفوذ شوروي معرفي کرد. (369) حال آنکه به طوري که گفته شد در اين زمان به دليل فوت استالين سران شوروي سرگرم ترميم کادر هيئت حاکمه بودند و اگرچه در اوايل مرداد لاورنتيف وارد تهران شد، لکن تجربه نشان مي دهد که عملکرد شوروي در ايران بر اساس يک برنامه مدون نبوده، بلکه همراه با سياست آزمون و خطا پيش آمده بود. نتيجتاً چنانچه بعد از کودتا و در قرارداد کنسرسيوم عيان گشت آمريکا در ادامه چنگ نقت قصد تسلط بر منافع نفتي ايران را داشت و مهمترين انگيزه دولت ايالات متحده برخورداري از ذخايرغني نفتي ايران بود. انگيزه دولت انگليس نيز از طرح موضوع کودتا و تمايل نسبت به براندازي دولت ايران، شکست نهضت ملي و رسيدن به موقعيت پيش از ملي شدن نفت و برخورداري از خرمن بي کشت و زحمت نفت است.
دکتر دونالد ان.ويلبر (370) مشاور مخفي خاور نزديک و آفريقا از سوي بخش مأموريت يافته بود با همکاري سرويس اطلاعات مخفي طرحي براي براندازي دولت ايران تهيه کند، در 23 ارديبهشت 1332 مذاکرات خود را با نورمان ماتيو داربي شر (371) افسر سرويس اطلاعات مخفي در نيکوزيا آغاز کرد. مذاکرات در 9 خرداد 1332 به نتيجه رسيده و در 11 خرداد پيش نويس طرح عملياتي اوليه تي پي آژاکس توسط ويلبر به اداره مرکزي سيا مخابره شد. (372)
سيا پس از بررسي طرح عملياتي اوليه آن را به سرويس اطلاعاتي مخفي ارسال نمود و قرار شد سرويس اطلاعات مخفي تا قبل از 25 خرداد نظرات پيشنهادي خود را ارائه دهد. از سوي ديگر سيا تصميم گرفت به منظور بررسي دقيق طرح اوليه نشستي رادر بيروت ترتيب دهد.
روز 20خرداد مذاکرات ميان کرميت روزولت (رئيس خاورنزديک و افريقا) کارول، راجرگويران و ويلبر در بيروت آغاز شد. هدف از اين مذاکرات يافتن راهي براي تزريق حداکثر ساختار و اثربخشي به قسمتهاي عمليات بود. پس از چهار روز مذاکره شرکت کنندگان به اين نتيجه رسيدند که همه تلاشها بايد صرف افزايش حجم و مؤثر بودن نيروهاي ضد دولتي گردد. (373) و اين درواقع يک تغيير کلي در ديدگاه طراحان و مجريان کودتا به شمار مي رفت چون جهت گيري طرح اوليه عمليات به سمت مقابله با حاميان دولت معطوف شده بود ولي در مذاکرات بيروت تصميم گرفته شد تلاشها براي تقويت جبهه مخالف دولت مصروف شود.
روز 25 خرداد کرميت روزولت ودکتر ويلبر براي ارائه نتايج نشست بيروت به مسؤولين سرويس اطلاعات مخفي وارد لندن شدند تا با نظرات پيشنهادي سرويس اطلاعات مخفي تلفيق شود. ولي مقامات اطلاعاتي لندن نظر خاصي ارائه نمي داند آنها سعي مي کردند متحدان آمريکايي خود را راضي نگه دارند و امور مطابق سليقه آنان تنظيم شود ضمن آنکه انگليسيها متعهد شدند به برادران رشيديان (اسدالله، سيف الله و قدرت الله) دستور دهند مطيع ايستگاه سيا درتهران باشند. چند روز بعد طرح عمليات آژاکس در سيا بازسازي و تکميل شد.
اول تيرماه دو گروه در درون شاخه چهارم خاور نزديک سيا تشکيل شد گروه اول مأموريت يافت تا به جنبه هاي نظامي عمليات سرنگوني دولت ايران بپردازد و گروه دوم مسئوليت مراحل رواني عمليات را به عهده گرفت. در همين روزها ايستگاه سيا در تهران با برادران رشيديان مستقيماً ارتباط برقرار کرد. روز 10 تير مدير سرويس اطلاعات مخفي، وزير خارجه و نخست وزير انگليس موافقت خود رابا طرح عملياتي آژاکس اعلام کردند و روز 20 تير مدير سياه وزير خارجه و رئيس جمهور آمريکا موافقت خود را اعلام نمودند. به دنبال اين توافقات مسئوليتهاي عمليات نيز تقسيم گرديد و کرميت روزولت به عنوان فرمانده عمليات کودتا برگزيدهشد.
اقدامات مقدماتي
براي ايجاد فشار و تقويت روحيه شاه در 2 تير برنامه ريزي فرستادگان در سيا تهيه گرديد. قرار شد اشرف پهلوي، اسدالله رشيديان و سرهنگ نورمن شوارتزکوف اين مأموريت را به عهده بگيرند. (374) در 25 تير اشرف پهلوي در «ريويه را» (فرانسه) طي ديداري با سرهنگ استفن جانسون ميد (375) (نماينده سيا) و داربي شر (نماينده سرويس اطلاعات مخفي) اطمينان داد که در عمليات کودتا هر مأموريتي به او بدهند انجام خواهد داد. (376)
روز 28 تيرماه کرميت روزولت فرمانده عمليات کودتا از طريق بغداد وارد ايران شد. روزولت در پناه کم سوادي مأمور گمرک بدون هيچ مانعي وارد کشورمان شد و در دهکده اي اطراف تهران مستقر شد.در اين زمان اردشير زاهدي (پسر سرلشکر زاهدي) به دلايل امنيتي و نيز برقرار کردن ارتباطي معتبر و مؤثر به عنوان رابط سيا و زاهدي در نظر گرفته شده بود. روزولت با کمک اردشيرزاهدي به ديدار سرلشکر زاهدي که در مخفيگاه کوهستاني زندگي مي کرد رفت.
روز 3 مرداد اشرف پهلوي وارد تهران شد تا مطابق مأموريتش شاه را از باتلاق تذبذب خارج نموده و به همکاري با کودتا متقاعد سازد. نيم ساعت پس از ورود اشرف پهلوي فرمانداري نظامي به او اطلاع داد که نخست وزير از مراجعت وي مطلع گشته لذا بايد سريعاً ايران راترک کند. دکتر مصدق همچنين به شاه پيغام داد خواهرش بايد ظرف 48 ساعت ايران را ترک کند. ولي اشرف پهلوي علت آمدنش به ايران را اين گونه توجيه کرد که:
«من قصد خاصي از آمدن به ايران ندارم. فقط آمده ام از محل فروش اموالم مبلغ بيست هزار دلار تهيه کنم و براي معالجه فرزندم که مدتهاست مبتلا به سل استخواني بوده و در سوئيس بستري است برسانم.» (377)
ورود اشرف پهلوي با توجه به سابقه ورودش در سال پيش و چند روز قبل از قيام سي تير،بازتاب گسترده اي در محافل سياسي - مطبوعاتي به دنبال داشت و اعتراضات زيادي را برانگيخت. شاه نيز از پذيرفتن اشرف پهلوي خودداري کرد. دربار هم به انفعال افتاده و روز 4 مرداد اعلاميه ذيل را صادر کرد؛
«اعلاميه دربار شاهنشاهي
نظر به اينکه والا حضرت اشرف پهلوي بدون اجازه از پيشگاه همايوني وبي اطلاع قبلي به دربار شاهنشاهي ديروز بعدازظهر وارد تهران شده اند. با کسب اجازه از پيشگاه اعليحضرت همايوني به معظم اليها ابلاغ شد که فوراً از ايران خارج شوند و از اين پس نيز نسبت به هر يک از افراد خاندان جليل سلطنت که رعايت تشريفات و مقررات مربوط به وزارت دربار که بستگي با حيثيت مقام شامخ سلطنت را دارد ننمايند با سخت ترين ترتيب عمل خواهد شد.
کفيل دربار شاهنشاهي» (378)
شاه نيز که ازپيشامدهاي ناگوار شديداً واهمه داشت، همچنان از پذيرفتن خواهرش امتناع مي کرد. تا اينکه سرانجام با وساطت سليمان بهبودي رئيس دربار و مأمور سرويس اطلاعات مخفي به ديدار با اشرف پهلوي رضايت داد. شامگاه 7 مرداد شاه خواهر خود را به حضور پذيرفت. ملاقات اين دو با يک مشاجره شديد آغاز شد. ولي سرانجام با صلح و سازش پايان يافت. (379) و روز بعد اشرف پهلوي مطابق نقشه از پيش طراحي شده تهران را ترک کرد. در حالي که برخي محافل تصور مي کردن خواهر شاه بر اثر فشار آنان ايران را ترک کرده است. دکترمصدق هم چند روز بعد فهميد اشرف با چه غرضي آمده بود.
روزهاي هشتم ونهم مرداد شاه با اسدالله رشيديان دومين فرستاده کودتاگران ملاقات کرد. مأموريت اصلي رشيديان اين بود که به شاه بقبولاند او سخنگوي رسمي دولت انگليس است. رشيديان سعي کرد اعتماد پهلوي دوم را کسب کند. لذا يک جمله دلخواه از شاه گرفت و به لندن ارسال کرد تا از طريق برنامه زبان فارسي بي بي سي پخش شود. انتشار جمله مذکور اندکي موجب آرامش شاه گرديد، ولي او همچنان گرفتاربي ارادگي خود بود. رشيديان براي تقويت روحيه شاه و نشان دادن اتحاد انگليس وآمريکا در عمليات کودتا تصميم گرفت جمله کذايي را با شوارتزکوف بدهد تا در ملاقات با شاه بر زبان جاري کند. (380)
مأموران سيا تصميم گرفته بودند دو سند، يک فرمان انتصاب زاهدي به عنوان رئيس ستاد ارتش و ديگري نامه اي در تقبيح همه پرسي به عنوان يک عمل غيرقانوني، براي امضاي آنها توسط شاه تهيه شود. روز 10 مرداد سرهنگ نورمن شوارتزکوف با شاه ديدار کرد. در اين ملاقات شوارتزکوف از لزوم امضاي اسناد مذکور توسط شاه سخن به ميان آورد. شاه اين درخواست را رد کرد ولي در عوض گفت:
«اگر مصدق رفراندوم خود را به اجرا بگذارد و مجلس را منحل کند، آنگاه خود او بر طبق قانون اساسي براي برکناري مصدق و آوردن نخست وزير مورد نظر خود اختيارات کامل خواهد داشت.» (381)
سرهنگ شوارتزکوف (382) سپس با روزولت که در مخفيگاه سيا به سر مي برد ديدار کرد تا گزارش ملاقات خود با شاه را ارائه دهد. وي در اين ديدار خطاب به کرميت روزولت گفت:
«کيم! اگر بخواهي از طريق واسطه ها با شاه وارد مذاکره و معامله شوي موفق نخواهي شد... من اعتقاد راسخ دارم که تو خودت بايد با شاهنشاه شخصاً ملاقات کني. » (383)
روز 11 مرداد اسدالله رشيديان مجدداً با شاه ملاقات کرد. رشيديان جزئيات مربوط به شيوه اجراي عمليات را به اطلاع شاه رساند و توانست رضايت شاه را در خصوص برکناري دکتر مصدق و انتصاب زاهدي به نخست وزيري و سرلشکر وثوق به عنوان رئيس ستاد ارتش، جلب کند. (384) از سوي ديگر دکتر مصدق يک پرده آهنين اطراف کاخ شاه بوجود آورد. از 11 مرداد به بعد شاه ديگر نمي توانست ديپلماتهاي خارجي يا رهبران سياسي را بدون اجازه نخست وزير ملاقات کند. (385) سحرگاه روز 12 مرداد روزولت بنابر پيشنهاد شوارتزکوف باشاه ملاقات کرد وي در شرح اين ديدار مي گويد:
«... راننده بدون توجه وکنجکاوي و حتي يک کلمه حرف زدن در را باز کرد فکر کردم يک ماشين کاملاً معمولي است درصندلي عقب نشستم يک پتو روي صندلي بود موقعي که به دروازه قصر رسيديم به زير صندلي رفتم و پتو را روي خود کشيدم. ولي ديگر بيش از اين لازم نبود احتياط کرد گارد اجازه داد ماشين داخل شود. بين راه ماشين ايستاد هيکل لاغري را پله هاي قصر پائين آمد و پهلوي من روي صندلي نشست. من پتو را کنار کشيدم تا جاي کافي براي او باشد به اندازه کافي نور بود که بتوانيم همديگر را ببينيم خيلي برايم مشکل نبود قيافه هاي سلطنتي را بشناسم و از اينکه شاه هم فوراً مرا شناخت چندان تعجب نکردم... شب بخير آقاي روزولت ... شب بخير اعليحضرت...» (386)
در اين ديدار شاه عمليات کودتا را ماجراجويانه توصيف کرد و اظهار داشت نمي تواند مانند يک ماجراجو رفتار کند. روزولت هم سعي کرد روحيه شاه را تقويت کند ولي وقتي ملاحظه کرد سخنانش چندان تأثيري ندارد شاه را خطاب قرار داده و با لحني تهديدآميز گفت اگر نتوان تصميم بگيرد وي کشور را ترک خواهد کردو در اين صورت پهلوي دوم بايد منتظر يک کشور کمونيستي يا يک جنگ داخلي مانند کره باشد. شب بعد و يا سحرگاه روز 13 مرداد شاه و روزولت بار ديگر با يکديگرملاقات کردند. در اين ديدار شاه از روزولت خواست تا از آيزنهاور تضمين بگيرد که ابتکار کودتا به مصحلت شاه است و در همين ديدار تصميم گرفته شد در صورت بروز خطر شاه به همراهي همسرش به بغداد برود. (387) روز 13 مرداد رئيس جمهور آمريکا طي سخنان خود در جمع فرمانداران در «سياتل» به موضوع ايران گريز زد و نگراني خود را از سقوط ايران به دام کمونيسم اعلام کرد. روزولت با زيرکي سعي کرد با استفاده از همين اشاره مختصر رضايت خاطر شاه را جلب کند و اطمينان لازم را به او بدهد. با اين حال باز هم شاه دچار تذبذب گرديده خواستار ملاقات و مشورت با رشيديان شد.
پس از اعلام نتايج همه پرسي در تهران ژنرال آيزنهاور در 15 مرداد طي مصاحبه اي مطبوعاتي ضمن انتقاد از نتايج آن به طور تلويحي سخن از کودتا به ميان آورد:
«... مصدق توانست بر پارلمان فائق آيد و خود را از آن خلاص سازد. البته مصدق در اين اقدام از حزب کمونيست ايران استفاده مي برد تمام اين اوضاع آن صفحات براي آمريکا شوم و نحس مي باشد. زيرا اگر دنيا اين نقاط را از دست بدهد چگونه مي تواند امپراتوري ثروتمند اندونزي را نگاه دارد. در اين صورت ملاحظه مي کنيد که اين راه را در جايي بايد مسدود کرد و دير يا زود بايستي مسدود گردد و ما مصمم به اين کار هستيم» (388)
در همين روز (15 مرداد) سرهنگ غلامرضا نجاتي و سرگرد علي تراب ترکي که عضو سازمان افسران ناسيوناليست شاخه نيروي هوايي بود طي ملاقاتي بادکتر مصدق به او اطلاع دادند که فعاليتهاي سري عوامل وابسته به دربار عليه دولت در ارتش و نيروي هوايي شدت پيدا کرده و احتمال وقوع کودتا از هر زمان بيشتر شده است. (389)
17 مرداد روزولت بار ديگر با شاه ملاقات کرد. در اين ديدار بالاخره توانست بر بي ارادگي شاه غالب شود. شاه اطمينان داد افسران منتخب سيا ارتش را براي مشارکت در کودتا تشويق خواهد کرد. روز بعد رشيديان با شاه ملاقات و او نيز همچنان سعي کرد به شاه زبون قوت قلب بدهد. رشيديان توانست شاه را متقاعد کند که به افسران بلندپايه دستور دهد زاهدي را به عنوان نخست وزير جديد به رسميت بشناسند. (390)
18 مرداد روزنامه شجاعت ارگان حزب توده از توطئه گري دشمنان ملت خبر داد:
«جبهه متحدي با شرکت شريرترين دشمنان ملت به وسيله سياستهاي امپرياليستي براي عقيم ساختن مبارزه ضد استعماري ملت ما بوجودآمده است. باز هم دربار مرکز اصلي توطئه است» (391)
20 مرداد شاه با سرلشکر زاهدي ديدار کرد و سپس (در همان روز) تهران را به مقصد رامسر ترک گفت. پس از عزيمت شاه روزولت و رشيديان تصميم گرفتند دو فرمان يکي بامضمون عزل دکتر مصدق وديگري انتصاب سرلشکر زاهدي به نخست وزيري مهيا شود. رشيديان به همراه بهبودي اين فرامين را تهيه کردند. شامگاه 21 مرداد سرهنگ نعمت الله نصيري فرامين را با هواپيما به رامسر برد و روز بعد با فرامين امضا شده توسط شاه به تهران بازگشت. (392)
روز 22 مرداد جمعيت ملي مبارزه با استعمار حزب توده صريحاً خطرکودتا را به مردم ودولت هشدار داد: «مردم شرافتمند ايران! توطئه خائنانه کودتا در شرف اجراست. براي درهم شکستن اين توطئه آماده شويد.» افراد ذيل را نيز به عنوان عاملين کودتا معرفي کرد: سرلشکر زاهدي،سرلشکر باتمانقليچ سرلشگر گرزن، سپهبد شاه بختي، سرتيپ دادستان، سرتيپ محوي و جمعي ديگر. (393)
حزب توده اين اطلاعات دقيق را با کمک سازمان افسران شاخه نظامي حزب توده بدست آورده بود و چون اکنون قويترين متحد ملت به شمار مي رفت اطلاعات خود را در اختيارجامعه گذاشت.
جنگ رواني - تبليغاتي به عنوان شاخه اي از عمليات کودتا از مدتي قبل شروع شده بود و کودتاگران انبوهي از کاريکاتورهاي ضددولتي را که از سيا به تهران آورده بودند توسط مطبوعات سرسپرده در هفته همه پرسي (12 الي 18) چاپ و منتشر نمودند. مطبوعات مزدور با تمام قوا عليه دولت ايران فعاليت مي کردند و مأمورين سيا نيز مطالب تشنج آفرين خود را به نام «حزب توده» در نشريات منتشر مي کردند. مأمورين سيا دراين مطالب رهبران مذهبي را تهديد مي کردند که در صورت مخالفت با دکتر مصدق با مجازاتهاي سنگين مواجه خواهند شد. همچنين به نام حزب توده تلفنهاي تهديدآميزي خطاب به شخصيتهاي متدين جامعه صورت مي گرفت و حتي در منزل يکي از رهبران مذهبي بمب گذاري کردند. (394) اين حجم عظيم ارعاب و اختناق عليه روحانيت به خاطر آن بود که کودتاگران مي خواستند حساسيت مذهبي روحانيون درخصوص قدرت گرفتن حزب توده را برانگيزانند و آنان را وادار به همکاري کنند. برخي نيز از حضورمستقيم روحانيت در کودتا سخن به ميان آورده اند. مثلاً ريچاردکوتام کارمند سفارت آمريکا در سال 1332، از تقسيم دلارهاي آيت الله سيد محمد بهبهاني ميان سران چاقوکشان و تظاهرکنندگان کودتا در روز 28 مرداد اشاره کرده است. (395) دکتر مصدق نيز معتقد است علماي فاسددر کودتا دست داشته اند و 390 هزاردلار آمريکا بين بعضي از علماي فاسد و افسران بي ايمان تقسيم شده است. (396) ولي به طوري که خواهيم ديد رهبران مذهبي با تيزبيني ماهيت کودتا را تشخيص داده و از همکاري با آن خودداري کردند.
حزب توده که ازقريب الوقوع بودن کودتا اطمينان داشت و از سويي دولت به هشدارهايش وقعي نمي نهاد روز 23 مرداد دستور آماده باش خود را به شرح ذيل منتشر نمود:
«کارگران، دهقانان، پيشه وران، روشنفکران، بازرگانان وطنخواه، مردم رشيد ايران دشمنان ملت، نوکران دربار يکبار ديگر براي پايمال کردن محصول مبارزات شرافتمندانه شما به توطئه دامنه داري پرداخته اند ... قصد آنها اينست که با يک کودتاي نظامي زمام امور را به دست گيرند و نهضت ضد استعماري ملت ما را به نفع اربابان خود مختنق نمايند ... در حالي که نيروي ملت عظيم است و از يک روحيه عالي برخوردار است دشمن با ضعف شديد، روحيه تفرقه و تشتت دست به گريبان است شما مي توانيد و بايد با استفاده از برتري کمي وکيفي قوا و با استعانت از توده هاي ملل سراسر جهان که مبارزه حق طلبانه شما را تأييد مي کنند دشمن را درهم شکنيد. براي درهم شکستن دشمن آماده باشيد.» (397)
گفتني است از خرداد 1332 که احتمال کودتا کم و بيش در افواه شايع شده بود حزب زحمتکشان نيروي سوم (به رهبري خليل ملکي) بر پايي کميته هاي محلي و منطقه اي جبهه ملي و گارد جبهه ملي را به منظور دفاع از دولت مطرح کرد. اين حزب با تلاش پيگير توانست دو کميته را نيز تشکيل بدهد ولي دولت با اين پيشنهاد موافقت نکرد و اقدام داوطلبانه آنان را مورد حمايت قرار نداد. (398) دکتر مصدق خود نيز اظهار مي دارد که در روزهاي نوزدهم و بيستم مرداد برخي افراد به منزل وي رفته و به نخست وزير هشدار دادند که دربار در خيال کودتاست. (399) ولي هيچ دستور آماده باشي براي مقابله با کودتاي قريب الوقوع صادرنکرد و هيچ تدبير ويژه اي براي حراست از نهضت ملي نيانديشيد.
ساعت 5 بعدازظهر 23 مرداد حزب توده با اطلاعات موثقي که توسط سازمان افسران کسب کرده بود جزئيات کودتا که قرار بود نيمه هاي شب 23 مرداد و بامداد 24 مرداد بوقوع بپيوندد را باطلاع دکتر مصدق رساند. کودتاگران پس از وقوف بر فاش شدن زمان کودتا به واحدهاي عمل کننده اطلاع دادند که زمان کودتا به شب بعد موکول شده است. (400)
گفتني است اين تصميم کودتاگران به خاطر درک آمادگي دولت براي مقابله با کودتا نبود چون دولت دکتر مصدق حتي تا روز بعد همچنان با لاقيدي به خطر حتمي کودتا مي نگريست و درصدد مقابله با آن نبود.
شنبه؛ 24 مرداد
«... به ايشان [سرتيپ رياحي] گفتم: اگر اتفاقي روي دهد مسئوليت آن متوجه شخص شما خواهد بود که پيش بيني لازم را در کار دفاع ازخانه من نکرده ايد. و براي اينکه ايشان را به مسئوليتي که داشتند متوجه کنم از ايشان نوشته اي گرفتم که در آن ذکر نموديد که هرگونه اتفاقي رخ دهد بواسطه عدم دقت در کار بوده و مسؤول پيش آمد منم. اين نوشته را گرفتم و نگه داشتم.» (401)
ساعت 10 شب عمليات کودتا با سخنراني سرهنگ نعمت الله نصيري در کاخ سعد آباد و پادگان باغشاه که محل تجمع يگانهاي گارد جاويدان بود، آغاز شد. اين نيروها از 24 ساعت قبل در حالت آماده باش به سر مي بردند. سرگرد فولادوند رئيس ستاد گارد جاويدان با رؤيت حالت آماده باش يگانها مراتب را به اطلاع نخست وزير مي رساند و دکتر مصدق را از خطر کودتا مطلع مي سازد. سرهنگ نصيري خود براي اطلاع فرمان عزل نخست وزير عازم منزل دکتر مصدق مي شود وگويا حزب توده نيز در همين زمان (ساعت 10/30 شب) بار ديگر نخست وزير را از خطر کودتا آگاه مي سازد، ضمن آنکه نام فرماندهان ومأموريت آنها را نيز مفصلاً بيان مي دارد.
با وجود اين حجم انبوه از هشدارهاي مکرر و با وجود حکومت نظامي منع عبور و مرور، واحدهاي کودتاگران از ساعت 10 شب آزادانه درخيابانها رفت و آمد مي کردند، از سوي نخست وزيرو وزير دفاع ملي فرماني دال برآماده باش صادر نشده بود و فرمانده هاي تيپهاي پادگان تهران در مقرهاي خود حاضر نبودند. يگانهاي رزمي هم در حالت «آزادباش» به سر مي بردند. (402) ستاد نيز عملاً اقدامي براي ممانعت از وقوع کودتا ترتيب نداده بود ولي سرتيپ رياحي مدعي است طرحهايي را براي مقابله با کودتا داشته است و مي گويد اقدامات دفاعي صورت گرفته از سوي ستاد ارتش به ابتکار رئيس ستاد بوده و نخست وزير در اين مورد همفکري با وي نداشته است. (403) به هر صورت آنچه مهم است اين است که پس ازشروع عمليات کودتا و غافلگير شدن دولت سرتيپ رياحي توانست به ابتکار خود تا قبل از نيمه شب واحدهايي از سربازان را در مناطق راهبردي و حساس شهر که ممکن بود مورد حمله کودتاگران قرار گيرند مستقر کند. (404)
ساعت 11 شب سرتيپ رياحي، معاون خود سرتيپ کياني را براي بازديد از واحدهاي گارد شاهنشاهي به پادگان باغشاه اعزام کرد. ولي سرتيپ کياني و همراهانش در باغشاه توسط سرهنگ نصيري بازداشت شدند.رئيس ستاد همچنين به سرهنگ اشراقي فرمانده تيپ يکم زرهي دستور داده بود که تيپ را در ساعت 11 به حالت آماده باش درآورد. (405)
قبل از ساعت 11 سيمهاي تلفن منزل دکتر فاطمي وساير کساني که مطابق برنامه مي بايست توقيف شوند قطع شد. خطوط ارتباطي ميان ستاد ارتش و پادگان باغشاه نيز توسط کودتاگران قطع گرديد. حوالي ساعت 11/30 جمعي از نظاميان به منزل دکتر فاطمي يورش برده و او را دستگير کردند. ساعت 11/40 کودتاگران به منزلي در شميران که سرتيپ رياحي، مهندس زيرکزاده و مهندس حق شناس در آن زندگي مي کردند حمله ور شدند ولي از توقيف سرتيپ رياحي که از مدتي قبل در ستاد ارتش مستقر شده بود بازماندند. بازداشت شدگان به کاخ سعدآباد منتقل شدند.
از سوي ديگر ساعت 11/40 سرگرد اسکندر آزموده به همراه دو کاميون سرباز در مرکز تلفن خانه بازار پياده شده و آنجا را به منظور قطع ارتباط تهران با جهان خارج به اشغال درآورد و با تهديد کارکنان را واداشت تا فيوز دستگاه مرکزي را خارج کنند.
يکشنبه؛ 25 مرداد
«ساعت يک بعد از نصف شب 25 مرداد 1332 دستخط مبارک به اينجانب رسيد.
دکتر مصدق» (407)
رئيس ستاد ارتش که از تأخير سرتيپ کياني نگران شده بود به سرهنگ عزت الله ممتاز فرمانده تيپ دوم کوهستاني و سرهنگ شاهرخي فرمانده تيپ يکم زرهي مأموريت داد که براي کسب اطلاع و سرکشي به پادگان باغشاه بروند. از سوي ديگر سرتيپ رياحي دراين حوالي سرهنگ پارسا از تيپ يکم کوهستاني، سرهنگ اشرفي فرماندار نظامي و افسر فرمانده تيپ سوم کوهستاني را به حال آماده باش درآورد. (408)
سرهنگ ممتاز در راه رفتن به باغشاه در خيابان، سرهنگ نصيري و انبوه نيروهاي همراه او را مي بيند، لذا براي بررسي اوضاع توقف مي نمايد. سرهنگ ممتاز حضور شبانه سرهنگ نصيري را در مقابل منزل دکتر مصدق مشکوک ارزيابي نموده و پس از گفتگوي مختصري او را تحت نظر مي گيرد و از منزل دکتر مصدق با سرتيپ رياحي تماس گرفته و ماوقع را تشريح مي کند. رئيس ستاد دستور مي دهد سرهنگ نصيري را تحت الحفظ به ستاد ارتش اعزام کنند. حوالي ساعت 2 بامداد سرهنگ نصيري در ستاد ارتش حاضر بود. به دستور سرتيپ رياحي، سرهنگ نصيري بازداشت گرديد. نيم ساعت بعد سرتيپ کياني معاون رئيس ستاد که از چنگ گارد شاهنشاهي آزاد شده بود، به دستور سرتيپ رياحي مأموريت يافت به همراه سرهنگ سررشته و سرهنگ اشرفي گارد را خلع سلاح کنند. ضمناً رئيس ستاد دستورداد سربازان گارد در باغشاه محبوس شوند. ولي افسران گارد را بي تقصير قلمداد نموده و آزاد گذاشت.
ساعت 2/30 بامداد سرگرد آزموده که براي کسب اطلاع از عملکردسرهنگ نصيري به نقطه ديگري از شهر رفته بود پس از وقوف بر دستگير شدن سرهنگ نصيري به مرکز تلفنخانه بازار مراجعت نموده و به سربازان دستور مي دهد، کليه وسايل مأخوذه را به کارکنان تحويل دهند و به طرف پادگان باغشاه حرکت کنند. در همين ساعت (2/30) شکست کودتا مسجل شده و سران کودتا واحدهاي خود رامتقاعد کردند که از اين پس اقدامي صورت ندهند.
بعد از اين سرهنگ فرزانگان و سرلشگر باتمانقليچ که به جاي سرلشکر وثوق به عنوان رئيس ستاد ارتش دولت زاهدي برگزيده شده بود براي بازديد از شهر وارد تهران شدند که منجر به توقيف سرلشکر باتمانقليچ رئيس ستاد دولت کودتا گرديد.
حدود ساعت 5 صبح بامداد دکتر فاطمي، مهندس حق شناس و مهندس زيرکزاده توسط سرتيپ کياني که به سعدآباد رفته بود، آزاد شدند. ساعت 5/45 بامداد راديو خبر کودتاي نافرجام را طنين انداز کرد. خبر شکست کودتا توسط راديو به شاه نيز رسيد. ارنست پرون هم به وسيله بي سيم مخصوص خبر دستگيري سرهنگ نصيري را به اطلاع او رساند. شاه که از مدتها قبل ازچنين پيشامدي واهمه داشت، با سرعت و وحشت هرچه تمامتر به همراه همسرش و دو تن همراه سوار هواپيماي اختصاصي شد تا عازم بغداد شود. شدت شتاب شاه به حدي بود که حتي جوراب هم نپوشيده بود.
در اين اثنا خبر پرواز شاه به دکتر مصدق اطلاع داده شد و از وي در اين خصوص کسب تکليف شد. سروان ايرج داورپناه که يکي از افسران مستقر در منزل دکتر مصدق بود، در مقام بيان اين رخداد مهم وحساس مي گويد:
«ساعت 6 صبح 25 مرداد، سرتيپ سپه پور فرمانده نيروي هوايي به مصدق تلقن زد و با صداي هيجان زده اي گفت: به قرار اطلاع، شاه به اتفاق ثريا و آتاباي و سرگرد خاتم از کلاردشت پرواز کرده است. چه دستور مي فرمائيد هواپيما را مجبور به فرود کنيم يا در آسمان سرنگون کنيم؟
... وقتي حرفهاي سرتيپ سپه پور تمام شد ومنتظر دستور دکتر مصدق بود چند لحظه اي به سکوت گذشت دکتر مصدق گفت«بگذاريد برود» ايکاش (مصدق) چنين دستوري نمي داد...» (409)
از ديگر سو در ساعت 6 بامداد دکتر مصدق با اعضاي کابينه اش جلسه اي فوق العاده تشکيل داد تا گزارشات مختلف راجع به اوضاع را دريافت دارد و براي تقويت نيروهاي امنيتي در ساختمانهاي دولتي و نقاط حياتي اقدام شود. دکتر مصدق در اين جلسه از فرمان عزل خود سخن به ميان نياورد وگويا همين شيوه در ساير روزها 25 الي28 مرداد برقرار بوده است. لطفي وزير دادگستري دولت دکتر مصدق در دادگاه نظامي در اين باره گفت:
«به کلي صحبت از فرمان به تصريح يا به انشا يا به تلويح از ناحيه آقاي دکتر مصدق با ما نشد که من تکليف خود را بفهمم»(410)
دکتر مصدق در دادگاه نظامي در خصوص نپذيرفتن فرمان عزل وعدم افشاي آن گفت: «هنوز مجلس بود و با رفراندوم منحل نشده بود لذا باورنمي کردم که شاه بر خلاف قانون اساسي فرمان عزل بدهد.» (411)
اولاً که آقاي نخست وزير زماني ادعا مي کرد «کسي جرأت عزل او را ندارد» حال چگونه به جاي اعتقاد به «ترسو» بودن شاه به «قانونمند بودن» او معتقد شده است ثانياً مجلسي که بيش از 50 کرسي آن را خالي گذاشته اند و همين تعداد را هم مجبور به استعفا کرده اند، عملاً منحل شده است و نيازي به همه پرسي ندارد.
ساعت 7 صبح اعلاميه دولت در توضيح عمليات کودتاي نافرجام از راديو منتشر شد. بيانيه با شرح وقايع کودتا از ساعت 11/40 شامگاه 24 مرداد تا صبح روز 25 مرداد پرداخته و در پايان خاطر نشان شد:
«... در حال حاضر دولت کاملا بر اوضاع مسلط است و عده اي از افراد خائن و خاطي را توقيف نموده و قريباً به مکافات اقدامات ضد ملي خود خواهند رسيد. در اين جريان عده اي از افسران شرافتمند، با کمال شجاعت و علاقه مندي وظايف خود را انجام داده و مانع اجراي نقشه کودتا شدند که اسامي آنها در موقع خود به استحضار عموم خواهد رسيد.» (412)
به دستور دکتر مصدق ابوالقاسم اميني کفيل وزارت دربار، سليمان بهبودي، رحيم هيراد و ارنست پرون جاسوس انگليسي که ظاهراً تابعيت سوئيس را داشت، بازداشت شدند. کاخهاي سلطنتي نيز در همان ساعت آغازين روز مهروموم شدند. از سوي ديگر پس از شکست کودتا جمع زيادي از عاملين کودتا نيز بازداشت شده بودند و دکتر مصدق تصميم گرفته بود آنها را در دادگاه نظامي محاکمه کند. (413)
ساعت 10/30 صبح هواپيماي حامل شاه و همسرش در فرودگاه بغداد به زمين نشست. جمعيت کثيري در فرودگاه اجتماع کرده بودند و منتظر مراجعت ملک فيصل پادشاه جوان عراق از اردن بودند. شاه و همراهانش در گوشه اي از فرودگاه در بلاتکليفي به سر مي بردند تا اينکه رئيس تشريفات وزارت خارجه عراق بر حسب کنجکاوي به طرف هواپيما آمده و شاه را با وضعي پريشان ديد. او که شاه را مي شناخت، حاکم فراري وهمراهانش را به جايگاه مخصوص هدايت کرد. پس از اين شاه در ديدار سيد خليل کنعان وزير خارجه عراق براي چند روز تقاضاي پناهندگي کرد و خواست اين چند روز را در هتل بگذراند. ولي شاه و همراهانش از سوي دولت عراق و شخص نوري سعيد (نخست وزير) به عنوان ميهمان رسمي دولت پذيرفته شدند و در قصر ابيض از آنان پذيرايي شد. بعدازظهر نيز سفراي انگليس و آمريکا به ديدار شاه رفتند. همچنين حاکم فراري شام را ميهمان ملک فيصل بود.
از ميان روزنامه هاي صبح، کيهان براي اولين بار از فرمان انتصاب سرلشکر زاهدي به سمت نخست وزيري سخن به ميان آورد. از سوي ديگر حزب توده تجمعاتي را در نقاط مختلف تهران ترتيب داده بود و سخنرانان به مناسبات کودتاي نافرجام مشغول ايراد نطبق بودند. دستجات کوچکتري نيز در حمايت از دکتر مصدق به خيابانها آمده بودند ساعت 10 صبح هواداران دکتر مصدق در مقابل منزل او اجتماع کرده و به ابراز احساسات براي وي پرداختند. سيد محمود نريمان براي جمعيت سخنراني کرد. پس از او دکتر صديقي به نيابت از دکتر مصدق از جمعيت تشکر کرد و ازآنان خواست متفرق شوند. در اين ميان تحرکات وتظاهرات هائي نيز عليه شاه صورت مي گرفت. در اهواز مردم پس از شنيدن خبر کودتا، بازار را بسته و به تظاهرات عليه کودتاگران پرداختند. در تبريز هم مردم مجسمه شاه را به زير کشيدند.
پس از شکست موج اول، کودتاگران درصدد برآمدند تا خبر انتصاب زاهدي از سوي شاه را در ابعاد گسترده داخلي و خارجي منعکس کنند. ابتدا به خبرگزاري آسوشيتدپرس خبري را مخابره کردند مبني بر اينکه رهبران کودتا فرمان برکناري دکتر مصدق و انتصاب سرلشکرزاهدي به جاي او را در دست دارند. (414) سپس در ساعت 11 صبح دو خبرنگار روزنامه نيويورک تايمز به مخفيگاه اردشير زاهدي هدايت شدند. زاهدي پسر راجع به انتصاب پدرش سخن گفته و فرمان انتصاب را به آنها نشان داد. ضمن آنکه نسخه هاي تکثير شده اي از فرمان در اختيار خبرنگاران قرار گرفت. سرلشکر زاهدي نيز به وسيله کيم روزولت به مخفيگاه مطمئن تري در نزديکي مقر ايستگاه سيا منتقل گرديد و در زيرزمين پنهان شد. از سويي ديگر مقارن ظهر دکتر مصدق راساً فرمان انحلال مجلس را صادر کرد و براي چندمين بار سخن از اصلاح قانون انتخابات بر زبان راند. در اين زمان قريب به 26 سال از اولين مرتبه اي که دکتر مصدق نواي اصلاح قانون انتخابات را سرداد مي گذشت (415) ولي گويا در سه دوره عضويت در مجالس ششم، چهاردهم و شانزدهم و قريب به دو سال و نيم زمامداري که يکي ازشعارهايش همين اصلاح قانون انتخابات بود فرصت کافي براي عملي کردن شعار خود نيافته بود. وي در اين وانفساي کودتا بار ديگرشعار اصلاح قانون انتخابات را مطرح کرد ولي موج دوم کودتا، او و شعارهاي عمل نشده و پايمال شده اش را با خود برد.
ساعت 2 بعدازظهر دکتر فاطمي يک کنفرانس مطبوعاتي ترتيب داده و به تشريح وقايع موج اول کودتا پرداخت دکتر فاطمي همچنين در سر مقاله روزنامه باختر امروز شديداً به دربار و شاه فراري حمله کرد. اين سرمقاله که در ساعت 5/35 به طور کامل از راديو قرائت شد بدين شرح است:
«... من در طول دوازده سال اخير هرگز به آستان اين جوان خوش خط و خال که مثل مار افسرده موقع ضعف و جين سردرهم مي کشد ودر فرصت مناسب نيش جانگزاي خود را مي زند سر فرود نياورده ام و اين آخرين دفعه هم که به ابتکار خودش نشان همايون به من داد هرگز نشان اهدايي او را بر سينه نزدم (416) زيرا مي دانستم که اين «همايون» از قماش همان «همايونهائي» است که پنجاه شصت (راجه) نظير او را انگليس در موقع اشغال هند در خاک وسيع آن کشور ايجاد کرده اند. اين دربار دشمن همه آزادمردان، وطن پرستان و خصم مبارزين راه استقلال و آزادي است.
... يکي نيست از او بپرسد ديگر شما و فاميل شما از اين يک مشت پابرهنه و لختي که بيست سال پدرت آنها را به نفت جنوب زير نظر مستقيم فروخت و براي چهل سال بعد از خود نيز قرارداد 1933 را باقي گذاشته چه مي خواهيد؟
... پدر شما يکمرتبه بدستياري «آيرنسيد» کلنل انگليسي به روي هموطنان خود شمشير کشيد و عاقبت در منتهاي نکبت در گوشه «ژوهانسبورگ» چشم برهم گذاشت او از اين جنايت چه چيزي ديد که امروز شما از روي نقشه فرستاده هاي سفارت انگليس بغداد و ايادي جيره خوار همان راه نکبت بار و ملعنت آميز را از نو مي پيمائيد!؟...» (417)
در اين هنگام (بعدازظهر) تجمع گسترده اي با حضور دهها هزار نفر از مردم در ميدان بهارستان تشکيل شد. در اين تجمع براي اولين بار شعارهايي عليه شاه و دربار پهلوي سرداده شد. مردم فرياد مي زدند: «مرگ بر شاه خائن»، «نابود باد بساط ننگين دربار پهلوي»، «ما شاه نمي خواهيم»، «شاه بايد محاکمه شود در اين تجمع خبر فرار شاه به بغداد در ابعاد وسيع منتشر گرديد. در اين اجتماع عظيم که توده ايها نيز در آن شرکت داشتند، دکتر فاطمي، دکتر شايگان، مهندس زيرکزاده و مهندس رضوي حملات سنگيني را عليه دربار و شاه ترتيب دادند. مهندس زيرکزاده يک گام فراتر گذارده و از دولت خواست تا شاه را مستعفي اعلام نموده و شوراي سلطنت تشکيل دهد. (418) در پايان قطعنامه اي در سه ماده به شرح ذيل قرائت شد:
«ما، شرکت کنندگان در ميتينگ روز يکشنبه 32/5/25 ميدان بهارستان به پيروي از افکار ملت ايران مواد زير را تصويب مي نماييم:
1-چون کودتاي خيانتکارانه نيمه شب 32/5/25 به دستور بيگانگان براي سقوط حکومت ملي دکتر مصدق و از بين بردن نهضت مقدس ملت ايران بوجود آمده، از دولت دکتر مصدق مي خواهيم تا هر چه زودتر مسببين و محرکين را به شديدترين مجازات محکوم نمايند.
2- از دولت مصراً خواهانيم هر چه زودتر به تشکيل محکمه ملي اقدام وخيانتکاران به نهضت ملي ايران را مجازات نمايند.
3- چون شاه فراري است از دولت ملي دکتر مصدق مي خواهيم که به فوريت به تشکيل شوراي سلطنتي اقدام و با نهايت قوت و قدرت به تکاليف قانوني خود قيام نمايد.» (419)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پينوشتها:
365- اسرار کودتا، اسناد محرمانه CIA درباره عمليات سرنگوني دکتر مصدق ترجمه دکتر حميد احمدي، نشر ني، چاپ اول 1379، ص 30. لازم به ذکر است که در اسناد منتشره توسط سيا بنا به عللي نامفهوم منتشر کنندگان اسناد کودتا از درج نام برخي عاملين کودتا امتناع ورزيده اند لذا مترجمين اين اسناد با توجه به شواهد و مدارکي تعدادي از اين اسامي را بازسازي نموده اند.
366- Walter Bedell smith
367- Roger Goiran
368- آمريکا و تحولات ايران (اسناد و مدارک آزاد شده دولت ايالات متحده درباره جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران) زير نظرصادق خرازي، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول 1380، ص 183.
369- اسرار کودتا، ص 14.
370- Donald N. Wilber
371- Matthew Darbyshire Norman
372- آمريکا و تحولات ايران، ص 184. آژاکس (Ajax) در اساطير يوناني نام يکي از پهلوانان شجاع و قدرتمند است که با تروي (Troy) مبارزه کرد.
373- اسرار کودتا، ص 39.
374- سرهنگ شوارتزکوف در سالهاي دهه بيست سمت مستشار نظامي آمريکا در ژاندارمري را داشت. در آن زمان شوارتزکوف اعتماد شاه را جلب کرده بود.
375- Stephen Johnson Meade
376- آمريکا و تحولات ايران، ص 194.
377- جامي، ن، گذشته چراغ راه آينده است، ص 673.
378- جامي، ن، گذشته چراغ راه آينده است، ص 673.
379- اسرار کودتا، ص 50.
380- آمريکا و تحولات ايران، ص 195.
381- آمريکا و تحولات ايران، ص 195.
382- سرهنگ شوارتزکوف روز 4 مرداد وارد تهران شد طراحان کودتا مسير لندن، تهران، مصر، پاکستان را براي سفر «جهانگردي» او در نظر گرفته بودند تا توقف او در تهران جلب توجه نکند. ضمن آنکه شوارتزکوف در بدو ورود، هدف خود از سفر به تهران را «ديدار از دوستان قديم» عنوان کرد.
383- کودتا در کودتا، کرميت روزولت، انتشارات جاما، ص 160.
384- اسرار کودتا، ص 57.
385- مصدق، نفت، کودتا، ترجمه و تأليف محمود تفضلي، انتشارات اميرکبير، چاپ اول 1358، ص 96.
386- روزولت، کرميت، کودتا در کودتا، صص 8-167.
387- همان، ص 173.
388- جامي، ن، گذشته چراغ راه آينده است، ص 674.
389- نجاتي، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت، ص 393.
390- آمريکا و تحولات ايران، ص 200.
391- جامي، ن، گذشته چراغ راه آينده است، ص 675.
392- گفته مي شود متن فرمانها توسط رحيم هيراد رئيس دفتر مخصوص شاه به رشته تحرير درآمدند، دکتر مصدق نيز معتقد است فرامين سفيد مهر بوده اند يعني ابتدا امضا شده بودند بعد متن عزل و نصب درآنها نگاشته شد، سرهنگ نصيري نيز اين مطلب را تأييد کرده است. در واقع فرامين حمل شده توسط سرهنگ نصيري اسنادي نانوشته بودند که متن آنها بعداً به رشته تحرير درآمد.
393- جامي، ن، گذشته چراغ راه آينده است، ص 675.
394- آمريکا و تحولات ايران ص 201.
395- ذبيح، پروفسور سپهر، ايران در دوره دکتر مصدق، ص 182.
396- افشار، ايرج، خاطرات و تألمات مصدق، ص 237.
397- جامي، ن، گذشته چراغ راه آينده است، صص 6-675.
398- کاتوزيان، همايون، مصدق و نبرد قدرت در ايران، ص 207.
399- بزرگمهر، جليل، مصدق در محکمه نظامي، ص 25.
400- اسرار کودتا، ص 63.
401- بزرگمهر، جليل، مصدق در محکمه نظامي، ص 26.
402- نجاتي سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت، ص 396.
403- سرتيپ تقي رياحي مي گويد از عصر 24 مرداد از وقوع کودتا مطلع بوده و به شرح ذيل آماده مقابله با کودتاگران بوده است: «... ستاد ارتش در چهار رده متوالي طرحهايي براي جلوگيري از بي نظمي هاي شهر داشته است اولاً: فرماندار نظامي سرهنگ حسينقلي اشرفي که خود فرمانده تيپ يکم بود واحدهايي از تيپ خود را هميشه در حالت آماده باش نگاه مي داشت ثانياً: در صورت لزوم شهرباني قسمتي از افراد خود را در اختيار او مي گذاشت ثالثاً: واحدهاي موتوريزه در باغشاه در صورت لزوم تحت فرماندهي فرماندار نظامي قرار مي گرفت. در مرحله چهارم به دستور رئيس ستاد ارتش واحدهاي زرهي، مخصوصاً تيپ 2 زرهي به فرماندهي سرهنگ شاهرخ ممکن بود وارد عمل شود... ضمناً بدانيد شب 24 مرداد مصدق به من تلفن نکرد» يعني اقدامات پيشگيرانه ستاد ارتش با ابتکار رئيس ستاد بوده و دکتر مصدق نقشي در اين خصوص نداشته است، همان، ص 500.
404- اسرار کودتا، ص 64.
405- همان.
406- سرهنگ دفتري غير از سرتيپ محمددفتري است که در 15 بهمن 1327 به آيت الله کاشاني جسارت کرد. لکن اين دو قسمت خويشي با هم دارند.
407- بزرگمهر، جليل، مصدق در محکمه نظامي، ص 68.
408- آمريکا و تحولات ايراني، ص 203.
409- جوانشير، ف.م، تجربه 28 مرداد، شرکت سهامي خاص انتشارات توده، چاپ اول 1359، صص 3-282.
410- بزرگمهر، جليل، مصدق در محکمه نظامي، ص 9.
411- همان، ص 92.
412- نجاتي، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملي شدن صنعت نفت، ص 405.
413- فهرست اسامي دستگيرشدگان عبارت بودند از: سرهنگ نوذري؛ فرمانده تيپ دوم زرهي، سرهنگ زند کريمي؛ رئيس ستاد تيپ دوم کوهستاني، فرمانده پولاددژ از پليس، سرهنگ نعمت الله نصيري؛ فرمانده گارد شاهنشاهي، سرهنگ دوم اسکندر آزموده؛ فرمانده هنگ تيپ دوم کوهستاني، سرهنگ پرورش؛ رئيس باشگاه افسران، ستوان رياحي، سرلشکر بازنشسته نادر باتمانقليچ، سرهنگ هادي کسرايي؛ فرمانده گارد شاهنشاهي در رامسر، سرلشکر بازنشسته شيباني، سرهنگ دوم حميدي؛ نايب رئيس بخش گذرنامه شهرباني، سرهنگ منصورپور؛ رهبر اسکادران (سواره نظام)، سرهنگ روحاني؛ رئيس ستاد تيپ سوم کوهستاني، سروان بلاري، گروهبان يکم نراقي، سروان شقاقي، سروان سليمي، گروهبان يکم اسکندري، گروهبان يکم جعفريان، آقاي اشتري، محمد جهانداري و گروهبان يکم روحاني.
414- آمريکا و تحولات ايران، ص 206.
415- اولين باري که دکتر مصدق از اصلاح قانون انتخابات دم زد هنگام نمايندگان مجلس ششم و در سال 1306 ش و يا قبل از آن بوده است.
416- در ارديبهشت 1331 شاه نشان درجه يک همايون را به دکتر فاطمي اعطا نموده بود.
417- روزنامه باختر امروز، شماره 1172، مورخ 25 مرداد 1332.
418- روزنامه باختر امروز، شماره 1173، دوشنبه 26 مرداد 1332.
419- مکي، حسين، کودتاي 28 مرداد 1332 و رويدادهاي متعاقب آن، ص 454.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهدوی،منصور،نیمه پنهان(22)دکترمصدق،انتشارات کیهان،1387
ادامه دارد...
/ج