تربيت ديني در اسلام و مسحيت(4)

در تربيت ديني در اسلام، وظيفه ي معلم آن است که در پرتو تربيت چنان زمينه اي را فراهم سازد که شاگردان، دانش و معرفت کافي و کامل در مورد ارزش هاي ديني به دست آورند؛ چنان معرفت و بينشي که از علمي سطحي و ظاهري به مراتب فراتر باشد و به آگاهي جامع و ژرف و در واقع به بصيرتي مؤثر در آن ها تبديل گردد، به گونه اي
شنبه، 22 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربيت ديني در اسلام و مسحيت(4)

تربيت ديني در اسلام و مسحيت(4)
تربيت ديني در اسلام و مسحيت(4)


 

نويسنده: سيدحميدرضا علوي*




 

ارزش هاي ديني
 

در تربيت ديني در اسلام، وظيفه ي معلم آن است که در پرتو تربيت چنان زمينه اي را فراهم سازد که شاگردان، دانش و معرفت کافي و کامل در مورد ارزش هاي ديني به دست آورند؛ چنان معرفت و بينشي که از علمي سطحي و ظاهري به مراتب فراتر باشد و به آگاهي جامع و ژرف و در واقع به بصيرتي مؤثر در آن ها تبديل گردد، به گونه اي که مقدمه ي بهبود نگرشي استوار و صحيح را نسبت به آن ارزش ها در انسان ها و يا شاگردان فراهم سازد؛ به طوري که حقيقتاً آنان چنان ارزش هايي را خوب و ارزشمند بدانند و به آن ها علاقه مند و معتقد شوند. آن گاه با ايجاد چنين نگرشي در آنان، مقدمه ي تغييرات لازم رفتاري در شاگردان ايجاد خواهد شد و آن ها تلاش خواهند کرد کاري کنند که تحت نظارت و راهنمايي معلم و مربي، آن ارزش ها را در رفتارشان اجرا کنند و عامل به ارزش هاي ديني گردند و تجسم و تبلوري از ارزش هاي سازمان يافته در شخصيتشان شوند و در واقع، مظهر آن ارزش ها گردند. در اين حالت، ملاحظه مي شود که ايمان و اعتقاد به ارزش ها، مسبوق به بينش و معرفت کامل، و بعد از آن ايمان و اعتقادي استوار مي طلبد. (1)
پنج نکته در خصوص تعليم و تربيت از ديدگاه مسيحيت، مورد توافق است: تعليم و تربيت ارزش ها عمدي و هدف دار است، مسدود نيست و باز است. در چنين نوع تعليم و تربيتي، معلمان نقش تسهيل گر آموزش ارزش ها را ايفا مي نمايند. همچنين معلمان تنظيم کنندگان محيط هاي مطلوب يادگيري هستند، و «نظريه» حائز اهميت فراوان است. (2) فهرست ارزش هايي که در حوزه ي ديني در تربيت اخلاقي قرار مي گيرند عبارت اند از: عدالت، انصاف، تعاون و همياري، مسئوليت پذيري، حُسن تصميم گيري و ساير ارزش هاي ابزاري، ايمان، اميد، عشق به خدا و همسايگان و خود. عشق به خدا دلالت بر ارزش هايي غايي دارد. عشق به خود متضمن ارزش هاي شخصي و ارزش هايي مبتني بر شايستگي هاي فردي است. آموزش و تدريس ايمان، اميد و عشق، بدون آموزش و تدريس ارزش امکان پذير نيست. ممکن است فردي بتواند «درباره ي» دين آموزش دهد، بدون آنکه ارزش ها را تدريس کند؛ اما متخصصان و مربيان تربيت ديني به آن تمايل دارند که دين را به منزله ي ايماني پويا و زنده آموزش دهند و تدريس کنند. لذا آنان بايد ارزش ها را درس دهند. (3)
حقايق دين بايد به گونه اي تدريس شوند که خود را در عمل نشان دهند. نه تنها بايد به بچه ها گفته شود که نماز چيست، بلکه بايد به آنان آموخته شود که نماز بخوانند. نه فقط بايد به آنان گفته شود که گناه چيست، و اينکه فرامين الهي کدام اند، بلکه بايد به آنان آموخته شود که از گناه اجتناب کنند و فرامين الهي را پاس دارند. هدف چنين آموزش و تدريسي آن است که بيشتر يک مسيحي تربيت کند، که در اعمال و رفتار روزانه اش عامل دستورها و ايمان ديني باشد. (4) اصولاً دين دار يا متدين بودن، يعني آنکه الگوهاي رفتاري به خصوصي را داشتن. احتمالاً افراد متدين از چنين نگرش هايي به واسطه ي آنکه آن ها را فرا گرفته اند برخوردارند. آنان نگرش هاي مذکور را در نتيجه ي تجارب ويژه، از جمله تجارب مردم ديگر، در خود رشد و توسعه داده اند. (5) از اين رو شاگردان بايد از معلمانشان به منزله ي الگو و سرمشقي خوب و ناب پيروي کنند: «براي شاگردان کافي است که نظير معلمانشان باشند و براي خدمتکاران که نظير اربابشان». (6) همچنين براي شنوندگان و شاگردان ضروري است که مطابق با امور خوبي که مي گويند و مي شنوند عمل کنند: «منحصراً به عبارات گوش نکنيد، که خود را فريفته ايد. به آنچه (از امور خوب) گفته مي شود عمل کنيد». (7) «من تلاش مي کنم ايمانم را از طريق آنچه عمل مي کنم، به شما نشان دهم». (8) به همين ترتيب، در موارد متعدد ديگر در انجيل، به اين حقيقت اشاره شده است. (9)
مسيحي متعهد، فردي است که هم قضاوت هاي صحيح اخلاقي دارد و هم عملاً پايبند اعمال مهم ديني است. (10) از موارد گوناگون در انجيل نيز مي توان استنباط کرد که وظيفه ي معلم هدايت شاگردان به راه راست، (11) راه درست (12) و کسب رضاي الهي (13) است. در چنين تعليم و تربيتي، مي توان يادگيري را فعاليتي ديني در نظر گرفت.
بايد يادگيري، تخصص و پژوهش را خود مسيحيان به منزله ي اموري واجد ارزش و فضيلت فراوان و تجلي عشق به خدا و معنويت لحاظ کنند. فراگير نيز بنده اي است که تسليم حقيقت است و لذا بايد مراتب بالاي چنين تسليم بودني را در عمل نشان دهد. (14) تدريس و يادگيري مبتني بر عواطف و علايق، واجد اهميتي فراوان است. عشق به حقيقت، زيبايي و ارتباط متقابل، همان انرژي انساني که ما را از لحاظ عواطف و بخشش به يکديگر پيوند مي دهد؛ عشق نامحدودي که هيچ گونه پاداشي نمي طلبد. زماني که از امري لذت مي بريم، در مورد آن بهتر انجام وظيفه مي کنيم. اين محبت و دوستي که موضوع درسي را با معلم پيوند مي دهد، محبتي مبتني بر شريک کردن شاگردان در موضوعات درسي مورد اطلاع معلم است؛ محبتي که معلم را به سوي فهماندن مطالب به شاگردان سوق مي دهد. (15) معلمي که موضوع درسي را به خوبي مي داند، بايد آن را به گونه اي به شاگرد معرفي کند که قصد معرفي يک دوست صميمي را دارد. شاگردان بايد بدانند چرا معلم براي آن موضوع درسي ارزش قايل است، و اينکه چگونه آن موضوع، زندگي معلم را متحول و دگرگون کرده است. به همين ترتيب، معلم بايد شاگردان را دوستاني بالقوه در نظر گيرد. (16)
مقايسه ي موارد مذکور گوياي آن است که تربيت در اسلام و مسيحيت، تربيتي ارزشي و مبتني بر آموزش ارزش هاست. معلم در کلاس هاي درسي تربيت بدني، در هر لحظه، هم معلم است و هم مربي. به عبارت ديگر، نقش معلم آن است که به گونه اي تدريس کند که دانش آموزان آگاهي هاي جامع، ژرف، علاقه و انگيزه ي کافي در خصوص ارزش هاي ديني و اخلاقي به دست آورند، و در عين حال دو رفتار و عمل مزين به آن ارزش ها شوند؛ يعني آن ها را در عمل خود اجرا کنند. از سوي ديگر، اجرا و رفتاري کردن ارزش ها خواهد توانست شاگردان را قادر به فهم و دريافت افزون تر ارزش ها سازد.

نتيجه گيري
 

تربيت اسلامي و مسيحي بر به فعليت رساندن و پرورش همه ي استعدادهاي انسان و يا شاگرد تأکيد مي ورزند و همه ي جنبه هاي فردي و جمعي فرد را موردنظر قرار مي دهند و او را براي حضوري اثربخش در اجتماع آماده مي سازند. هرگز تربيت ديني در اسلام و مسيحيت، به تربيت رسمي کلاسيک خلاصه نمي شود، بلکه به همان ميزان و بلکه بيشتر، مي توان متربيان را با تربيتي غيررسمي تحت تأثير قرار داد. در هر دو نوع تربيت، لازم است به پرورش حيطه ي شناختي و عاطفي فرد توجه فراوان مبذول شود؛ و در اين صورت است که مي توان به اجراي امور مورد اعتقاد و ايمان وي در رفتارش اميد داشت. در چنين حالتي است که بايد احساس رضايت و خرسندي را به سبب چنين نگرش و رفتار ديني در فرد توقع داشت.
تربيت ديني در اسلام و مسيحيت مبتني بر پرورش حواس، عقل و قلب انسان است؛ بنابراين در روش ها و فنون تدريس و آموزش دين، بايد روش ها و فنوني را برگزيد که به پرورش اين ابزارهاي شناخت منتهي شوند. پس استفاده ي تلفيقي از اکثر روش هاي تدريس و به کار گرفتن فنون مربوط به هر روش حائز اهميت فراوان است. ضمن تأييد استفاده از روش تدريس «سخنراني»، و خصوصاً سخنراني بهبود يافته در موارد خاص آن، استفاده از روش هايي که از تلقين و تحميل مطالب ديني به شاگردان و متربيان احتراز نمايند و بلکه به جاي آن سبب شوند خود شاگرد فعال باشد و با تجربه ي خود و از طريق تفکر و تعقل، مطالب درسي را، تحت نظارت و راهنمايي معلمي آگاه، دل سوز، مهربان و صميمي، به طور کامل درک کند و علمي جامع و ژرف در مورد آن ها به دست آورد، مورد تأکيد ويژه است. به عبارت ديگر، بسيار مهم است که خود شاگرد و متربي در مورد صحت و اعتبار مفاهيم و موضوعات ديني متقاعد و مطمئن شود، نه آنکه معلم و مربي درصدد باشد فقط با گفته ي خود، وي را به چنين امري متقاعد سازد.
در طراحي محتواهاي درسي در اسلام و مسيحيت، بايد به گنجاندن مطالب سودمند، در حوزه هاي مرتبط با وجود انسان و خود افراد، جامعه و محيط و لذا به نوعي تاريخ و طبيعت توجه کافي داشت. فقط به کارگيري روش هاي تدريس و محتواهاي درسي مناسب، براي سوق دادن شاگردان به سوي اهداف اصيل تربيت ديني از ديدگاه اسلام و مسيحيت کافي نيست، بلکه بدين منظور کاملاً ضروري است شاگردان و متربيان، خود را از هرگونه آلودگي و گناه پاک سازند و شايستگي معنوي لازم براي دريافت حقيقي تربيت ديني کسب کنند.

پي‌نوشت‌ها:
 

* (استاد دانشگاه شهيد باهنر کرمان)
1. Alavi, H. R. (2006). Shared Religious Foundations of Education: Islam & Christianity, Ansariyan, Qom, P.119.
2. L. W, Barber, Teaching Christian Values, Religious education press, Birmingham.
3. Ibid.
4. Cronin, P. K. (1952). Teaching the Religious Lesson, Paternoster Publication LTD, London, P.17.
5. Astley, cited in: Astley, J. & L. J. Francis & C. Crowder. (1996). Theological Perspectives on Christian Formation, Grand Rapids. W. B. Erdman's publishing company, Michigan.
6. Matthew 10:25.
7. James 1:22.
8. James 2:19.
9. (از جمله ر.ک: 15:Exodus 4; 27:Corinthians 9; 15:Exodus 4; 13 & 17: James 3).
10. Peterson, M. L. (1986). Philosophy of Education, Leiester, England, P.94.
11. 1 samuel 12:23.
12. 1 King 6:36.
13. Thessalonions 4:1.1
14. Marsden,; cited in: Astley, J,. Francis, L., Sullivan, J. & Walker, A. (Eds). (2004). The Idea of a Christian University Paternoster press, UK. P.143.
15. Astley, J.; Francis, L.; Sullivan, J. & Walker, A. (Eds). (2004). The Idea of a Christian University, Paternoster press, Uk.
16. Palmer, cited in: Astley, J.; Francis, L.; Sullivan, J. & Walker, A. (Eds). (2004). The Idea of a Christian University Paternoster press, UK, P. 135.
 

منابع:
- نهج البلاغه، ترجمه ي محمد دشتي، قم، مؤسسه ي فرهنگي - تحقيقاتي اميرالمؤمنين (ع)، 1379.
- جعفري، محمدتقي، شناخت از ديدگاه علمي و از ديدگاه قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1360.
- الحکيمي، محمدرضا، محمد الحکيمي و علي الحکيمي، الحياة، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1370.
- دلشاد تهراني، مصطفي، سيري در تربيت اسلامي، تهران، مؤسسه ي نشر و تحقيقات ذکر، 1376.
- صانعي، سيدمهدي، پژوهشي در تعليم و تربيت اسلامي، مشهد، دانشگاه فردوسي مشهد، 1375.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، تفسيرالميزان، ترجمه ي محمدعلي گرامي قمي، تهران، بنياد علمي و فکري علامه طباطبايي، چ دهم، 1366.
- فايضي، علي و محسن آشتياني، مباني تربيت و اخلاق اسلامي، تهران، روحاني، 1375.
- قطب، محمد، روش تربيتي اسلام، ترجمه ي محمدمهدي جعفري، شيراز، دانشگاه شيراز، چ پنجم، 1375.
- مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، صدرا، چ بيست و نهم، 1376.
- Alavi, H. R., Shared Religious Foundation of Education: Islam & Christianity, Ansariyan, Qom, 2006.
- Astley, J., The Philosophy of Christian Religious Education, Birmingham, Religious education press, Alabama, 1994.
- Astley, J. & L. J. Francis & C. Crowder, Theological Perspectives on Christian Formation, Grand Rapids, W. B. Eerdmans publishing company, Michigan, 1996.
- Bailey, R., Teaching Values & Citizenship Across the Curriculum, Educating Children for the World Rutledge Flamer, Great Britain, 2005.
- Barber, L. W., Teaching Christian Values & Religious education press, Birmingham, Alabama, 1984.
- Cronin, P. K., Teaching the Religion Lesson, Paternoster Publication LTD, London, 1952.
- Freedman, D. N. & A. C. Myers, & A. B. Beck, Dictionary of the Bible, U. K. Willam B. Eerdmans Publishing Company, 2000.
- McMahon, J. T., Some Methods of Teaching Religious, Burns Oates & Washbourne LTD, London, 1928.
- Peterson, M. L., Philosophy of Education, Leicester, England, 1986.
- The Holy Bible, Today's New international Version, Hodder & Stoughton, London, 2005.
- Watson, B., The Effective Teaching of Religious Education, Longman, London and New York, 1993.
- Watson, B., The Effective Teaching of Rreligious Education, Longman, London and New York, 1993.
فصلنامه اسلام و پژوهش هاي تربيتي- 2




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما