يادگار امام، پژواك امام(2)
نويسنده:دكتر منوچهر اكبري
استقلال خواهي
روابط بين الملل
احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلي يكديگر
«حضرت امام (س) در عرصه سياست خارجي، ارتباط با ساير كشورها را مبتني بر احترام متقابل و عدم دخالت درامور داخلي يكديگر مي دانستند.»
يادگارامام اين اصل را كه شايد همة كشورها و حتي سازمانهاي بين المللي حقوق بشر و حتي متجاوزترين كشورها، در قوانين خود ازآن دم مي زنند، ولي درعمل بدان پايبند نيستند، اندكي مي شكافد، تفسير مي كند و نفي هر گونه سلطه سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي را برآيند اين اصول مي داند. جالب است كه امام در تحليل و قرائت اصول حاكم بر روابط بين الملل هم ايدئولوژي رااصل مي دانند. آنگونه كه يادگار امام تفسير مي كند، امام سلطه پذيري و سلطه گري را از جانب هر كشوري كه باشد، نفي مي كنند، اما براي ايدئولوژي اسلام قائل به مرز نيستند. ايشان معتقد بودندكه در عين پايبندي به اصل اول، به هيچ عنوان نبايد نسبت به سرنوشت ايدئولوژي اسلامي و سيار مسلمانان بي طرف بود. انتقال پيام اسلام را دخالت در امور داخلي كشورها نمي دانستند، زيرا بارها به اصل «انترناسيوناليسم اسلامي» اشاره مي كنند. امام صدور انقلاب را به معناي دخالت در ساير كشورها نمي دانند. يادگار امام در تحليل آراي امام به اختلاف ايشان با ملي گرايان داخلي هم اشاره دارد.آنچه ما از آن به عنوان صدور انقلاب نام مي بريم و از نظر امام يكي از اصول استراتژيك نظام و انقلاب است، ياري رساندن به ساير ملل جهان در راستاي دستيابي به آزادي است، ولي ملي گرايان با اين تلقي و تقسير و قرائت موافق نيستند. مذهبيون ليبرال معتقدند بايد از اين اصل فقط در محدوده و چهارچوب مرزهاي ايران(داخل ايران) دفاع كرد. نكته اساسي و محل اختلاف امام با آنها دقيقا در شكست چهارچوب داخلي است. امام به اصل جهانشمول مسلمين قائل بودند، ولي آنها فقط مسلمانان ايران را مخاطب اين اصل مي دانند.
امام به خوبي مي دانستند كه نمي توان نداي يك ميليارد مسلمان روي زمين ناديده گرفته و فقط به داخل ايران محدود شد. امام به جهان وطني اسلام معتقد بودند وآنها به ايران وطني محض. اي كاش آنها در همة زمينه ها به اصول داخلي پايبند بودند، در حالي كه وقتي بحث دموكراسي مي شود، به سازمانهاي بين المللي و حقوق بشر و حتي به آمريكا نيم نگاهي دارند، ولي وقتي بحث دخالت، تحريم، تحريك و ترفندهاي بيگانگان عليه ما مطرح مي شود، آنها موضع شفاف نمي گيرند. يادگار امام براي تبيين مواضع امام نمونه اي از پاسخ مسلمانان ايران به نداي هل من ناصر مسلمانان انقلابي فلسطين را متذكر مي شود و اعلام مي كند كه اين دفاع ما با هماهنگي و رضايت حضرت امام صورت گرفته است.
نمونة ديگر را بايد موضعگيري تاريخي ، انقلابي و صريح حضرت امام در برابر سلمان رشدي مرتد دانست. اينك كه متأسفانه امام عزيز و يادگارشان از ميان ما رخت بربسته اندو ليبرالها و ملي گراها از رونق ورمق افتاده اند، به عنوان شخص ثالث، مي توانيم موضع و نظر هر دو طرف را مرور وعوارض و پيامد هر نظر و انديشه را در ذهن خويش ترسيم كنيم و بپرسيم كدام مسلمان واقعي مي تواند نسبت به اهانتها و مسخره گرفتن شأن و مقام پيامبر رحمت و مكرمت حضرت رسول (ص) از سوي مرتدي چون سلمان رشدي بي طرف باشد؟! واقعا اگر امام در برابر او و جرياني كه اين عروسك خيمه شب بازي را كوك مي كرد، سكوت مي كردند، آنها سر جايشان مي نشستند وساير اركان و اصول مقدسات مسلمانان را به سخره نمي گرفتند؟ آيا آنها واقعا عقب نشيني مي كردند؟ ساده انگاري است اگر تصور كنيم سكوت ما يعني رعايت احترام به مقدسات. ساده لوحي است اگر حتي آنان را كه عرق اسلامي ندارند، باور كنند كه حركت امام در برابر سلمان رشدي و حاميان و مروجان و مدافعان انديشه ها و آراي شيطاني او، حركتي تند و غير اصولي بوده است. ناگفته پيداست كه استكبار وعوامل گوناگون آن، در هر جا كه مقاومت وپايمردي ديده اند، عقب نشيني كرده اند و هر جا با تساهل و تسامح روبرو شده اند، به تجاوز پيشروي خود ادامه داده اند. اگر چه متأسفانه مسلمانان جهان نتوانستند به خواست الهي امام عزيز در نابودي سلمان رشدي جامة عمل بپوشانند و زمين خدا را از لوث وجود ناپاكي چون او پاك كنند، اما همان ترس و خوف و اضطراب تا پايان عمر براي او و حاميانشان كافي است كه هر لحظه احساس كنند در تيررسي يك انقلابي مسلمان قرار خواهند گرفت، تا آنجا كه حتي از ساية خود هم بترسند. او بايد تا پايان عمر در پناه مخافظين ويژه رفت و آمد كند يا با تغيير چهره و نام و مشخصات شناسنامه اي، سفر وزندگي كند. حقيقتا بايد به روح امام (ره) درود فرستاد كه وقتي احساس تكليف مي كرد، رضاي خدا و حمايت از دين خدا را بر همه چيز ترجيح مي دادند. مردي كه حتي سالهاي پس از ارتحال هنوز حكم و فتوايش، سايه ترس را بر سر كفار و مرتدان انداخته است. بي ترديد براي فرداي امام ثواب اين فتوا اگر بيشتر از انقلاب نباشد، كمتر نيست. چه بسا علت اينكه برخي نتوانستند در ادامة راه با امام همراهي كنند، عدم شناخت موضع و قدرت و رسالت و تعهدي بود كه امام نسبت به دين خدا داشتند.
امام حتي عصاره و فلسفة نهضت اسلامي خود را در ايران انجام تكليف مي دانستند. همانگونه كه در تحليل نهضت و حركت حضرت امام حسين دركربلا هم امر به معروف و نهي از منكر و انجام به تكليف الهي را بيان مي فرمودند و تعبيري قريب به اين دارندكه ما موظف به انجام وظيفه و تكليفيم، چه كشته شويم و چه بكشيم. در جنگ هم به كرات بر اين اصل تأكيد مي فرمودند. امام به واقع در راستاي همان مأموريت الهي عمل مي كردند كه جغرافياي سياسي متداول ايران وحتي منطقه را به هم زد. از آنجا كه امام فقط براي امت ايران، امام نبودند، اكثرا مخاطب خود را مسلمانان جهان مي گرفتند. اگر مأموريت امام سقوط رژيم پهلوي و بركناري شاه بود، بايد 22 بهمن 1357 را پايان مأموريت خود تلقي مي كردند. اتفاقا امام وقتي مي ديدند كه اهداف و معنويات و آينده نهضت، همواره از سوي آنان كه در ايران منافعي داشتند تهديد مي شود، چهارچوب داخلي را مي شكستند.
امروز دفاع امام از صدور انقلاب كاملا قابل لمس است. برخي از نيروهاي مبارز، اما محدودنگر، در همان آغاز نهضت هم از طرح اصل صدور انقلاب، چندان خشنود نبودند. متأسفانه نسل دوم انقلاب از ترفند هاي مختلف بيگانگان با خبر نيستند و تعريف و بازگوئي آراي امام براي آنها، در ذهن و دلشان به باور و يقين تبديل نمي شوند. آنان وضعيت خفت بار قبل از انقلاب را هم نديده اند و طعم تلخ و گزندة تحقير ملت ايران را نچشيده اند و لذا نمي توانند برخي از موضعگيري هاي فعلي كشور را تحليل كنند. بپذيرند. البته ما پس از جنگ، در مجموع برنامة مناسب و مشخصي براي نسل دوم نداشتيم. از ديگر سو دشمن هم با تمام توان و امكانان سعي كرد از شرايط خاص پس از جنگ نهايت استفاده را ببرد. نوع استدلال يادگار امام در دفاع از مسلمانان جهان، قابل تعمق است. وي از موضع حضرت امام در اين باره چنين برداشتي دارد: «اگر مسلماني در فرانسه مورد ظلم واقع شد، مثل اين است كه بيخ گوشمان در ايران به يك نفر مسلمان ظلم شده باشد.»
يادگار امام با توجه به سخنان امام در بيان روابط دوستانه با ساير كشورها چنين مي گويد:
«ما با حفظ استقلال خود، با تمام كشورها روابط دوستانه خواهيم داشت. ملاك، ما هستيم، ملاك، آنها نيستند، ما با همة ملتها روابط دوستانه داريم. ما با هيچ ملتي دعوا نداريم. دعوائي اگر هست، بر سر دولتهاست. دولتها هم اگر با ما احترام آميز رفتار كنند، احترام مقابل خواهند ديد. ما با تمام دولتها در صورتي كه در امور داخلي ما دخالت نكنند و براي ما احترام قائل باشند، با احترام رفتار مي كنيم. حكومت ما، حكومتي مستقلي است و در صورتي كه كشورها دخالتي در امور داخلي ما نكنند، با آنها روابط دوستانه داريم.»
دفاع از مظلوم، دشمني با ظالم
شبهه افكنان در مورد به اجرا در آوردن اصل دوم، يعني دفاع از مظلوم ودشمني با ظالم هم همان شبهة اصل اول را مطرح كنند و معتقدند كه اين مأموريت فقط بايد در داخل ايران صورت پذيرد. در دفاع از اين اصل، باز هم مرحوم حاج احمد آقا به سخنان و بيانات حضرت امام استناد مي كند كه فصل الخطاب و كلام آخر است:
«ما در روابطمان با ساير كشورها و دولتها، همچنان كه ظلم را نمي پذيريم، به كسي هم ظلم نمي كنيم. ما با هر كشوري كه بخواهد ظلم كند، مخالفيم. حال اين كشور چه درغرب باشد،چه در شرق،رابطه با کشورهاي خارجي که نمي خواهد ما را ببلعند، بايد باشد. با آنها كه مي خواهند از طريق روابط، ما را وابسته كنند، هيچ لزومي ندارد و بايد با احتياط با آنها برخورد شود. ما طرفدار مظلوم هستيم. هر كسي در هر قطبي و در هر كشوري كه مظلوم باشد، ما طرفدار او هستيم. ما وظيفه داريم پشتيبان مظلومين و دشمن ظالمين باشيم.
منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17
/ج